مصادره مفاخر ایران از کجا شروع شد؟
مصادره این داشتهها ابتدا با ادعاهای مجعولی مثل جزایر سهگانه شروع شد و به موضوع خلیج عربی خواندن خلیج فارس رسید و اخیراً هم موضوع مصادره مفاخر فرهنگی و شاعران ایرانی به نفع کشورهای همسایه است که ورد زبانها و نقل محافل و مجالس شده است.
به گزارش پارس به نقل از فارس، در کتاب های لغت فرهنگ را بر وزن فرهنج خوانده اند که علم و دانش و عقل و ادب و بزرگى و سنجیدگى با آن معنا می شود. همچنین فرهنج را شاخه درختى را نیز گویند که در زمین خوابانیده از جاى دیگر سر برآورده باشد و کاریز آب را نیز گفته اند که آب آن بر روی زمین آید. همچنین فرهنگ یک مردم و یک کشور را به آب جاری در اعماق اقیانوس ها تشبیه کرده اند و سیاست را به امواج روی سطح این اقیانوس که گاهی مواج و خروشان می شود و گاهی سیال و آرام جریان دارد.
این مثال ساده و بیان تعریف هایی که واژه فرهنگ از آن وام گرفته شده است، به خوبی نشان می دهد که فرهنگ یک جامعه یکی از بنیادی ترین زیرساخت ها و داشته های یک کشور و یک ملت است که چون مرزهای جغرافیایی و داشته های اقتصادی و سیاسی حافظت و حراست از آنها حیاتی به شمار می رود.
اندیشمندان بسیاری سعی کرده اند که فرهنگ را بشناسند و آن را بشناساند که با توجه به هدف اصلی این گزارش به اختصار از دو مورد از تعریف های مهم فرهنگ و داشته های فرهنگی می گذریم تا به موضوع اصلی بحث برسیم.
اگرچه بعضى از صاحب نظران به تعریفى که تایلر از فرهنگ به دست داده انتقاداتى کرده اند، اما گفته مى شود که کامل ترین تعریفى که از فرهنگ تاکنون مطرح شده از او است. به نظر او « فرهنگ مجموعهٔ آمیخته و پیچیده و نظام یافته اى است از دانستنى ها و شناسائى ها، هنرها و باورها و آیین ها، حقوق و آداب و رسوم، منشأ خوبى ها و بسیارى چیزها که انسان از جامعه خویش کسب کرده است. »
ماکس وبر هم فرهنگ را متشکل از یک سلسله روش ها و زمینه ها دانسته که آن روش ها و زمینه ها افراد جامعه را به هم مى پیوندند و در رفتار و کردار و روابط اجتماعى آنها منعکس مى شود.
پس فرهنگ مجموعه ای از داشته های یک ملت در طی سالیان سال است که از آن ملت، ملت ساخته است و باعث پیوند اعضای آن جامعه به هم شده است و به تبع از هم گسیختگی یا ایجاد اختلال در فرهنگ یا زیر سؤال بردن داشته های فرهنگی یک ملت از راه کارهای ایجاد اختلال در انسجام ملی مردم یک سرزمین در طولانی مدت است و اتفاقاً همین جا است که حفاظت و حراست از فرهنگ مردم کشور به عنوان یکی از زیرساخت های اصلی تشکیل دهنده حاکمیت کشور موضوعیت پیدا می کند.
