گفتگو با استاد موسیقی، اکبرگلپایگانی (گلپا)
اکبر گلپایگانی یا همان گلپا صاحب صدایی جادویی است و کمتر کسی است که یک بار صدای او را بشنود و شیفته صدای زیبای او نشود.
به گزارش پارس به نقل از آرمانی، مردی که با گذشت سال ها هنوز توانسته محبوبیت خودش را در میان مردم حفظ کند و همچنان مورد توجه محافل موسیقی جهانی باشد و جوایز بسیاری را دریافت کند و همه این مسائل باعث می شود که او را مرد « حنجره طلایی» خطاب کنند او با اینکه وارد دهه هشتم زندگی اش شده است اما همچنان حس جوانی می کند و معتقد است آیینه به او دروغ می گوید!
ورود من به دنیای موسیقی
من از دوران کودکی ام شیفته موسیقی بودم و خانواده ه هم، وقتی علاقه من را در این عرصه دیدند تصمیم گرفتند که در این زمینه آموزش ببینم. پدرم هم دستی در عالم موسیقی د اشت و آموزش های ابتدایی را زیر نظر ایشان دیدم. من از ۹ سالگی تحت تعلیم موسیقی زیر نظر دکتر نورعلی خان برومند قرار گرفتم و سال ها زیر نظر ایشان آموزش دیدم، بعد از گذشت مدتی ایشان به من گفتند همه چیزهایی را که لازم بود به من یاد دادند و دیگر چیزی برای آموزش به من ندارند به همین خاطر برای ادامه آموزش نزد استاد ادیب رفتم سپس برای ادامه دوره آموزش نزد حاج آقا محمد ایرانی که یکی از موزیسین های سه تار و ردیف بود رفتم، پس از گذشت مدتی هم با آقای پیرنیا سرپرست برنامه « گل ها» آشنا شدم و خب همان برنامه هم سبب شد که مردم با صدای من آشنا شوند.
انسان به امید زنده است
برای یک هنرمند هیچ چیز سخت تر از آن نیست که از عشقش یعنی هنر دور باشد، اما خب نمی توان این موضوع را فراموش کرد که همیشه زندگی بر وفق مراد شما نیست و گاهی سرنوشت شما را در مسیری قرار می دهد که در مسیر علاقه و آرزوهای شما قرار ندارد و خب در آن شرایط نور امید است که باعث می شود فرد بر غم و اندوه خود غلبه کند، در طول مدتی که من از خوانندگی دور بودم، خیلی ها به من گفتند که چطور با این شرایط کنار می آیی و در پاسخ آنها تنها لبخند می زدم و می گفتم به امید…
بازگشتم یک ریسک بود
در طول دورانی که من از دنیای موسیقی و آواز دور بودم، این هنر دستخوش تغییرات زیادی شد و همین مسئله باعث می شد که در مورد بازگشتم با احتیاط رفتار کنم و این موضوع را مورد آنالیز قرار دهم که آیا بعد از بازگشتم، باز هم نوع موسیقی و صدای من مورد اقبال مردم واقع می شود. نکته جالب اینجاست، در همان شرایط به این موضوع پی بردم، که مردم هنوز کارهای من را گوش می دهند و خواستار این هستند که باز هم قطعاتی را در همین حال و هوا بشنوند، همه این حرف ها باعث شد که برای بازگشتم مصمم شوم.
روزی سه ساعت ورزش می کنم
برای من همیشه ورزش کردن همواره در اولویت قرار دارد و هیچ گاه روزی را بدون ورزش سپری نمی کنم، چرا که معتقدم ورزش باعث می شود که من به زندگی نگاه شاداب تری داشته باشم و انرژی و توان مضاعفی را برای فعالیت داشته باشم، شاید باور کردنش برای شما سخت باشد، اما من روزی حداقل سه ساعت ورزش می کنم، در زمینه تغذیه هم بسیار آگاهانه رفتار می کنم و سعی می کنم چیزهایی را مصرف کنم که برای بدنم ضرر نداشته باشد در سن و سال ما، داشتن تحرک و تغذیه مناسب باعث شادابی و نشاط می شود، همواره موسیقی و ورزش را به طور موازی در زندگی ام پیش بردم.
نمی خواهم اسطوره شوم
برای من جالب است که بعضی ها به من می گویند بهتر است که در شرایط کنونی دیگر کنسرت ندهی یا آلبومی را منتشر نکنی چون از این طریق تاریخی می شوی و مردم به همان ذهنیت سابق از شما یاد می کنند، من نمی دانم ریشه این حرف ها از کجا شکل می گیرد، اما پاسخ من این است که من هیچ گاه نیامده ام تا در زمینه ای تاریخی شوم، من می خواهم خودم از کاری که انجام می دهم لذت ببرم و همین حس را هم به دیگران منتقل کنم، من اگر ورزش نکنم و یا آواز نخوانم از دست می روم پس سعی می کنم به این دو امر بپردازم، از آن لذت ببرم، شک ندارم که اگر من از چیزی لذت ببرم می توانم این حس را به دیگران هم منتقل کنم. و به خاطر اسطوره شدن یک عمر خودم را از لذت خواندن محروم کنم.
