سرگردانی سیاستگذاری ایرانی: از افسانه برجام تا توافق چینی!
اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی می نویسد: بر خلاف بسیاری اظهارنظرها پیرامون معایب و مزایای مطلق و بیسابقه توافق راهبردی ایران و چین که حتی برخی به اشتباه آن را ترکمنچای دوم نام نهادهاند، شاید این توافق را بتوان یک تاکتیک سیاستگذاران خارجی ایران برای کاهش فشار تحریمهای آمریکا برشمرد، اما به صراحت باید گفت که توافق راهبردی ایران و چین تنها گزینه و سیاست مناسب برای خروج از بحران کنونی ایران نیست و سیاستگذاران ارشد ایرانی باید از سیاستگذاری خیر و شر دست بردارند و یک سیاستگذاری همهجانبه و متعامل در نظام جهانی را تدوین و اجرایی کنند تا در کنار بهرهبرداری از مزایای روابط راهبردی با چین، منافع روابط با غرب و بهخصوص آمریکا را نیز برای ایران جذب کنند.
وضعیت ایران در نظام جهانی به نحوی است که هر گونه تعامل، مذاکره و معاهده یا توافق ایران با سایر بازیگران نظام جهانی و بهخصوص سایر دولتها، با واکنشهای داخلی و خارجی گسترده و بلکه تنشآفرین و تشنجزا مواجه میشوند!
بخش عمدهای از این فرآیند تنشآفرین سیاست خارجی ایران به شرایط داخلی، نابسامانی و بحران عمیق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور مرتبط است که خود پیامد ناکارآمدی و سرگردانی بخشی از حاکمیت در سیاستگذاری عمومی است. سیاستگذاران ارشد ایران و برخی سران حکمران کشور به شدت در گرداب ناتوانی و تشویش رویدادهایی چون تحریم فلج کننده و فراگیر آمریکا علیه ایران، تبعات بیماری جهانگیر کروناویروس، کاهش بیسابقه اعتماد و رضایت شهروندان از دولت و ... گرفتار شدهاند.
با وجود چنین شرایط اقتصادی و اجتماعی بحرانی کشور، ضعف و سرگردانی دولتمردان ایرانی در بهبود و حتی تثبیت شرایط اقتصادی کشور، شهروندان ایران در یک فضای احساسی و آرمانی عمیق نسبت به مسائل اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی کشور خود قرار گرفته اند و به نظر میرسد که بقاء و اقتدار خود و میهنشان را نیز بیشتر در چارچوب منازعات و کشمکشهای فضای مجازی دنبال می کنند و قرائتهای ذهنی بسیار آرمانی را میپسندند.
نمونه بارز چنین رویکرد احساسی، آرمانطلبانه و بلکه خیالپردازانه را میتوان در سیاست خارجی ایران و حضور در نظام جهانی از سوی سیاستگذاران ارشد و حتی شهروندان ایرانی به خوبی مشاهده کرد. رویکرد احساسی و خیالپردازی در تعاملات با ایالات متحده آمریکا و غرب از یک سو، تعامل با شرق و بهخصوص چین و روسیه از سوی دیگر که به موضوعی برای تقابل و کشمکش کارشناسان، سیاستگذاران و حتی شهروندان تبدیل شده است.
وضعیت اقتصادی ایران چنان نابسامان و آشفته است که بسیاری از سیاستگذاران ارشد ایرانی برای گریز از پرسشهای بیشمار شهروندان، بهبود و حتی تثبیت شرایط کنونی اقتصاد ایران، چشمبسته به سیاستگذاریهای کاریکاتوری میپردازند! پیامد سیاستگذاری کاریکاتوری و چشمبسته سیاستگذاران ارشد ایران را میتوان در سیاست خارجی یک جانبه و تک بُعدی ایران مشاهده کرد که خود موجب ایجاد سیاهچالههای ترسناک سیاستگذاری عمومی کشور شده و تمام قابلیتها، امکانات و حتی باورهای ایرانیان را به درون خود کشیده و نابود میکند.
