یک. فرض کنید مسئول نالایقی وجود دارد که یکی از معاونان صالح، اخلاقمدار، پاکدست و کارآمد خود را عزل می‌کند. بسیاری از بزرگان و دلسوزان در حمایت از معاون معزول و در مخالفت با مدیر نالایق به مقام بالاتر مراجعه کرده و  گله گذاری می‌کنند اما مقام بالاتر اصرار دارد که باید به ساختار پایبند بود و بر اساس سلسله‌مراتب و قانون، مدیر باید اختیار داشته باشد که معاون خود را عزل کند.
دو. واکنش ما حزب‌اللهی‌ها و علاقه‌مندان به انقلاب و اسلام در این شرایط چیست؟ احتمالا رگ گردنی می‌شویم و از سر غیرت و عصبانیت فریاد برمی‌آوریم که ما جوانان انقلابی چنین وضع و چنان فضای بوروکرات ‌و مصلحت اندیشانه ای را نمی‌پذیریم و در صورت تداوم وضع موجود، خودمان به موضوع ورود کرده و مطابق بند «م» وصیت‌نامه حضرت امام (ره) عمل خواهیم کرد.

 

سه. حالا ماجرا را با مصادیقش از ابتدا مرور کنیم. این واقعه مربوط به سال‌های نخست انقلاب است. آن مدیر نالایق، بنی‌صدر است. فرد برکنار شده که از بهترین و خدوم ترین نیروهای انقلاب است، شهید علی صیاد شیرازی است و آن مقام عالی‌رتبه، امام خمینی (ره) است. شهید صیاد فرماندهی قرارگاه شمال غرب ارتش را بر عهده داشته اما بنی‌صدر که آن زمان فرماندهی کل قوا هم به او تفویض شده بود، به دلایل واهی برکنارش می‌کند. بسیاری از دلسوزان انقلاب معترض می‌شوند و کار بالا می‌گیرد. کتاب « در کمین گل سرخ» که وصف حالات و زندگی شهید صیاد است، روایت می‌کند که حتی چهار امام‌جمعه وقت که برخی بعدها شهید محراب شدند، برای وساطت نزد امام رفتند و امام بزرگوار، به‌محض آن‌که از جملات ابتدایی، مقصود مهمانان خود را فهمید از جا برخاست و چراغ را خاموش کرد (یعنی من در این زمینه حرفی با شما ندارم) که حتی باعث ناراحتی حاضران شد و برخی از شدت رفتار امام به گریه افتادند. تا اینجا را خیلی‌ها می‌دانند اما آنچه کمتر گفته‌شده آن است که جایگزین شهید صیاد در قرارگاه یادشده، شخصی به نام سرهنگ عطاریان بود که هم ناکارآمد و ترسو بود (طوری که نوشته‌اند عملیات در کردستان را از دفترش در تهران فرماندهی می‌کرد) و هم عجیب‌تر آن‌که سال ۶۲ به علت عضویت در حزب توده دستگیر و اعدام شد.

چهار. در رفتار و عمل امام عزیز ما که هیچ شبهه‌ای نیست. او مرجع و عالم و عارف و سیاستمدار و شاعر قرن ما بود و تاریخ نمونه‌اش را کمتر دیده است. بعدها هم اتفاقا خود امام، بعد از عزل بنی‌صدر، فرماندهی کل قوا را بر عهده گرفت و صیاد را به جایگاه فرماندهی نیروی زمینی ارتش رساند.
پنج. اگر رفتار امام برایمان عجیب است، این ماییم که باید فهم خود از قانون را با عمل  قانون مدارانه او تطبیق دهیم. قصد ورود به مصادیق امروز را هم ندارم، چه این‌که خیلی از ما در پذیرش مصادیق ۴۰ سال پیش هم مانده‌ایم. فقط نکته این است: اگر کسی ادعای انقلابی بودن دارد یا واقعا در مقام عمل هم انقلابی‌تر از بقیه است، سهم بیشتری ندارد. در مسائل مختلف که از شئون ولی هستند، از انتصابات گرفته تا اجرائیات و به‌ویژه احکام قضا، پیش و بیش از همه‌چیز، قانون است که باید حکم‌فرما باشد، حتی اگر گروهی را خوشحال کند و به کام انقلابیون خوش نیاید. این شیوه امام و مشی رهبر معظم انقلاب است.