ما و انتخابات آمریکا
اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باعث شده تا سیستم سیاسی این کشور مدعی مضحکه عالم و آدم شود.
مصطفی هدایی؛ کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی با اشاره به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و حاشیههای آن نوشت:
اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باعث شده تا سیستم سیاسی این کشور مدعی مضحکه عالم و آدم شود. دهها هزار پیام طنز و کلیپهای فکاهی برای نتایج انتخابات در فضای مجازی در حال نشر و چرخش میان کاربران شبکههای اجتماعی است.
دونالد ترامپ؛ رئیس جمهور کنونی آمریکا در نتایج اعلام شده عقب افتاده ولی هیچ قصدی برای قبول شکست ندارد و از سوی دیگر جو بایدن؛ نامزد دموکرات انتخابات نیز که به “جو خواب آلود” در میان آمریکاییها معروف است، جرات اعلام پیروزی ندارد!
اما از همه مهمتر، کلید واژه “تقلب” در انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست. تقلب از سوی کمپین ترامپ اعلام شده و صدها مدرک نیز از آرایی که در سطلهای زباله یا گوشه و کنار خیابان ریخته شده، ارائه کرده است!! بسیاری از دانشمندان سیاسی، آمریکا را دارای قدیمیترین سیستم دموکراسی در جهان میدانند ولی حال و روز این نظام گویای واقعیت دیگریست. هیچ بخش از سیستم رنگ و بوی مردم سالاری ندارد. تنها در فرم سعی کردند آنرا حفظ کنند که آنهم به مرحمت ترامپ پوشالی بودنش عیان شد. بهطور کلی نظام انتخاباتی آمریکا بهویژه در حوزه انتخابات ریاست جمهوری مردمسالار نیست و این به قول خودشان، نخبگان یا الکترولها هستند که رئیس جمهور را معرفی و انتخاب میکنند.
در این سیستم یک نامزد مستقل به هیچ وجه نمیتواند خود را بروز دهد و زیر چرخ دو حزب قدرتمند جمهوریخواه و دموکرات له میشوند. دو حزبی که نماینده کارتلها، کمپانیهای بزرگ اسلحهسازی، نفتی، شرکتهای دیتا و اطلاعاتی، لابیهای قدرت و ثروت و … هستند. حال این مدل سیاست حزبی کجایش دموکراسی هست، خود حامیان غرب میدانند!
انتخابات ریاست جمهوری فعلی آمریکا نشان داد که نظام ایالات متحده که در سه دهه قبل در حال افول بود، به سرعت از هم فروپاشیده است. صدای این فروپاشی بهزودی به گوش جهان خواهد رسید. مدیریت چهار ساله دونالد ترامپ به این افول شتاب بخشید و پایههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نظام مصنوعی آمریکا را لرزاند. دوقطبی اجتماعی و فرهنگی در آمریکا به اوج خود رسیده و شاهد بروز و افزایش شورشها و ناآرامیهای بیسابقه در این کشور هستیم. شکاف اقتصادی و طبقاتی جامعه آمریکا زبانزد عام و خاص است. افراد زیر چرخ کمپانیهای قدرتمند بیرحم له شدهاند و اگر روزی جنبش ۹۹ درصدی والاستریت را نظارهگر بودیم، باید در ماهها و سالهای آینده، آتش زیرخاکستر آن جنبش به انقلابی بزرگ در آمریکا تبدیل خواهد شد. نظام الیگارشی و طبقاتی و وابسته به کمپانیها و بانکها، هرگز نتوانست بحران جنبش ۹۹ درصدی را حل کند بلکه آن را با سرکوب ساکت کرد ولی همان جنبش در حال قدرت گرفتن و به زیر کشیدن تمام پایههای قدرت و ثروت در آمریکاست.
قدرت و هزمونی آمریکا در چند دهه گذشته رو به اوفول بوده و قدرتهای جدیدی در جهان شکل گرفتهاند که ثروت و تولید جهانی با شیب تندی در آن مناطق در حال رشد است. چنین شرایطی ایجاب میکرد که کشورهای جهانی علاوه بر بازتعریف هندسه قدرت در داخل، معادلات قدرت در جهان را درک کرده و براساس آن برنامههای راهبردی و بلندمدت را پیش ببرند. وابستگی به آمریکا برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی در بسیاری از کشورها کاهش قابل ملاحظهای پیدا کرد. اما در این میان دولتهای مستقر در نظام سیاسی جمهوری اسلامی به جای تغییر الگوریتم سیاست خارجی، محور کارکردی سیاست خارجی را بر اساس معادلات قدرت در غرب تنظیم کردند. برجام و بسیاری از رفت و آمدها به پایتخت کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی حاصل چنین نگاهی بود. به هیچ وجه شاهد تعادل در سیاست خارجی دولت در یک دهه گذشته نبودیم. این رویه غلط همچنان نیز ادامه دارد.
