حنیف غفاری
خانهای که از پایبست ویران است
استعفای لیزتراس، نخستوزیر انگلیس از مسند قدرت ، آنهم ۶ هفته پس از تشکیل کابینه مولد تحلیلهای زیادی در معادلات زیربنایی و روبنایی قدرت در لندن بوده است. اگرچه رسانههای غربی تلاش میکنند با پررنگ سازی دوگانه « تراس-سوناک» یا در مرحلهای بالاتر،« حزب کارگر-حزب محافظهکار» بهمانند همیشه عمق بحران ایجادشده در این کشور را انکار یا تحریف نمایند، اما حقیقت ماجرا صاحبان نیمه پنهان قدرت در انگلیس را آشفته ساخته است! در این خصوص دو نکته اساسی وجود دارد که باید مدنظر قرار گیرد:
نخست اینکه پس از برگزاری همهپرسی برگزیت در دوران نخستوزیر دیوید کامرون( سال ۲۰۱۶ میلادی) و رأی مثبت شهروندان انگلیسی به خروج از اتحادیه اروپا، مناسبات زیربنایی قدرت در این کشور مغرور مورد هجمه قرار گرفت. هرچند برخی سیاستمداران آماتور مانند بوریس جانسون درصدد سادهسازی برگزیت و دوران پسابرگزیت برآمدند، اما اکنون بر همگان مسجل شده است که دوران پسابرگزیت در انگلیس، قطعا دوران ثبات و آرامش در این کشور نخواهد بود. حتی اگر در ایده آل ترین حالت ممکن ( برای مخالفان برگزیت)، دولت بعدی انگلیس همهپرسی دوباره را برگزار کرده و تصمیم قبلی خود مبنی بر خروج از اتحادیه اروپا را پس بگیرد، سالها بازتعریف مناسبات لندن-بروکسل به طول خواهد انجامید. متقابلا، اصرار ناگزیر دولتهای بعدی انگلیس به طی کردن روندی که جانسون آن را در قالب توافق خروج از اروپای واحد کلید زد، ثمرهای جز تشدید بحرانهای حقوقی، شهروندی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در لندن نخواهد داشت. ازاینرو جابهجایی قدرت میان سیاستمداران، قطعا تأثیری در جلوگیری از خلق بحرانهای ناشی از «زیستن در دوران پسابرگزیت» ندارد.
نکته دوم به مطالبات شهروندان انگلیسی از صاحبان قدرت در این کشور بازمیگردد. فراموش نکنیم که سقوط چهارمین دولت محافظهکار در انگلیس درست در زمانی رخداده که بهواسطه مرگ الیزابت دوم و وقایع پسازآن، دوگانه «سلطنت-جمهوریت» در این کشور پررنگ شده است.نمود این دوگانگی را در مناطقی مانند اسکاتلند و ایرلند شمالی بهصورت عینی مشاهده میکنیم.
درگذشتهای نهچندان دور، «مناسبات قدرت» از سوی شهروندان انگلیسی به چالش کشیده میشد نه «ماهیت» آن. اما اکنون معادلات زیربنایی و روبنایی قدرت در لندن بهصورت توأمان به چالش کشیده شده است.یکی از مواردی که به آینهای تمامقد جهت نمایش استیصال مقامات انگلیسی تبدیلشده است، جنگ اوکراین میباشد. مقامات انگلیسی که نقش به سزایی در اصرار به گسترش ناتو به شرق و خلق زمینههای جنگ اوکراین و متعاقبا استمرار آن داشتهاند، درصدد بودند از منازعه «مسکو- کی یف» بهمثابه پیش درآمدی برای تسلط بلندمدت خود بر معادلات ژئو پلیتیک و ژئو استراتژیک اروپا استفاده کنند. اما اکنون جنگ اوکراین تبدیل به پاشنه آشیل لندن و واشنگتن شده، آنهم درحالیکه بهواسطه افزایش تورم افسارگسیخته ناشی از جنگ و بحران انرژی، اکثر شهروندان انگلیسی مخالف استمرار سیاستهای مداخله گرایانه در نبرد اوکراین هستند.
ارسال نظر