**نابسامانی فرهنگی یعنی ورشکستگی ملی
در همین راستا است که رهبر انقلاب در دیدار خود با اعضای شورای انقلاب فرهنگی در ۲۴ خرداد سال ۱۳۹۰ خاطرنشان کردند: « اگر ملتی، از نظر شاکله ظاهری، مقبول و پیشرفته جلوه کند و از نظر فرهنگی و باطنی دچار نابسامانی باشد، ملت ورشکسته ای خواهد بود اما ملتی که از نظر فرهنگی غنی باشد، حتی اگر برخی مشکلات سیاسی و اقتصادی نیز داشته باشد، بالقوه، ملت مقتدری است. »
البته ایشان بارها و بارها بر اهمیت موضوع فرهنگ و پاسداشت آن تاکید کرده اند و موضوع تهاجم فرهنگی را موضوع جدی خوانده اند و تاکید کرده اند « گستره تهاجم فرهنگیِ جبهه استکبار، همه کشورهای دنیا است اما در این تهاجم مهم ترین هدف، نظام جمهوری اسلامی است زیرا نظام اسلامی در مقابل نظام سلطه ایستاده و اثبات کرده که در این ایستادگی خود صادق است و توانایی مقابله و پیشرفت را نیز دارد. »
کارشناسان حوزه فرهنگ ابزارهای بسیاری را شناسایی کرده اند که از طریق آنها دولت های استکباری فرهنگ خود را به عنوان یک فرهنگ غالب به خورد دیگر کشورها و به خصوص کشورهای اسلامی می دهند. این ابزارها زمان تأثیرگذاریشان در مدت زمانی طولانی تر از روش های دیگر به نتیجه خود می رسد اما این نتیجه ها چون با باور مردم و به تبع رفتار آنها ارتباط دارد، اثراتی ماندگارتر و البته ویرانگرتر دارند.
این ابزارها ماهواره، سایت های اینترنتی، نشریات، پیامک و بلوتوث و ایمیل، شایعه، موسیقی، فیلم، پویانمایی، کتاب ها و داستان ها، اسباب بازی ها، ورزش ها و نمادها شناسایی شده اند که در هر یک دشمن با شیوه های مخصوص به خود ذهن و دل مخاطب را نشانه می رود و داشته های فرهنگی او را زیر سؤال می برد. اما یکی از شیوه هایی در سال های اخیر در مقابله و مبارزه با مردم ایران به کار گرفته شده و در مقابل جواب مطلوبی از طرف حکومت ما به این اقدام ها داده نشده است، بحث مصادره داشته های ملتی به نام مردم مسلمان ایران است.
**ماجرای مصادره داشته های ایرانی ها از کجا شروع شد؟
مصادره این داشته ها ابتدا با ادعاهای مجعولی مثل جزایر سه گانه شروع شد و به موضوع خلیج عربی خواندن خلیج فارس رسید و اخیراً هم موضوع مصادره مفاخر فرهنگی و شاعران ایرانی به نفع کشورهای همسایه است که ورد زبان ها و نقل محافل و مجالس شده است.
این مصادره شخصیت ها فرهنگی ابتدا با نماد سازی در کشورهای همسایه شروع می شود که مثلاً شاعر و فرهیخته بزرگی چون مولانا به عنوان یکی از شاعران و فرهیختگان ترکیه به مردم این کشور معرفی می شود، سپس در بزرگداشت او برنامه ها می گیرند و تمبر چاپ می کنند و کتاب منتشر می کنند، فیلم می سازند و بارها و بارها او را به عنوان یک نماد ملی برجسته می کنند تا کم کم در اذهان مردم این کشور و به خصوص نسل های بعدی ترکیه مولانا یک فخر فرهنگی و یک سرمایه عظیم ذهنی به شمار بیابد و کسی از خودش هم نپرسد که این فخر فرهنگی حتی یک خط نوشته به زبان ترکی ندارد. از سوی دگر این کشور هر سال تبلیغات وسیعی را برای حضور جهانگردان از سرتاسر دنیا و معرفی مولانا به عنوان شاعر ترک انجام می دهد.
این اتفاق مشابه درباره نظامی هم می افتد. نوشته های فارسی از در و دیوار مقبره نظامی کنده می شود و این شاعر پرآوازه ایران در افکار عمومی مردم آذربایجان و حتی مردم دنیا به عنوان یک شاعر آذربایجانی و یک فخر فرهنگی آذربایجانی معرفی می شود و حتی کار به آنجا می رسد که مجسمه این شاعر در شهر رم به عنوان نمادی از فرهنگ کشور آذربایجان، کشوری که تا همین یک قرن پیش بخشی از ایران بود، معرفی می شود بعدتر گام های بلندی هم برای تعمیق و نهادینه سازی این باور برداشته می شود مثل گزارشی که رسانه های جمهوری آذربایجان از تصاویر طرح اسکناس های جدید این کشور پخش کردند که قرار است در این کشور به چاپ برسد. بر اساس این اطلاعات، طرح اسکناس های رایج در جمهوری آذربایجان از ابتدای سال ۲۰۱۴ تغییر خواهد کرد و قرار است اسکناس های ۵ مناتی منقش به تصویر شاعر پرآوازه ایرانی، نظامی گنجوی شود که البته جمهوری آذربایجان مدعی تعلق این شاعر به خود است.
