گفتگو با مارتین شمعون، بازیگر وآهنگساز
به گزارش پارس به نقل از آرمانی،
برای من « موسیقی» از « سینما» جذاب تر است؟
موسیقی و بازیگری حالا برای او تبدیل به دو هنر جدایی ناپذیر از یکدیگر شده اند، « مارتین شمعون پور» پیش از این به واسطه آهنگسازی و نوازندگی اش در عرصه تئاتر و ارائه دو آلبوم موسیقی « موعظه سر کوه» و « تهرانسرانیه» شهرت داشت، اما او در فیلم « قاعده تصادف» اولین تجربه بازیگری اش را جلوی دوربین ثبت کرد و ثابت کرد در این عرصه هم مانند موسیقی از توانایی زیادی برخوردار است، او که به لطف بازی اش در فیلم « قاعده تصادف» شانس ساخت موسیقی این فیلم را هم داشت، توانست در این راه بدرخشد، به گونه ای که بسیاری از منتقدان موسیقی فیلم او را، یکی از بهترین موسیقی های جشنواره سال گذشته بدانند، با او در مورد موسیقی و تجربه اش در بازیگری حرف زدیم با ما همراه شوید.
تئاتر هم بازی می کردم
راستش را بخواهید وقتی برای اولین بار اسمت را به عنوان بازیگر در فیلم قاعده تصادف دیدم حسابی جا خوردم و زمانی که بازی خوبت را در این فیلم دیدم شگفت زده شدم، چون پیش از این، بیشتر ما، تو را به عنوان آهنگسازی می شناختیم، اصلاً چه شد تصمیم گرفتی بازیگری را تجربه کنی؟
… خب من تجربه بازیگری را در تئاتر هم داشتم، در یک نمایش که نام آن « دکتر شکیل و مستر های» بود و کارگردانی آن را « پانته آ بهرام» برعهده داشت ولی خب « قاعده تصادف» اولین تجربه من جلوی دوربین بود، زمانی که از سوی « بهنام بهزادی» به این کار دعوت شدم، حس کردم که این فیلم با دیگر آثار سینمایی متفاوت هست و به نوعی در آن روح تئاتر جاری است، چرا که بین عوامل پشت دوربین و جلوی دوربین همدلی زیادی وجود داشت، از طرفی خود قصه و نوع فیلمبرداری آنکه به شکل سکانس، پلان بود.
از ابتدا قرار بود که موسیقی این فیلم را هم شما بسازید؟
نه، صرفاً به عنوان بازیگر به این کار دعوت شده بودم، اما پس از گذشت مدتی، وقتی بهنام بهزادی از فعالیت حرفه ای من در عرصه موسیقی مطلع شد، از من خواست که اتودی را ارائه کنم و خب زمانی که آن را گوش دادند حسابی آن را پسندیدند.
موسیقی جذاب تر است
حالا که جادوی سینما را هم تجربه کردی موسیقی برایت جذاب تر است یا بازیگری؟
حالا نگاهم به بازیگری عوض شده است و این هنر را بسیار دوست دارم، حس می کنم به واسطه آن، می توانم فضای جدیدی را تجربه کنم، اما خب همچنان برای من، موسیقی، هنر جذاب تری است، هر چند که در کشور ما مارکت کوچکتری دارد و شما در آن نمی توانید آن طور که انتظار دارید پیشرفت کنید.
باز هم بازیگری را هم تجربه می کنی؟
دوست دارم در این فضا فعالیت کنم، اتفاقاً چند پیشنهاد هم در این زمینه داشتم، اما خب ترجیح ام این است که حساب شده عمل کنم و نقشی را بپذیرم که ارزش بازی داشته باشد.
به موسیقی کار چطور رسیدی؟
با توجه به اینکه به عنوان بازیگر در کار حضور داشتم این کمک به من شد که صحنه ها را از نزدیک ببینم. می دانستم موسیقی کار خیلی حجیم نیست و به مینی مال بودن آن فکر می کردم. متاسفانه در موسیقی های ما، ملودی کمتر شده است. در چند سال اخیر در سینما، ما نت ها را در فرم های مختلف پشت سر هم می شنویم. فکر کردم هیچ کدام از این راه ها خوب نیست و قضیه را ساده تر از آنچه در فیلم های سینما می بینیم، دیدم. قسمت اعظمی از موسیقی فیلم که برای تئاتر است را با گیتار و فلوت اجرا کردیم که خیلی شفاف است و فضای کودکانه ای را به وجود می آورد. در پایان همه گروهی خانه را ترک می کنند و پدر شهرزاد هم تنهاست و ما آنجا موسیقی متفاوتی می شنویم. موسیقی این بخش هم می توانست فضای بعد از تنش را در نت ها به آرامش تبدیل کند.