در حالی که اقتصاد ایران و اصل بقای کشور به علت تحریمهای فلج کننده آمریکا و فشار مضاعف پاندمی کروناویروس در فشار شدید و بیسابقه در طی چند دهه اخیر قرار گرفته است، نبرد سنگینی در افکار عمومی پیرامون توافق راهبردی 25 ساله ایران و چین شروع شده و به علت عدم شفافسازی از سوی سران دو کشور، مواضع بدبینانه و بیزاری عمیقی نسبت به این توافق در ایران شکل گرفته است.
توافق ظاهراً راهبردی ایران و چین را میتوان یکی از همان افسانههای تاریخی دانست که در زمان و فضایی خاص با نیرویی بسیار قدرتمند در حال جذب تمام داشتههای ایران است. این توافق 25 ساله با چین را میتوان در راستا و در طول همان افسانه برجام دانست که طی چند سال اخیر بسیاری از قابلیتها و تواناییهای ایران را به درون خود کشیده و نابود ساخته است. برای بررسی پیامدها و شباهت افسانه توافق چینی با افسانه توافق برجام، موارد زیر قابل توجه است:
یکم- افسانه برجام و امیدهای بر باد رفته: تمام امیدها و انتظارات ما شهروندان ایرانی برای تغییر و بهبود شرایط کشور در فردای پس از مذاکره با آمریکا و افسانه توافق برجام به تدریج با نمایان شدن ضعفهای توافق برجام، بر باد رفت و بخش عمدهای از اعتماد شهروندان به حاکمان را نابود کرد تا برجام به یک افسانه تبدیل شد که تعریف آن برای نسلهای آینده میتواند موجب ناراحتی آیندگان از مدیران کنونی ایران شود.
توافق برجام که از آن به عنوان توافق "برد – برد" نام برده میشد بر اثر برخی ضعفهای موجود در توافق و برخی ضعفها و ناکارآمدیهای اجرایی آن، تنها بعد از حدود دو سال به یک سیاهچاله ترسناک و تاریک تبدیل شد که بسیاری اعتقادات، آرمانها، امکانات و قابلیتهای ایران و شهروندانش را به درون خود کشید و بر نابسامانیها و تاریکی شرایط ایران نیز افزود.
اکنون توافق برجام مانند سیاهچالهای تاریک شده که همه چیز را به درون خود کشیده و در فضایی معلق نگه داشته است. فضایی که برخی سیاستگذاران ارشد ایرانی در حالی که خود در حالت معلق قرار دارند، همچنان با شدت به برخی مفاد بیاثر این توافق چنگ میزنند تا بلکه راهی برای گریز از این سیاهچاله یا حتی کشیدن سایر بازیگران حکمرانی ایران به درون این سیاهچاله را فراهم کنند!
دوم- سرگردانی برای گریز از انزواگرایی: طی یک سده اخیر هرگاه حکمرانان ایرانی در فشار و شرایط بحرانی داخلی و بهخصوص تهدیدهای خارجی قرار گرفتهاند، برای گریز از فشار بینالمللی و خروج از شرایط بحرانی بهویژه در حوزه اقتصاد، به یک چاه یا در واقع یک سیاهچاله ترسناک و قوی فرو افتادهاند.
سیاستگذاران ایرانی زمانی که از سیاستگذاری سامانمند، کارآمد و اثربخش برای تغییر و بهبود شرایط کشور عاجز شده و به شدت در انزوای بینالمللی قرار گرفتهاند، به جای تأمل بیشتر در شرایط کشور به یک سیاستگذاری احساسی و البته دو قطبی "خیر - شر" روی میآورند و همواره نیز با طیف خیر و خوبی به توافق میرسند و طیف مقابل را از خود دور و ناراضی میکنند!