**در مقابل ما چه کردیم؟
جدای از واکنش های جسته و گریخته مردمی یا نخبگان فرهنگی، مراجعه به سخنان و واکنش های مسئولان فرهنگی کشورمان که مسئولیت حفظ و حراست از داشته های فرهنگی ما را دارند در نوع خودش جالب و البته قابل تأمل است. مثلاً علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جدیدترین واکنش خود به این اقدام کشورهای همسایه گفت: کشورهای دیگر نمی توانند مفاخر ما را به اسم خود ثبت کنند این ها ایرانی هستند و در آن سوی مرزها سعی هایی شده است که رنگ ایرانی بودن این مفاخر را از بین ببرد مثل برداشتن کتیبه های فارسی در گنجه اما با این کارها مفاخر ما از بین نمی رود مثلاً مولانا، سنایی و بعضی دیگر از مفاخر ما در داخل مرزهای ایران دفن نشده اند اما جزء مفاخر و مواریث ایران هستند و کسی نمی تواند آنها را به اسم خود مصادره کند.
وی در مورد اقدامات وزارت ارشاد در این باره گفت: یکی از وظایف انجمن مفاخر این است که در قالب همایش ها با دعوت از اندیشمندان سایر کشورها درباره آن مفاخر همایش هایی را برگزار کند. نتیجه این همایش ها به صورت گنجینه ای در می آید که همه اذهان می کنند این شخص مورد نظر از مفاخر ایران است و نتیجه همایش به صورت کتاب منتشر و به اسم ایران ثبت می شود.
همچنین سید علی طاهری سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس، در واکنش به این اقدامات با تاکید بر لزوم معرفی مفاخر و بزرگان فرهنگ و هنر ایران زمین به جهان، گفت: برگزاری همایش و بزرگداشت ها علاوه بر اینکه نقش موثری در شناساندن شخصیت های برجسته کشور به جهان دارد، می تواند از اقدام برخی کشورها در زمینه مصادره مفاخر ایرانی به نام خودشان جلوگیری کند.
نگاهی به این سخنان و آنچه که در کارنامه کم مایه انجمن آثار و مفاخر فرهنگی دیده می شود، نشان می دهد واکنش های انفعالی به این اقدامات در حد اعتراض کردن و برگزاری کنگره و بزرگداشت برای مفاخر فرهنگی ما مانده است و در واقع مسئولان ما به دست پایین ترین اقدامات در برابر این تهدیدات آشکار که توسط قدرت های استکباری حمایت می شود، بسنده کرده اند. برگزاری همایش و کنگره و چاپ تمبر به نام یکی از این مفاخر اقدام های بدی نیستند اما از آنجا که توان درگیر کردن افکار عمومی جامعه و در ادامه آن جریان سازی فکری در بین آحاد مردم را ندارند، نمی توانند راهکارهای مطلوب و پذیرفته شده ای باشند. اگر ما به اصول پدافند غیر عامل معتقد بوده و حوزه فرهنگ را یک حوزه جدی و یک عرصه جنگ تمام عیار بدانیم، نمی توانیم تنها با برگزاری کنگره و بزرگداشت و دعوت از فرهیختگان دیگر کشورها از اساسی ترین زیرساخت خود یعنی فرهنگ که نمادهای فرهنگی ما جلوه ای از آن هستند، دفاع و حراست کنیم.