برای ساخت موسیقی این فیلم با بهنام بهزادی هم مشورت می کردی؟
بله، همان طور که در سوال قبل هم به نوعی به این موضوع اشاره کردم، خوشبختانه من این شانس را داشتم که به عنوان بازیگر در این فیلم حضور داشته باشم و همین موضوع باعث می شد که با کارگردان فیلم تعامل بیشتری داشته باشم و با روحیات او بیشتر آشنا شوم و خب در نهایت همین موضوع باعث شد کاری که ارائه می دهم با سلیقه هر دویمان همخوانی داشته باشد و با کمترین تغییری معمولاً آن قطعه برای سکانس مورد نظر انتخاب می شد.
باید وسواس نشان داد
به نظرت وضعیت موسیقی و فیلم های ما، به هم می آید و چقدر نظرت را به عنوان یک موزیسین جلب می کند؟
موسیقی ای که الان در برخی فیلم های ما وجود دارد، از نظر من مخاطب به تنهایی شنیدنی و زیباست، اما خیلی، میان موسیقی و تصاویر پیوندی وجود ندارد، فیلم ها به نوبه خودشان خوب هستند و موسیقی ها هم به نوبه خودشان. مثلاً همه ما شاید ساز « بالابان» را دوست داشته باشیم، اما وقتی موقعیت جغرافیایی آذری نداشته باشیم، چرا باید آن را بشنویم من روی موسیقی وسواس دارم… در واقع همه آهنگسازان فیلم ها باید وسواس نشان بدهند.
فیلم قاعده تصادف هر چند که در اکران مهجور واقع شد و آن طور که باید برای نمایش سالن در اختیارش قرار نگرفت، اما توانست به لحاظ فروش، خوش بدرخشد و بسیاری از مخاطبان را به سالن های سینما بکشاند؟
برای من جای ناراحتی دارد فیلمی که به مشکلات و معظلات نسل جوان می پردازد و به لحاظ کارگردانی، فیلمنامه و بازی در سطح قابل قبولی قرار دارد در اکران مهجور واقع می شود، اما خب با این حال خوشحالم که با وجود اینکه سینمای چندانی در اختیار نداشت ولی توانست مخاطبان بسیاری را با خود همراه کند.
آلبوم های من
تا به حال دو آلبوم « موعظه سر کوه» و « تهرانسرانیه» را وارد بازار کردی که اتفاقاً استقبال خوبی هم از آن به عمل آمد، کمی راجع به فضای خلاقانه این آلبوم ها صحبت کنید؟
سعی کردم در این دو آلبوم، فضای متفاوت تری را تجربه کنم و به نوعی فضایی که ارائه می دهم از زندگی شهری مان دور نباشد، به طور مثال در آلبوم « تهرانسرانیه» با مدیوم های صوتی متفاوتی که صداهای شهری از همه آنها پیشی گرفته، نگاه متفاوتی را به شنونده انتقال دادم و سعی کردم آلودگی های صوتی تهران، این شهر آشفته و شلوغ را با موسیقی در هم بیامیزم و خب ظاهراً این کار من هم، با ذائقه برخی از مخاطبان سازگار بود.
صفر درصد
بعضی از منتقدان معتقدند که در این فیلم، تو بازی نکردی بیشتر خود واقعی ات را به تصویر کشیدی؟
راستش را بخواهید من چندان با این نظر موافق نیستم، چرا که مارتین قاعده تصادف با من به لحاظ اخلاقی فاصله دارد و من خیلی جدی تر از آن هستم، اما خب ظاهراً نوع دیالوگ گفتن من این حس را به مخاطب و حتی برخی از منتقدان می داد که بداهه گویی می کنم، شاید بخشی از این موضوع به این خاطر باشد که دیالوگ را مال خود کرده بود.
یعنی در دیالوگ هایتان اصلاً بداهه گویی نداشتی؟
نه، جالب اینجاست من هر شب تعداد زیادی اس ام اس دستم می رسد که آفرین چقدر بداهه های خوبی در فیلم داشتی و مدام مورد تشویق قرار می گیرم، اما مقدار بداهه ها صفر درصد بود. ما یک بخشی روخوانی داشتیم، تمرین های خوب و مفصل و طولانی داشتیم و این تمرین ها اجرای سکانس ها را برای ما راحت می کرد و باعث می شد در بیان دیالوگ ها، بسیار مسلط عمل کنیم، نمی خواهم از خودم تعریف کنم، اما شاید شیوه اجرایی این دیالوگ ها که روان و راحت بود، باعث شد خیلی ها تصور کنند که بداهه است.
ارسال نظر