این فرآیند دو قطبی سیاستگذاری خارجی ایران و در نهایت فرو رفتن در یک سیاهچاله ترسناک را میتوان در فرآیند توافق برجام به خوبی مشاهده کرد که با توافق برجام، آمریکا و غرب به طیف خوب و خیر برای بسیاری شهروندان و سیاستمداران ایرانی تبدیل و کشورهایی مانند چین و روسیه به طیف بد و شر تبدیل شده است و خود موجب نارضایتی و بلکه اختلاف ایران با چین و روسیه نیز شد.
سیاست خارجی ایران برای برخی دولتمردان منزوی شده در نظام جهانی به یک ابزار حفظ قدرت و اقتدار داخلی با زمینههای جذب پرستیژ بینالمللی تبدیل شده که به جای باز کردن چشمانداز و فضایی روشن و نورانی برای ایران و شهروندانش، فضایی چون یک سیاهچاله تاریک و رازآلود را پیش روی ایرانیان قرار داده است.
سوم- توافق راهبردی چین و یک افسانه جدید: توافق ظاهراً راهبردی 25 ساله ایران و چین که گویا در مرحله نهایی بررسی و چانهزنی قرار دارد را نیز میتوان یکی دیگر از افسانههای سیاستگذاری ایرانی قلمداد کرد که نتایج و پیامدهای آن برای بسیاری از کارشناسان مستقل، چندان روشن، شفاف و امیدبخش نیست.
شرایط نابسامان و بلکه بحران عمیق اقتصاد ایران و نارضایتی و ناخشنودی شدید شهروندان ایرانی از چنین وضعیتی و از سوی دیگر تحریمهای فلج کننده آمریکا و ناتوانی اتحادیه اروپا برای کمک به ایران در مقابل آمریکا، سبب شده است تا حکمرانان ایرانی در یک سیاستگذاری مانوی و دو قطبیسازی جدید، اینبار چین و روسیه را نماد بازیگران خوب و خیر نظام جهانی و همسو با منافع ایران معرفی و از سوی دیگر آمریکا و اروپا را در قطب بد و شر بازیگران نظام جهانی، دشمن و بدخواه ایران معرفی کنند و افسانه حماسی اتحاد ایران و چین را نگارش کنند.
در حالی که بسیاری از کشورهای کوچک و بزرگ جهان در تعامل اقتصادی و سیاسی با چین بوده و توافقات اقتصادی گسترده با این قدرت بزرگ جهانی دارند، اما به علت رویکرد مانوی سیاست خارجی ایران و قطع مطلق تعامل با آمریکا و غرب، توافق راهبردی ایران با چین مانند توافق برجام میتواند به یک افسانه جدید برای سرپوش نهادن به ضعف سیاستگذاران ایرانی بهویژه در حوزه سیاستگذاری خارجی تبدیل شود. در حال حاضر مخالفین و موافقین ایرانی توافق 25 ساله ایران و چین به شدت در حال تحلیل افراطی از مزایا و معایب این توافق احتمالی هستند، در حالی که متن منتشر شده از این توافق بسیار مبهم و در حد یک دستورکار بسیار کلی و خام است که اگر چانهزنیهای آن خاتمه یابد و جزئیاتش نیز منتشر شود، میتواند مورد پذیرش شهروندان و تقویت کننده منافع ملی ایران قلمداد شود.
بر خلاف بسیاری اظهارنظرها پیرامون معایب و مزایای مطلق و بیسابقه توافق راهبردی ایران و چین که حتی برخی به اشتباه آن را ترکمنچای دوم نام نهادهاند، شاید این توافق را بتوان یک تاکتیک سیاستگذاران خارجی ایران برای کاهش فشار تحریمهای آمریکا برشمرد، اما به صراحت باید گفت که توافق راهبردی ایران و چین تنها گزینه و سیاست مناسب برای خروج از بحران کنونی ایران نیست و سیاستگذاران ارشد ایرانی باید از سیاستگذاری خیر و شر دست بردارند و یک سیاستگذاری همهجانبه و متعامل در نظام جهانی را تدوین و اجرایی کنند تا در کنار بهرهبرداری از مزایای روابط راهبردی با چین، منافع روابط با غرب و بهخصوص آمریکا را نیز برای ایران جذب کنند.