**کشورهای دیگر در قبال فرهنگ و اذهان عمومی چه می کنند؟
در حالی که اقدامات ما تنها به چند واکنش رسمی و انتشار چند کتاب با مخاطب خاص و برگزاری چند کنگره محدود می شود، کشورهای دیگر از تمام توان رسانه ای و ابزارهای فرهنگی خود استفاده می کنند تا حتی از نداشته های خود داشته هایی بزرگ بسازند. در اینجا کاری به داشته های فرهنگی خود این کشورها نداریم و صرفاً نگاهی می اندازیم به کارهایی که آنها درباره داشته های فرهنگی ما انجام داده اند آن هم در صرفاً در حوزه سینما.
جالب است که هرچقدر ما در پرداختن به موضوعات مهم و تأثیرگذار در سینمایمان گرفتار روزمرگی هستیم اما کشورهای دیگر به خوبی از انفعال ما استفاده می کنند و می توان نمونه های جالبی را از مصادره مفاخر علمی و فرهنگی کشورمان توسط غرب نام برد که مولانا جلال الدین بلخی یکی از آن ها است.
به عنوان مثال مستندی دو قسمتی به نام « حضرت مولانا» در ترکیه ساخته و از تلویزیون این کشور پخش شد و حتی « اسین چلبی» بیست و دومین نواده مولانا جلال الدین از سلطان ولد سر لوکیشن این فیلم مستند حاضر شده بود. افغان ها نیز در افغانستان فیلم « پیر چراغ به دست» را بر اساس زندگی مولوی با هزینه دولت افغانستان تولید کردند و کارگردانی آن را « لطیف احمدی» رئیس افغان فیلم بر عهده داشت.
همچنین « عبداللطیف سالازا» کارگردان انگلیسی که در کارنامه اش فیلم سینمایی « امام محمد غزالی» را داشت به ایران آمد تا با سرمایه گذاری تلویزیون فرانسه فیلم زندگی مولانا جلال الدین را نیز به افتخاراتش اضافه کند.
هندی ها هم از این قافله عقب نماندند و « مظفر علی» - کارگردان هندی - فیلمی به نام « رومی آتش عشق» را در دست تولید دارد. این فیلم در حقیقت زندگی نامه مولاناست و قطر با سرمایه گذاری ۲۵ میلیون دلاری آن را می سازد.
اما سهم سینمای ایران از پرداختن به این شاعر ایرانی که دنیا او را بزرگ ترین شاعر می نامند چیست؟ تنها مستند « مولانا» به کارگردانی « ارد عطاپور» .
البته انفعال سینمای ایران در پرداختن به مفاخر خودش تنها به مولانا محدود نمی شود مثلاً فیلم « عمر خیام» با نام های دیگر « زندگی، عشق و ماجراهای عمر خیام» و « عشق عمر خیام» نام فیلمی آمریکایی است که به کارگردانی ویلیام دیترله، کارگردان آلمانی در سال ۱۹۵۶ ساخته شده است و در سال ۱۹۵۷ به اکران درآمد.
یا « باریس توکارف» روسی هم با کارگردانی فیلم سینمایی « عمر خیام» روایتی دیگر در مورد این دانشمند ایرانی دارد و از این دست مثال ها بسیار است و متأسفانه دست ما چندان پر نیست.
