طرح نو حافظ از لسان مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری در بیانات خود به بخشی از ویژگیهای شعری لسانالغیب اشاره کردهاند که از این جمله میتوان به شیرینبیانی، کمگویی و گزیدهگویی، استفاده گسترده از مضامین و ردپای سبک هندی در غزلیات او اشاره کرد.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، حضرت آیت الله خامنه ای در سخنانی تاریخی و ماندگار در سال ۱۳۶۷ با اشاره به شخصیت حافظ، خصوصیات شعر این شاعر شیرازی را به شرح بیان فرموده اند. ایشان در این بیانات به جمعی از ویژگی هایی از غزلیات لسان الغیب اشاره کرده اند که سبب شده است تا نسبت به دیگر سروده های شاعران متمایز و متفاوت باشد. متن سخنان معظم له به شرح ذیل است:
قدرت تصویرپردازی
یکی از خصوصیات شعر حافظ، قدرت تصویرهاست و این از چیزهایی است که کمتر به آن پرداخته شده است. تصویر در مثنوی چیز آسان و ممکنی است؛ لذا شما تصویرگری فردوسی را در شاهنامه و مخصوصاً نظامی را در کتاب های مثنویش مشاهده می کنید که طبیعت را چه زیبا تصویر می کند. این کار در غزل کار آسانی نیست، بخصوص وقتی که غزل باید دارای محتوا هم باشد. تصویر با آن زبان محکم و با لطافت های ویژه شعر حافظ و با مفاهیم خاصش چیزی نزدیک به اعجاز است، چند نمونه ای از تصویرهای شعری حافظ را من می خوانم. چون روی این قسمت تصویرگری حافظ گمان می کنم کمتر کار شده است ببینید چقدر زیبا و قوی به بیان و توصیف و توصیف می پردازد:
در سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی زترک کله چتر بر سحاب زده
شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده
عذار مغ بچگان راه آفتاب زده
گرفته ساغر عشرت فرشته رحمت
زجرعه بر رخ حور و پری گلاب زده
تا می رسد به اینجا که:
سلام کردم و با من به روی خندان گفت
که ای خمارکش مفلس شراب زده
چه کسی هستی و چکاره ای و چگونه ای، سوال می کند تا می رسد به اینجا:
وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
که خفته ای تو در آغوش بخت خواب زده
پیام شعر را ببینید چقدر زیبا و بلند است و شعر چقدر برخوردار از استحکام لفظی که حقیقتاً کم نظیر است هم از لحاظ استحکام لفظی و هم در عین حال، اینگونه تصویرگری سرای مغان و پیر و مغبچگان را نشان می دهد و حال خودش را تصویر می کند، تصویری که انسان در این غزل مشاهده می کند چیز عجیبی است و نظایر این در دیوان حافظ زیاد است. همین غزل معروف:
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
به من راه نشین باده مستانه زدند
یک ترسیم بسیار روشن از آن چیزی است که در یک مکاشفه یا در یک الهام ذهنی یا در یک بینش عرفانی به شاعر دست داده است و احساس می کند که این را به بهترین زبان ذکر می کند و اگر ما قبول کنیم - که قبول هم داریم- که این پیام عرفانی است و بیان معرفتی از معارف عرفانی، شاید حقیقتاً آن را به بهتر از این زبان به هیچ زبانی نشود بیان کرد.
تصویرگری حافظ یکی از برجسته ترین خصوصیات اوست، برخی از نویسندگان و گویندگان نیز ابهام بیان حافظ را بزرگ داشته اند و چون درباره اش زیاد بحث شده من تکرار نمی کنم.
شورآفرینی
از خصوصیات دیگر زبان حافظ شورآفرینی آن است. شعر حافظ شعری پر شور است و شورانگیز. با اینکه در برخی از اشکالش که شاید صبغه غالب هم داشته باشد، شعر رخوت و بی حالی است، اما شعر حافظ شعر شورانگیز و شورآفرین است.
سخن درست بگویم نمی توانم دید
که می خورند حریفان و من نظاره کنم
***
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
***
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
***
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
من لاف عقل می زنم این کار کی کنم
این شعار، سراسر شعر و حرکت و هیجان است و هیچ شباهتی به شعر یک انسان بی حال افتاده و تارک دنیا ندارد. همین شعر معروفی که اول دیوان حافظ است و سرآغاز دیوان او نیز می باشد:
الا یا ایها الساقی ادر کاساً وناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
نمونه بارزی از همین شور آفرینی و ولوله آفرینی است و این یکی از خصوصیات شعر حافظ است.
استفاده گسترده از مضامین
خصوصیت دیگرش این است که شعر حافظ سرشار از مضامین و آن هم مضامین ابتکاری است. خواجه مضامین شعرای گذشته را با بهترین بیان و غالباً بهتر از بیان خودشان ادا کرده است. چه مضامین شعرای عرب و چه شعرای فارسی زبان پیش از خودش مثل سعدی و چه شعرای معاصر خودش مثل خواجو و سلمان ساوجی که گاهی مضمونی را از آنها گرفته و به زیباتر از بیان خود آنها، آن را ادا کرده است.