*
سیاستگذاری احساسی در ایران موجب میشود تا ما شهروندان و حتی اغلب مدیران و کارگزاران حکومتی نیز در دام سیاهچالههای تاریک گرفتار شویم. احساس پیروزی، موفقیت و بازی برد – برد در توافق برجام که موجب اعتماد افراطی دولت ایران به این توافق و در نهایت فروپاشی آرمان برجام شد را میتوان مثالی برجسته و قابل مشاهده از فرو رفتن در سیاهچالههای سیاستگذاری تک بُعدی و غلط برخی سران ایران محسوب کرد.
در کنار ظهور دونالد ترامپ به عنوان یک منتقد و بلکه مخالف قدرتمند توافق برجام در آمریکا، نباید از برخی سهلانگاریها و آرمان طلبیهای افراطی مسئولین دولت ایران در برجام و بهخصوص اعتماد مطلق و افراطی به نقش اتحادیه اروپا در حمایت از برجام، غافل بود. دولتمردان ایرانی در چارچوب برجام چنان مطلقگرایانه و افراطی به رابطه و تعامل با غرب و آمریکا امید بسته بودند که حتی حاضر به تعامل و پذیرش پیشنهادهای اقتصادی کشورهایی مانند چین و روسیه نیز نبودند!
امید مطلق و افراطی به برجام، نفی تعامل و همکاری با چین در آن دوره و فضای خاص برجام در نهایت با فروپاشی برجام ایجاد سیاهچالهای ترسناک را سبب شد که اکنون اصل بقای ایران را نیز تهدید میکند، زیرا سیاستگذاران ایرانی برای حکمرانی خود تنها قادر به کنترل و مدیریت تک بُعدی سیاست خارجی کشور خویش بوده اند و نمیتوانند همزمان با تمام بازیگران مهم نظام جهانی از شرق تا غرب رابطه و تعامل داشته باشند!
بر اساس شعار اصلی سیاست خارجی ایران "نه شرق – نه غربی"، سیاستگذاران ایرانی در برقراری و مدیریت روابط و تعامل با شرق و غرب، ناتوان و عاجز بودهاند و بهانه این عجز و ناتوانی خود را به شعار نه شرقی و نه غربی معطوف میکنند. برخی سیاستگذاران ارشد ایران برای گریز از میدان گرانش (جاذب) سیاهچاله برجام در فرآیندی اجتنابناپذیر به سوی میدان جاذب شرقی، یعنی توافق راهبردی با چین کشیده شده و ایران را به فضایی جدید و البته رازآلود وارد خواهند ساخت که خود بخشی از شعار سیاست خارجی یعنی "نه غربی" است.
فارغ از تمام مزایای و معایب احتمالی توافق راهبری 25 ساله ایران و چین، وقتی قرار است سیاستگذاران ارشد کشور هر گونه مذاکره با ایالات متحده آمریکا را مطلقاً مضر و ممنوع اعلام کنند، تنها یک راه و چشمانداز محدود برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی و اجتماعی ایران پیش روی حاکمان قرار میگیرد که این تک گزینه، همان توافق راهبردی 25 ساله ایران و چین است که خود این رویکرد نیز به هوشمندی و آیندهنگری بیشتر سیاستگذاران ایرانی نیاز دارد.