**نمونه چینی شده فرهنگ!
نمونه بسیار جالب دیگر نمونه چینی آن است که چینی ها در یک برنامه ریزی ۲۰ ساله که تقریباً دو سالی از تدوین آن می گذرد اعلام کرده اند که قرار است به قدرت اول فرهنگی دنیا در ۲۰ سال آینده تبدیل شوند. آنها علاوه بر ورود به عرصه فیلم و موسیقی و نماد سازی و تولید عروسک و دست پیش گرفتن در عرصه ورزش برای جریان سازی در حوزه فرهنگ. برای جاری کردن تفکرات خود بین بدنه مردم از شیوه جالبی استفاده می کنند به این صورت که وقتی رئیس جمهور چین در تلویزیون صحبت می کند به فاصله چند روز کتابچه تفسیر سخنرانی رئیس جمهور همراه با کتاب های کاربرد سخنرانی او در ورزش، فرهنگ و ارتش منتشر می شود. به دنبال آن کتاب تست سخنرانی های رئیس جمهور هم منتشر می شود سازمان ها باید کلاس بگذارند و این کتاب ها را به کارمندانشان آموزش دهند و به دنبال آن از آنها امتحان بگیرند. جالب اینجا است که وقتی در کنگره چین مطرح شد که چین باید به عنوان قدرت نرم مطرح شود بلافاصله فردای آن روز یکی از اعضای شورای رهبری کشور چین تمام روسای انتشارات چین را جمع کرد و آنها را موظف کرد که برنامه ریزی ریز و کاربردی برای مطرح شدن چین به عنوان قدرت نرم را تهیه و ارائه کنند. از طرف دیگر نهادی که مترادف با قوه قضائیه ما می شود افرادی را جمع و آن ها را موظف کرد که ناشران را مرتباً کنترل کنند که آیا این برنامه ها اجرا می شود یا نه؟
از این دست نمونه ها را می توان در کشورهای دیگر بسیار یافت و مثال زد که از نداشته های خود حتی اسطوره هایی بزرگ و قابل احترام می سازند و به عنوان نماد به نسل های بعد خود معرفی می کنند درباره اش کتاب ها می نویسند، فیلم ها می سازند و حتی برای بچه ها عروسک تولید می کنند و پویانمایی قهرمانشان را می سازند تا ذهن و دل مخاطب از کودکی این نماد را بشناسد و بستاید.
چه کار باید انجام بدهیم؟
رهبر انقلاب حفظ هویت و شاکله باطنی یک ملت را منوط به برطرف کردن نقایص و اصلاح رخنه های احتمالی در فرهنگ دانسته اند و تأکید کرده اند: « روشنفکران، نخبگان، علمای دینی، فعالان سیاسی و در رأس همه، حکومت و حاکمان، قطب های تأثیرگذار در فرهنگ ملت ها هستند که هم توانایی تقویت فرهنگ و هم زمینه تضعیف و یا انحطاط آن را دارند. »
و با توجه به این سخنان پاسخ به پرسش « چه باید بکنیم» تا حدودی مشخص می شود. اولاً توجه به سخنان رهبر انقلاب و توصیه ها و هشدارهای ایشان درباره موضوع فرهنگ بسیار راهگشا و کارساز است که این سخنان باید عملیاتی و اجرایی شود و مسئولان فرهنگی ما باید دست از دمیدن در بوق هایی چون کنگره و همایش و چاپ تمبر بردارند و آستین هایشان را بالا بزنند تا کارهایی هم برای عموم جامعه و هم برای خواص جامعه تولید و منتشر شود. ثانیاً تولید این کارها باید مستمر باشد و نه مقطعی. از سوی دیگر این کارها باید به دور از هرگونه شعارزدگی یا شتاب زدگی در ساخت و تولید باشد و تولیدکنندگان آنها به عنوان یک کار ماندگار و پایدار برای تولیدشان سنگ تمام بگذارند.
این کارها با استفاده از همان ابزار فرهنگی یاد شده یعنی برنامه های ماهواره ای و تلویزیونی و رادیویی، سایت های اینترنتی، نشریات، پیامک و بلوتوث و ایمیل، موسیقی، فیلم، پویانمایی، اسباب بازی ها، ورزش ها و نمادها به دست مردم و مخاطبان خواهد رسید و البته دست ما برای استفاده از ابزارهای دیگر و نمونه های وطنی نیز باز است و در یک سیستم پویا و منعطف با استفاده از همه ابزارها و البته کسانی که هویت ایرانی اسلامی ما را باور دارند و در کنار آن دستی در هنر و ادبیات و فرهنگ ما دارند، می توان بهره ها برد. تنها در این صورت است که با تولید آثار قابل توجه در این حوزه نه تنها می توانیم از نقش منفعل فعلی بیرون بیاییم بلکه با نمایاندن و شناساندن ذخایر غنی از مفاخر فرهنگی خود هم هویت جمعی ایرانی اسلامی تک تک مردم این سرزمین را تقویت می کنیم تا به داشته های فرهنگی خود ببالند، و از سوی دیگر دست پر خود را به سایر ملت ها نشان می دهیم و راه رخنه دیگران و سوء استفاده آنها را می بندیم.
ارسال نظر