اینکه گفته می شود در شعر حافظ مضمون نیست، ناشی از دو علت است: یکی اینکه مضامین حافظ آنقدر بعد از او تکرار و تقلید شده است که امروز وقتی ما آن را می خوانیم به گوشمان تازه نمی آید. این گناه حافظ نیست. در واقع این مدح حافظ است که شعر و سخن و مضمون او آنقدر دست به دست گشته و همه آن را تکرار کرده اند و گرفته اند و تقلید کرده اند که امروز حرفی تازه به گوش نمی آید، دوم اینکه زیبایی و صفای سخن خواجه آنچنان است که مضمون در آن گم می شود، بر خلاف بسیاری از سرایندگان سبک هندی که مضامین عالی را به کیفیتی بیان می کنند که زیبایی شعر لطمه می بیند البته این نقص آن سبک نیز نیست. آن هم در جای خود بحث دارد و نظر هست که این خود یکی از کمالات سبک هندی است. به هر حال مضمون در شعر حافظ آنچنان هموار و آرام بیان شده که خود مضمون گویی به چشم نمی آید.
کم گویی و گزیده گویی
کم گویی و گزیده گویی خصوصیت دیگر شعر حافظ است، یعنی حقیقتاً جز برخی از ابیات یا بعضی از غزلیات و قصایدی که غالباً هم معلوم می شود که مربوط به اوضاع و احوال خاص خودش یا مدح این و آن می باشد، در بقیه دیوان نمی شود جایی را پیدا کرد که انسان بگوید در این غزل اگر این بیت نبود بهتر بود، کاری که با دیوان خیلی از شعرا می شود کرد.
انسان دیوان های بسیار خوب را از شعرای بزرگ می خواند و می بیند. در قصیده ای به این قشنگی با غزلی به این شیوایی بیت بدی وجود دارد و اگر شعر یک دست تر بود، بهتر بود. انسان در شعر حافظ چنین چیزی را نمی تواند پیدا کند.
شیرینی بیان
روانی و صیقل زدگی الفاظ، ترکیبات بسیار جذاب و لحن شیرین زبان یکی از خصوصیات اصلی شعر حافظ است. بیان او بسیار شبیه به خواجو است. گاه انسان وقتی شعر خواجوی کرمانی را می خواند، می بیند که خیلی شبیه به شعر حافظ است و قابل اشتباه با او. اما قرینه بیان حافظ در هیچ دیوان دیگری از دواوین شعر فارسی تا آنجایی که بنده دیده ام و احساس کرده ام، مشاهده نمی شود.
بعضی حافظ را متهم به تکرار کرده اند، باید عرض کنم تکرار حافظ، تکرار مضمون نیست، تکرار ایده ها و مفاهیم است. یک مفهوم را به زبان های گوناگون تکرار می کند، نمی شود این را تکرار مضمون نامید.
موسیقی گوش نواز
موسیقی الفاظ حافظ و گوش نوازی کلمات آن نیز یکی دیگر از خصوصیات برجسته شعر اوست. شعر او هنگامی که به طرز معمولی خوانده می شود، گوش نواز است. چیزی که در شعر فارسی نظیرش انصافاً کم است. بعضی از غزلیات دیگر هم البته همین گونه است. در معاصرین و خواجو نیز همین طور است. بسیاری از غزلیات سعدی بر همین سیاق است. بعضی از مثنویات نیز چنین اند، اما در حافظ این یک صبغه کلی است و کثرت ظرافت ها و ریزه کاری های لفظی از قبیل جناس ها و مراعات نظیرها و ایهام و تضادها، الی ماشاءالله. شاید کمتر بتوان غزلی یافت که در آن چند مورد از این ظرافت ها و ریزه کاری ها و ترسیم ها و صنایع لفظی وجود نداشته باشد:
جگر چون نافه ام خون گشت و کم زینم نمی باید
جزای آنکه با زلفت سخن از چین خطا گفتم
رسایی بیان
یکی دیگر از خصوصیات شعر حافظ روانی و رسایی آن است که هر کسی با زبان فارسی آشنا باشد شعر حافظ را می فهمد. وقتی که شما شعر حافظ را برای کسی که هیچ سواد نداشته باشد، بخوانید راحت می فهمد:
پرسشی دارم زدانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
هیچ ابهامی و نکته ای که پیچ و خمی در آن باشد مشاهده نمی شود. نو ماندن زبان غزل به قول یکی از ادبا و نویسندگان معاصر مدیون حافظ است و همین هم درست است.