**
انتشار اخبار توافق با چین که تاکنون بازخوردهای نسبتاً منفی افکار عمومی شهروندان ایران را در پی داشته است، میتواند برای سیاستگذاران ایرانی یک زنگ خطر باشد که سریعتر به شفافسازی اصل و بهخصوص بیان جزئیات این توافق اقدام کنند تا از واکنشهای احساسی و نافرمانی مدنی شهروندان نسبت به این توافق جلوگیری کنند و موجب دلسردی و عقبنشینی احتمالی چین از این توافق نیز نشوند. در کنار عدم شفافسازی جزئیات توافق 25 ساله ایران و چین، وجود یک بدبینی تاریخی و شاید افراطی ایرانیان به کشورهایی مانند روسیه و چین را نیز میتوان ازجمله مؤلفههای عدم پذیرش این توافق از سوی شهروندان ایرانی محسوب کرد.
مشکل اصلی، نارضایتی و ناخشنودی اغلب شهروندان ایرانی نسبت به توافق راهبردی ایران و چین، به اقتدار سران چینی و یا ترس از ترکمنچای دوم مربوط نیست، بلکه ترس آنان به ضعف و ناتوانی اجرایی مسئولین ایران معطوف است که طی چند سال اخیر نشان دادهاند توان بهرهبرداری از فرصتهای موجود برای تغییر و بهبود شرایط ایران را ندارند. ترس شهروندان و کارشناسان ایرانی از توافق چینی را میتوان بیشتر به کارآمدی توافق راهبردی با چین در تغییر و بهبهود شرایط و در نهایت تقویت اقتصاد ایران معطوف دانست که با توجه به پیشینه اینگونه توافقها، به نظر میآید حتی اگر مدیریت اقتصادی جزایر قشم، کیش، بنادری چون چابهار و ... را هم به چین واگذار کنند، در نهایت تغییر مثبت و چشمگیری در وضعیت این مناطق و کل ایران صورت نگیرید، زیرا اصل سیاستگذاری عمومی ایران دچار بحران سرگردانی است و سیاستگذاران ایرانی نیز دچار حیرانی و بلاتکلیفی در تحولات نظام جهانی هستند.
در حالی که ایالات متحده آمریکا در بسیاری کشورهای جهان و حتی کشورهای بزرگ اقتصادی نظام جهانی چون ژاپن، آلمان، ترکیه، کره جنوبی و .... حضور گسترده اقتصادی، بلکه نظامی دارد و از سوی دیگر چین در بیشتر کشورهای جهان و حتی ایالات متحده آمریکا حضور و تسلط اقتصادی دارد و هزاران میلیارد دلار در کشور آمریکا سرمایهگذاری کرده است و توافقات اقتصادی فراوانی دارد، بدبینی افراطی و نفی چشمبسته توافق ایران و چین را نمیتوان یک رویکرد علمی و عقلانی قلمداد کرد.
بسیاری شهروندان و برخی کارشناسان ایرانی، توافق راهبردی با چین که یک توافق اقتصادی، تجاری است را یک قرارداد ننگین و استعماری در مقیاس قرارداد ترکمنچای عنوان میکنند. در حالی که بسیاری کشورهای بزرگ جهان حتی قراردادهای نظامی با آمریکا داشته و پذیرای پایگاهها و نیروی نظامی آمریکا هستند و از این قراردادها برای تقویت اقتصاد خود نیز بهرهبرداری میکنند. در آخرین موضعگیری مسئولین آلمانی پیرامون خروج نظامیان آمریکایی از آلمان، نخستوزیران چهار ایالت آلمان (بایرن، هسن،بادن-وورتمبرگ و راینلاند-فالتس) که از سربازان آمریکایی میزبانی میکنند با نوشتن نامهای به کنگره آمریکا خواستند که این کشور درباره خروج سربازان خود از آلمان تجدیدنظر کند و کنگره مانع خروج این سربازان شود، زیرا حضور این نظامیان و خانواده آنان در این ایالات آلمان، سالانه بیش از دو میلیارد و ۳00 میلیون یورو، برای آلمان تولید درآمد و ارزش مالی دارد.