با توجه به مقدمهای که در این یادداشت ذکر شد، نظام آمریکا از داخل فروپاشیده و قدرت تاثیرگذاری آن در سیاست جهانی نیز به شدت کاهش خواهد یافت. چین، روسیه و حتی بسیاری از کشورهای اروپایی به مانند قبل تابع مولفههای قدرت سیاست خارجی آمریکا نیستند و راه سومی را در نظر گرفتهاند. سیاستگذاران سیاست خارجی ایران متاسفانه در چند ماه گذشته نگاه عجیب و غریبی به نتایج انتخابات آمریکا دارند و معادلات سیاسی آینده خود را نیز براساس همین نتیجه تعریف کردهاند. دولت حسن روحانی منتظر است تا جو بایدن پیروز رقابتها شود و پس از آن با بازگشت به برجام، فریاد پیروزی دیگری سر دهند. این دولت تمام بازارهای مالی کشور را وابسته به آمریکا کرده است. میبینیم که قیمت ارز و طلا با شاخکهای نتایج انتخابات آمریکا بالا و پایین میشود!! چنین نتیجه تاسفآوری نتیجه کارکرد دولتها در ایران بهویژه دولت مستقر است. دولتهایی که چهار دهه فرصت داشتند تا هندسه قدرت داخلی را طراحی و هسته قدرت اقتصادی را حداقل براساس وابستگی متقابل و نه یک طرفه برنامهریزی کنند ولی تا توانستند کشور را به منابع طبیعی ارز آور نفتی و گازی وابسته کردند تا غرب بتواند به راحتی برای تغییر رویه سیاستهای ایران در داخل و خارج دست بر روی رگ حیات اقتصادی کشور بگذارد. تصور کنید اگر جمهوری اسلامی از لحاظ قدرت اقتصادی توان چانهزنی داشت، اینگونه با تحریمها تهدید یا تاثیرپذیر میشد؟ به بیان رهبر معظم انقلاب، مذاکره با آمریکا تا زمانی که اقتصاد کشور تحت تاثیر است، هیچ فایدهای ندارد.
حال دولت باید نظارهگر انتخابات آمریکا باشد تا ببیند چه کسی را بر مسند قدرت میگذارند و پس از آن تحرکی از خود نشان دهد. آمدن بایدن را به فال نیک گرفتهاند و او را ناجی برجام میدانند. در حالی که مطمئناً دولت دموکرات احتمالی آینده نیز شرایط مشابه دولت ترامپ برای بازگشت به برجام خواهد گذاشت. دولت احتمالی بایدن دستاوردهای سیاست خارجی ترامپ را که با بیآبرویی و وقاحت بهدست آمده به راحتی کنار نخواهد گذاشت. دولت وی سعی خواهد کرد که برای تحریمهای آمریکا به مانند دوران اوباما اجماع جهانی ایجاد کند. به هر حال آینده سیاست خارجی بایدن نیاز به یک یادداشت دیگری دارد ولی باید این نکته را ذکر کرد که دولتهای مستقر در ایران باید تغییر محور قدرت در معادلات جهانی را درک کرده و براساس آن برنامهریزی کنند. از سوی دیگر باید قدرت داخلی را به حدی برسانند که قابلیت بازیگری و چانهزنی در جهان جدید را بیش از گذشته داشته باشند. آمریکا برای خود جامعه داخلیاش نیز دیگر قابل اتکا نیست و وابسته کردن اقتصاد کشور به غرب بهویژه آمریکا، خودکشی است. راه نجات همان دستورالعملهایی است که بیش از دو دهه است در قالب اقتصاد مقاومتی صادر شده است. مانیفستی که ایران را از وابستگی به نفت و سایر معادلات جهانی رها خواهد کرد و به یک قدرت چندوجهی در منطقه و جهان تبدیل خواهد ساخت.
ارسال نظر