حنیف غفاری
نقطه آشکارساز قدرت منطقهای ایران
سفر رئیسجمهور کشورمان به سوریه، نقطه آشکارساز دیپلماسی پویای منطقهای جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. از سال ۲۰۱۱ میلادی تاکنون،دشمنان امنیت منطقه و در رأس آنها واشنگتن و تلآویو با خلق بحرانی تصنعی در سوریه و عراق و هدایت تروریستهای تکفیری به حوزه شامات، درصدد از بین بردن نقاط اتصال جبهه مقاومت برآمدند.مطابق محاسبات صورت گرفته در اتاقهای فکر غربی و صهیونیستی، قرار بود تا سال ۲۰۱۴ میلادی دیگر خبری از استقرار حکومتی حامی مقاومت در دمشق نباشد و در بغداد نیز، یک زمین سوخته با زیرساختهایی ویران جهت بازطراحی سیاستهای شکستخورده دشمنان منطقه، در اختیار آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گیرد.
اکنون در سال ۲۰۲۳ میلادی قرار داریم و هیئتی سیاسی و اقتصادی از کشورمان با هدایت ریاست محترم جمهور، راهی سوریه میشود تا ثمرات مناسبات زیربنایی و رو به گسترش تهران-دمشق را در آیندهای نزدیک مشاهده کنیم. این همان تأثیر قدرت میدان بر عرصه دیپلماسی است که بارها از آن سخن گفتیم. قطعا تصاویر دیدار صمیمانه روسای جمهور ایران و سوریه در یکی از حساسترین برهههای زمانی در حیات سیاسی منطقه ،بیش از همه سردمداران استکبار جهانی را آزار میدهد! مطابق وعدههای قطعی سنتکام ، سازمان سیا و موساد ، قرار نبود آنها در سومین دهه از قرن بیست و یکم، شاهد چنین تصاویری باشند!
نخست اینکه در قاموس سیاست خارجی انقلابی، تسلیم در برابر وارونه نمایی غرب نسبت به حقایق جاری در نظام بینالملل جایگاهی ندارد. این قاعده درروند احیای دیپلماسی منطقهای ایران نیز صادق است.
میان مذاکرات مؤثر صورت گرفته در پکن که منتج به احیای روابط تهران -ریاض گردیده و استمرار همافزایی راهبردی ایران و سوریه، ارتباط معناداری وجود دارد. این دو ،خروجی نوعی دیپلماسی هوشمندانه هستند که در آن، تاکتیکها در خدمت استراتژیها قرارگرفته و از سوی دیگر، قدرت مقاومت را بیشازپیش در معرض نظارت و دید مخاطبان بینالمللی، اعم از دوستان و دشمنان قرار میدهد.
اصرار جمهوری اسلامی ایران بر تقویت اتصالات و مناسبات جاری در جبهه مقاومت، بهوضوح نشاندهنده احاطه میدان بر دیپلماسی است. اکنون بهوضوح شاهد هدایت ظرفیتهای حوزه سیاست خارجی کشور در ذیل راهبرد کلانی به نام تکثیر زمینهای بازی هستیم. پیشفرض و مبنای نگاه قوه عاقله سیاست خارجی کشورمان نسبت به این استراتژی این است که هرگونه توافقی با آمریکا، حتی اگر صورت گیرد، نمیتواند حکم یک نقطه ثقل راهبردی و اقتصادی را در معادلات اقتصادی و سیاست خارجی کشور ایفا کند در چنین شرایطی، ایران اسلامی تمرکز عملیاتی و ویژهای بر حوزه دیپلماسی منطقهای و نقشآفرینی در پروژههای جمعی کرده است.
تثبیت و بسط مناسبات سیاسی ، امنیتی و اقتصادی میان ایران و اعضای جبهه مقاومت از یکسو فعالسازی ظرفیتهای حوزه بریکس، شانگهای و اوراسیا به سود اهداف اقتصادی و منطقهای و حتی فرا منطقهای ایران بر همین اساس صورت گرفته است. در حوزه دیپلماسی منطقهای و خصوصا ارتباط با همسایگان نیز شاهد بازتعریف مناسبات پیرامونی با حوزه همکاری خلیجفارس، آسیای میانه، افغانستان و شبهقاره هند و همسایگان غربی حول محور منافع ملی کشور هستیم. درنتیجه این اقدامات، شاهد آزادسازی بسیاری از ظرفیتهای منطقهای در ذیل یک ریلگذاری کلان و مستمر در عرصه دیپلماسی هستیم.در این معادله، قدرت منطقهای و میدانی ایران در برابر دشمنان منطقه ، مبنای کسب فرصتهای سیاسی و جمعی به سود کشورمان محسوب میشود.
قطعا ثمرات این نگاه گسترده و عملیاتی به عرصه دیپلماسی، در آیندهای نزدیک و در عرصههای راهبردی و تاکتیکی ملموس خواهد بود.
ارسال نظر