در شرایط کنونی که اصل بقای ایران و شهروندانش به شدت مورد تهدید است و هیچکدام از بازیگران مدعی نظام جهانی نیز حاضر به حمایت از ایران و برقراری تعاملات اقتصادی و سیاسی با ایران نیستند، توافق راهبردی 25 ساله ایران و چین را میتوان در چارچوب انتخاب عقلانی و البته با تغییر و اصلاح سیاستگذاری عمومی ایران، مورد محاسبه و پذیرش قرار داده و آنرا یک ضرورت اجتنابناپذیر برای ایران محسوب کرد.
***
ایران از دو سو در تهدید و کمین دشمنان قرار گرفته است، یک طرف این تهدیدات توافق نیمهکاره برجام و پیامدهای آن یعنی تحریمهای فلج کننده و فروپاشی کنونی اقتصاد ایران و نارضایتی شدید شهروندان قرار دارد، از سوی تبلیغات گسترده داخلی و خارجی (آمریکا، اسرائیل، برخی دولتهای عربی) علیه توافق اجتنابناپذیر ایران و چین که در همین ابتدای کار موجب مخالفت و نارضایتی شهروندان ایرانی شده و حتی میتواند مؤلفهای برای یک آشوب گسترده جدید در ایران باشد.
توافق راهبردی ایران و چین که گویا مذاکرات و پذیرش اولیه آن از سوی رهبران دو کشور در سال 1394 یعنی همان سال توافق برجام بوده است به علت نگاه تک بُعدی و رویکرد سیاستگذاری احساسی دولت ایران در ماجرای پیروزی ظاهری برجام، از دستورکار سیاستگذاران سیاست خارجی ایران حذف شده و همه امیدها و ظرفیتهای داخلی و بینالمللی ایران در خدمت برجام قرار گرفت تا توافق با چین که میتوانست پوششی مناسب و متعادل برای برجام باشد به فراموشی سپرده شود!
اگر سیاستگذاران ایران در همان سال 1394 و همزمان با توافق برجام، مذاکرات توافق چینی را نیز پیگیری و نهایی کرده بودند، میتوانستند از قدرت موازنه و تعادلسازی این دو توافق به صورت همزمان به نفع ایران و منافع اقتصادی و بینالمللی ایران بهرههای بیشماری برده و هر گونه زیادهخواهی و نیات تسلطجویانه توافق برجام را با توافق چینی مدیریت کرده، متعادل سازند و برعکس میتوانستند نیات مقامات چینی را با کمک توافق برجام، کنترل و متعادل کنند.
عدم توجه و دوراندیشی سیاستگذاران ارشد ایرانی برای پیگیری و اجرای توافق راهبردی با چین همزمان با توافق برجام، سیاهچاله کنونی را برای ایران و شهروندانش فراهم ساخته است. سیاهچالهای که اکنون ایران را در وضعیت فاجعه اقتصادی و سیاسی قرار داده و دروازههای اعتراض، آشوب و نابسامانی را بر ایران گشوده است.
در شرایط کنونی نظام جهانی و آشوبناکی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان که حتی بزرگترین و مقتدرترین دولتها را با مشکل مواجه ساخته است، توافق راهبردی ایران و چین را میتوان یک ضرورت اساسی و یک سیاستگذاری راهبردی برای تغییر مسیر و کاهش فشارهای بینالمللی علیه ایران دانست که در نهایت میتواند به بهبود وضعیت ایران و شهروندانش کمکهای فراوانی نماید.
برای جلوگیری خسارات احتمالی و کنترل ناخشنودی شهروندان ایرانی از توافق با چین، سیاستگذاران ارشد ایرانی باید همزمان با توافق چینی، برای برقراری مذاکره و تعامل با سایر بازیگران قدرتمند نظام جهانی و بهویژه ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا نیز گامهای محکمی بردارند تا ایران در میز مذاکره با چین، قدرتمندتر ظاهر شده و برخی نیات و خواستههای طرف چینی را کنترل و محدود کنند.
ارسال نظر