یعنی امروز شیواترین غزل ما آن غزلی است که شباهتی به حافظ می رساند، نمی گویم اگر کسی درست نسخه حافظ را تقلید کند، این بهترین غزل خواهد بود نه، زبان و تحول سبک ها و پیشرفت شعر یقیناً ما را به جاهای جدیدی رسانده و حق هم همین است. اما در همین غزل ناب پیشرفته امروز آنجایی که شباهتی به حافظ و زبان حافظ در آن هست، انسان احساس شیوایی می کند.
به کاربردن کنایه
خصوصیت دیگر به کار بردن معانی رمزی و کنایی است که این هیچ شکی درش نیست. یعنی حتی کسانی که شعر حافظ را یکسره شعر عاشقانه و به قول خودشان رندانه می داند و هیچ معتقد به گرایش عرفانی در حافظ نیستند (واقعاً این جفای به حافظ است) هم در مواردی نمی توانند انکار کنند که سخن حافظ سخن رمزی است یعنی کاملاً روشن است که سخن حافظ اینجا به کنایه و رمز است:
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
استفاده از لهجه شیرازی
خصوصیات لفظی بسیاری در شعر خواجه وجود دارد، از جمله چیزهای دیگری که به نظرم رسید و جا دارد پیرامون آن کار بشود، استفاده شجاعانه و باظرافت او از لهجه محلی است، یعنی از لهجه شیرازی. حافظ در شعرهای بسیار باعظمت خود از این موضوع استفاده کرده است و موارد زیادی از این نمونه رامی توان در میان اشعار او مشاهده کرد. برای مثال استفاده" به" به جای" با" :
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
که تا امروز هم این" به" در لهجه شیرازی موجود است. یا در این بیت:
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاینچنین رفته است از عهد ازل تقدیر ما
و موارد دیگری هم از این قبیل وجود دارد. مثلا در این غزل معروف حافظ: " صلاح کار کجا و من خراب کجا" که کجا در اینجا ردیف است و" ب" قبل از ردیف که حرف روی است باید ساکن باشد. در حالی که در مصرع بعد می گوید: « ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا» الان هم وقتی شیرازی ها حرف می زنند همین طور می گویند، یعنی از لهجه شیرازی که لهجه محلی است استفاده کرده و آن را در قافیه به کار برده است، استفاده از اصطلاحات روزمره معمولی و از این قبیل چیزها بسیار است که اگر بخواهم باز هم در این زمینه حرف بزنم نیز بحث بسیار است.
اثرگذاری غزل حافظ بر سبک هندی
یک نکته دیگر را هم عرض بکنم و این قسمت مربوط به شعر را خاتمه بدهم و آن اینکه نشانه های سبک هندی را هم بنده در غزل حافظ مشاهده می کنم. یعنی ریشه های سبک هندی را در شعر خواجه می توان دید. و ارادت صائب و نظیری و عرفی و کلیم، شعرای بزرگ سبک هندی، به حافظ احتمالاً به معنای انس زیاد ایشان با زبان حافظ است و یقیناً خواجه در آنها تأثیر داشته است، مثلاً بیت:
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
این دود بین که نامه من شد سیاه از او
کاملاً بوی سبک هندی را می دهد یا:
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کاینیه ای است جام جهان بین که آه از او
در زمینه مسایل شعر حافظ بحث ها و حرف های بسیار و خصوصیات ممتازی هست که اساتید و نویسندگان روی آن کار کرده اند. باز هم باید کار شود من همین جا از فرصت استفاده کرده و برای کار روی دیوان حافظ از جهات مختلف توصیه می کنم با اینکه نسبتاً کارهای خوبی انجام شده است، بازهم جای برخی از کارها خالی است.
*****
حقیقتاً هیچ کس نتوانسته مثل حافظ غزل بگوید
علاوه بر این، مقام معظم رهبری در دیدارهای متعددی که شاعران با ایشان داشتند، به شعر حافظ اشاره فرموده اند و از این شاعر به عنوان الگو یاد کرده اند. از جمله این موارد می توان به دیدار شاعران استان فارس با ایشان در آخرین روز از آبان ماه سال ۷۳ اشاره کرد که در این جلسه معظم له فرموده اند: ” البته اگر بگویم بکوشید تا مثل حافظ بسرایید، مى ترسم نشود. مثل حافظ نه قبل و نه بعد از او کسى نیامده است. حقیقتاً هیچ کس نتوانسته مثل حافظ غزل بگوید. حافظ مقوله دیگرى است و بالاتر از همه است.
تصور من این است که حافظ شعرش را صد بار پرداخت کرده است. به همین دلیل غزل هاى او در حد اعلاى یکدستى و صافى است. اصلاً ممکن نیست که شعر به محض صادر شدن از طبع، خود به خود صاف و بى غل و غش باشد. بالاخره مقدارى پرداخت لازم دارد. البته این را هم فراموش نکنید که اگر شعر « جوهر» نداشته باشد، هرچه پرداختش کنید، چیزى درنمى آید. »
ارسال نظر