کنسرت برای زلزله زدگان
وقتی مشکلی برای همنوعت به وجود می آید تو نمی توانی دست روی دست بگذاری و تنها نظاره گر مشکلات و مصیبت های آنها باشی وقتی من هم می بینم مردم کشور بر اثر بلاهای زمینی دچار مشکل و آسیب می شوند نمی توانم یک گوشه ای بنشینم، تنها تاسف بخورم، دوست دارم در این راه کاری انجام دهم، همان طور که بسیاری بر اثر توانایی که دارند، دوست دارند قدمی در این راه بردارند، من هم تنها کاری که می توانم انجام دهم خواندن است به همین خاطر دوست دارم کنسرت خیرخواهانه ای را به نفع مردم زلزله زده بوشهر برگزار کنم تا از این طریق هر عوایدی که به دست می آید مرهمی هر چند کوچک باشد برای زخم های این نازنین ها… امیدوارم شرایط به گونه ای فراهم شود تا بتوانم کاری هر چند ناچیز در این زمینه انجام دهم.
موسیقی امروز موسیقی دیروز
موسیقی در طول این سال ها دستخوش تغییرات زیادی شده است، به همین خاطر موسیقی که گاه این روزها می شنوم من را به این فکر می اندازند که برخی از هنرمندانی که در این عرصه فعالیت می کنند دیگر مانند گذشته برای خلق اثرشان وقت نمی گذارند، ولی خب تجهیزات جدیدی که در حال حاضر وارد موسیقی شده، این امکان را به بعضی از افراد می دهد که با هر صدایی بخوانند ولی خب در گذشته این شرایط وجود نداشت و هر کسی که وارد عرصه موسیقی می شد، سال ها در این زمینه فعالیت می کرد و تازه اگر استعدادی داشت و شانس با او یار بود، می توانست به شکل حرفه ای وارد دنیای موسیقی شود.
دروغ نگو آیینه، من جوونم! !
جوانی به ظاهر نیست بلکه به درون و باطن است، اگر شما روحیه شادی را داشته باشید هیچ وقت احساس پیری نمی کنید، شاید به همین خاطر است که این چین و چروک ها و موی سپید هیچگاه در روحیه من تاثیر نمی گذارد و من آن را دروغ بزرگ آیینه می دانم. دائم این شعر را زیر لب زمزمه می کنم دروغ نگو آیینه، که من هنوز جوونم، واسه دلای خسته بازم می خوام بخونم… (با خنده)
هنرمندن باید مرفه باشد
به نظرم یک هنرمند نمی تواند با ریاضت کشیدن و در فقر و تنگدستی هنرش را گسترش دهد، این طرز فکر که اگر هنرمند در شرایط مالی خوبی نباشد، باز هم می تواند خلق کند دیگر منسوخ شده است، چون اگر هنرمند مرفه نباشد و مدام دغدغه مالی داشته باشد به فکر اجازه عقب افتاده سر ماهش باشد، دیگر نمی تواند اثری جاودانه را خلق کند و ناخودآگاه از خلق کارهای فاخر جدا می افتد و صرفاً به معاش از طریق هنر فکر می کند. من در مصاحبه دیگری که مدت ها قبل داشتم هم به نوعی دیگر این موضوع را مطرح کردم که بسیاری از موزیسین های مطرح ما به لحاظ مالی تامین بودند، به همین دلیل با خیالی راحت به شاگردانش درس می دادند و خود را وقف موسیقی می کردند، کارهای جاودانه را خلق می کردند، ما باید حواس مان به شرایط مالی هنرمندان مان باشد و آنها را از این جهت تامین کنیم.
هر کاری را یک بار تجربه می کنم
در کل روح تجربه گرایی دارم و دوست دارم هر کاری را حتی، برای یک بار هم که شده تجربه کنم، حتی در موسیقی هم دوست دارم به سراغ سبک و سیاق های مختلف بروم. در مورد پرداختن به سایر هنرها همین طور بودم. من تجربه بازیگری را هم دارم با اینکه در این کار موفق هم ظاهر شدم، اما خب دوست نداشتم که آن را تکرار کنم و به بازی در یک فیلم و البته یک نمایش رادیویی اکتفا کردم.
دوستی با جمشید و عزت
در میان بازیگران دوستان زیادی دارم، از مرحوم فردین گرفته تا عزت الله انتظامی و جمشید مشایخی و… دوستی با این دوستان باعث می شود که هیچ گاه ارتباطم با سینما به پایان نرسد و همیشه ادامه دار باشد.
یک مشت خاک وطنم
من در زندگی ام اهل شعار دادن نبوده ام و نیستم چون خدا را شکر همیشه به بازویم تکیه کردم و با وجود موقعیت و پیشنهادهایی که داشتم، هیچ گاه حاضر نیستم که کشورم را ترک کنم اگر کل ثروت آمریکا را هم به من بدهند، حاضر نمی شوم که ایران را ترک کنم. از نظر من این ثروت حتی قابل معاوضه با یک مشت از خاک ایران هم نیست.
ارسال نظر