مرگ دردناک در انتظار ۵۰ هزار نفری که دیده نمیشوند!
سوز و سرما از راه رسیده و کافی است چند دقیقه در معرضش باشیم تا به محض رسیدن به محل گرم، خودمان را به بخاری یا رادیاتور برسانیم و تلاش کنیم سرما را از تنمان بیرون کنیم، اما غافلیم از آنهایی که در این شرایط، هیچ محل گرمی برای فرار از سرما و مرگی که دست در دست آن انداخته ندارند.
این شرایطی است که دست کم ۵۰ هزار تن با آن دست به گریبانند. افرادی که گاه در گوشه و کنار خیابان ها، زمانی که کنار آتشی کز کرده یا مشغول مصرف مواد مخدر هستند میبینمشان، اما آنقدر دیدنشان برایمان عادی شده که گویی نمیبینمشان!
افرادی که معتاد متجاهر خوانده میشوند، اما برایمان به اندازه همین لغت «متجاهر»، نامانوس و ناشناخته اند. افرادی که هربار مسئولان درباره شان حرف میزنند، لازم است که عبارات و توصیفهایی مانند «بلامکان» و «رهاشده» و «بی خانمان» را در جملاتشان بگنجانند تا مخاطبان دریابند که معنی متجاهر چیست و این افراد ساکنان چه بلای عظیمی هستند.
افرادی که از میان همه صفتهای ممکن در این روزگار، برچسبشان «معتاد» و «کارتن خواب» شده و حتی نامشان هم برای کسی مهم نیست، که اگر بود، اوضاعشان این نبود. افرادی که اجرای طرحهایی مانند اورژانس اجتماعی و راه اندازی گرم خانهها نیز چاره سازشان نبوده و نیست و بسیاری شان در این شبهای سرد زمستانی تسلیم مرگ میشوند و تمام!
مرگ و میری که ظاهرا آمار آن هم برای کسی اهمیت ندارد که اگر داشت، حتما آمار رو به افزایش معتادان متجاهر هم برای عدهای مهم میشد تا از خود بپرسند چگونه شده که از ۱۵ هزار معتاد متجاهر در سال ۹۳ به جایی رسیدهایم که چند روز پیش دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر این آمار را حدود ۵۰ هزار بیان میکند؟
پرسشی که اگر از خودمان بپرسیم، ممکن است تغییراتی مهم را زمینه ساز شود که از جمله آنها، پرسشگری در این خصوص از مسئولان خواهد بود. از مسئولانی که به مانند ما عادت کردهاند به مشاهده معتادانی که روزها در کوچه و خیابان مواد میکشند و زباله گردی میکنند و شبها برای طلوع خورشید و تابش گرمای رایگان آن، لحظهها را به دقت و دانه دانه میشمارند.
پرسش از مسئولانی که سالها کوشیدند تعریف معتاد را از فردی مجرم به فردی بیمار تغییر دهند و بعد یادشان رفت برای این بیماران نسخه شفابخش بپیچند یا دست کم تدبیری بیندیشند تا این بیماران در کوی و خیابان رها نباشند و شبها از سرما نمیرند. مسئولانی فراموشکار که چه بسا این معتادان جدیترین منتقد تغییری باشند که رهاورد تلاشهای ایشان است!
مسئولانی که چون ما این ۵۰ هزار نفر را نمیبینند، حتی اگر آمارهای زیر دستشان حکایت از نقش آفرینی این افراد در بزههای خرد فراوان داشته باشد. حتی اگر این افراد در ملأعام پایپ دست بگیرند و شیشه بکشند یا سرنگهای خون آلود را بین خودشان دور بگردانند. حتی اگر در میانشان زنانی باشند که آنها هم بی اسمند و در دسته بندیِ کلی معتاد متجاهر میگنجند.
ندیدنی که نتیجه آن برای این معتادان، مرگ دیر یا زود است و برای آمار، رشد چشمگیر و برای ما، تبعات برخی بزههای خرد و منظرههایی که کریه دسته بندی شان میکنیم و میکوشیم از جلوی چشمشان دور بمانیم؛ بی آنکه حتی به تلفن همه کاره و هوشمندمان رجوع کرده و تلاش کنیم با اطلاع دیده هایمان به امثال اورژانس اجتماعی یا پلیس، کنشی هرچند کوچک از خود نشان دهیم!
ارسال نظر