روزشمار عاشورا (عصر تاسوعا) ؛
عصر تاسوعا بر امام حسین (ع) چه گذشت؟
عمر سعد لشکر خود را بخواند، و پیش از غروب آفتاب به سوى حسین علیه السلام حمله ور شد…
به گزارش پارس به نقل از خیمه گاه، حسین علیه السلام در جلو خیمه اش نشسته بود و دو زانو را در بند شمشیر قرار داده بود و در اثر خستگى خوابش برده بود ولى خواهرش زینب علیه السلام بیدار بود و در کنار برادر ایستاده از وى پرستارى مى کرد. زینب غریو حمله سپاه را از نزدیک بشنید، با ملایمت به برادر نزدیک شده گفت: برادر، بانگ و فریاد نزدیک مى شود، آیا نمى شنوى؟ امام حسین علیه السلام سر برداشت و فرمود: جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله را در خواب دیدم، به من فرمود: تو نزد ما مى آیى.
خواهرش سیلى به صورت خود نواخت و گفت: اى واى… حسین علیه السلام فرمود: خواهر عزیز من، واى بر تو نباشد، آرام باش خداى تو را رحمت کند. آنگاه امام حسین علیه السلام برادرش حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را فراخواند و از او خواست که برود از مهاجمان خبرى بیاورد. وقتى که حسین دانست که کوفیان آهنگ جنگ دارند دوباره برادر را فرستاد که از آنها خواهش کند که یک امشب را دست از جنگ بدارند، زیرا ما مى خواهیم در این شب براى خدا نماز بخوانیم و دعا کنیم و استعفار نماییم و هنگامى که صبح شد و اگر خدا خواست و رو به رو شدیم، جنگ خواهیم کرد.
عمر سعد با یارانش مشورت کرد که این مهلت را بدهد یا نه؟ یکى گفت: سبحان الله، به خدا ا گر اینان از دیلمیان بودند واین تقاضا را از تو مى کردند شایسته بود که با آن موافقت کنى. سپس تا فردا مهلت دادند.
امام حسین علیه السلام بیعت نمى کند
الا و ان الدعى بن الدعى قد رکزنى بین اثنتین، بین السله و اذلعه و هیهات منا الذله. یابى الله ذلک لنا و رسوله و المومنون و حج. ر طابت و طهرت و انوف حمیه و نفوس ابیه من ان توثر طاعه اللئام على مصارع الکرام. الا و انى زاحف بهذه الا سره مع قله العدد و خخذله الناصر
بدانید ابن زیاد بى پدر فرزند زیاد زنا زاده مرا در میان دو راه قرار داده است؛ یا آن که شمشیرها از نیام کشیده مى شود و یا آن که تن به خوارى و پستى داده تسلیم او و یزید گردم و خوارى از ما بسى به دور است. خدا خوارى ما را نخواهد و پیغمبر و مردمان با ایمان به آن تن ندهند و دامن هاى پاک مادران و جوانان با غیرت و راد مردان با حمیت که هرگز تا راه مرگ و شهادت به روى آنها باز است از راه پستى و مذلت و اطاعت از فرو مایگان نخواهند رفت از خوارى و ذلت ما امتناع دارند اکنون با کمى یاران و پراکنده شدن دوستان براى جنگ آماده ام.
برگرفته از کتاب چهره درخشان حسین بن علی (ع)
ارسال نظر