یک کارکرد انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس
آنچه در ۲۲ بهمن ماه سال ۵۷ روی داد، ظاهراً پایانی بر یک رژیم شاهنشاهی وابسته به کشورهای خارجی بود و البته پایانی بر ۲۵۰۰ سال حکومتهای سلطنتی؛ اما در باطن، پیروزی انقلاب اسلامی، آغازی بر تبلور نفوذ اندیشههای دینی در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و نظامی بود.
«یک روی سکه در تأثیر انقلاب اسلامی بر جنگ تحمیلی، مساله «آغاز جنگ» از سوی صدام بود، که با توجه به مناسبات جدید حاکم بر ایران صورت میپذیرفت. اما روی دیگر سکه: در کنار تمام آنچه صدام دید، اما مناسبات جدید ایران را که با وقوع انقلاب اسلامی شکل گرفته بود فهم نکرد و این، گام دوم پرداختن به «تأثیر انقلاب اسلامی بر جنگ تحمیلی» با تمرکز بر پدیده دفاع ملی در مقابل تجاوز صدام است.
صدام حسین اگرچه فرو ریختن ساختار پیشین را به درستی درک و بر مبنای آن عمل کرد، اما پیریزی ساختار نو و اندیشه دفاعی اسلامی و ملی ایران که منبعث از انقلاب اسلامی بود، راهی به فهم و اندیشه او پیدا نکرد. نادیده گرفتن این روی سکه، موجبات شکست، عقبنشینی و استفاده از ظرفیتهای جهانی برای آتشبس با ایران، توسط صدام شد. در واقع تأثیر اصلی وقوع انقلاب اسلامی بر پدیده جنگ تحمیلی، نه آغاز جنگ توسط صدام (که میتوانست در هر زمان دیگری حادث شود) بلکه تولد اندیشه توحیدی برای مبارزه و مقابله با تجاوز و خشونت افسار گسیخته ارتش بعثی عراق بود.
آنچه در ۲۲ بهمن ماه سال ۵۷ روی داد، ظاهراً پایانی بر یک رژیم شاهنشاهی وابسته به کشورهای خارجی بود و البته پایانی بر ۲۵۰۰ سال حکومتهای سلطنتی؛ اما در باطن، پیروزی انقلاب اسلامی، آغازی بر تبلور نفوذ اندیشههای دینی در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و نظامی بود. امری که در طول جنگ باعث شد تا اندیشه نظامی جدید ایران رفته رفته شکل بگیرد، به انسجام برسد و نهایتاً با بلوغی خلاقانه سرزمینهای اشغالشده را از عراق پس گرفته و با ورود به خاک عراق، متجاوز را تنبیه کند.
بسیاری از محورهای اساسی و پراهمیت کشور با وقوع انقلاب و فروپاشی رژیم شاه، دچار خلاء یا فقدان استراتژی، اندیشه و نیروی انسانی شده بودند که شاید مهمترین این محورها، محور نظامی و امنیت ملی بود. این خلاء که گفته شد در نقطه ثقل اشتیاق به تجاوز قرار گرفت؛ اگرچه در بادی امر، نقطه ضعف یا تهدید تلقی میشد، اما به تدریج همین خلاء تبدیل به فرصت و برتری ایران برای پیریزی ساختار دفاعی نو برای دفع تجاوز عراق شد. به بیان دیگر، نیروهای انقلابی و مکتبی، در جنگی نابرابر با عراق، اسیر دانستهها و دانش کلاسیک نظامی نشدند و با خودباوری، خلاقیت، استقامت و شهامت توانستند راه رهایی از بنبستهای جنگ را کشف کنند و به کار ببندند.
غفلت عراق از موقعیت جدید دفاعی در ایران موجب شد که جنگ با تمام دشواریها و هزینههایی که به کشور ما وارد کرد، فهم جدید دفاعی و امنیت ملی برای ما به ارمغان داشته باشد و به تعبیری امنیت ملی ما طی دهههای آینده تا حدود زیادی تأمین شود. این بخشی از برکات جنگی بود که عرصه استقامت، خلاقیت و عقلانیت نیروهای مردمی و نظامی ایران شد.
این برکات در واقع، ماحصل محک مردمی بود که انقلاب کرده بودند و با شروع جنگ، تمام آن باورها و آرمانهای بلند دینی و ملی را اینک پیش روی خود میدیدند. با مطالعه آنچه در هشت سال جنگ با تمام پستی و بلندیهای آن گذشت، امروز میتوان گفت: مردم ایران در مقابل این آزمون دشوار، تا حدود زیادی سربلند بودند و این سربلندی با سرنگونی رژیم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی، ارتباطی تنگاتنگ و درهمتنیدگی مفهومی دارد.
به نظر میرسد، کار ویژه روایت جنگ ایران و عراق باید بر این بُعد از تأثیر «گفتمان» انقلاب اسلامی بر هشت سال جنگ تحمیلی متمرکز شود. روایت جنگ ایران و عراق در معنایی موسع، اگر نخواهد تنها به بیان حوادث بسنده کند و مأموریتی اساسیتر برای خود قائل است، باید به بازشناسی روح حاکم بر دفاع ملی مردم ایران بپردازد. در این صورت است که این روایت میتواند در کالبدهایی دیگر (به جز جنگ) خود را بازتعریف کند و حیاتی بسیار طولانیتر از نسل جنگ و نسل پس از آن داشته باشد. کالبدهای دیگری که میتواند محتوای دفاع مقدس یعنی روح استقلال و عزتخواهی، پشتکار همراه با اتکاء به خداوند و دیگر عناصر معنا بخش این عرصه را در قالبهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیگر متبلور کند.
ارسال نظر