اسطورهسازی بر مبنای جغرافیای ایران از ویژگیهای شاهنامه
استاد دانشگاه تهران با اشاره به پیشینه حماسه و حماسهآفرینی در تاریخ کشورمان گفت: داستانهای شاهنامه سبب ایجاد هویت ملی شد و هویت ایرانی در قالب «فلسفه اشراق» متجلی شد. حتی حکومت صفویه بر اساس اندیشههای فردوسی شکل گرفته است.
به گزارش پارس به نقل از فارس، با بررسی معنای لغوی حماسه و کاوش در چیستی این واژه در می یابیم حماسه در لغت به معنای کنشی افتخارآفرین است که از سر شجاعت و بی باکی یا مهارت و ورزیدگی انجام می گیرد؛ در خلق چنین کنشی اعم از نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… عوامل متعددی دخالت دارد که بدون آنها یا حماسه ای آفریده نمی شود یا به سختی تحقق می یابد.
تاریخ نگاران معتقدند حماسه گونه ای از تاریخ است، اما تاریخ ساده نیست بلکه تاریخی آرمانی است. عده ای از تاریخ نگاران هم بر این عقیده اند حماسه از تاریخ برتر است و یگانگی و کلیتی دارد که تاریخ از آن بی بهره است. در حالی که فلسفه تاریخ از آن بهره مند است و بدین ترتیب، حماسه و فلسفه تاریخ سخت به هم نزدیک می شوند. چرا که هر دو از گذشته سخن می گویند، پس گونه ای تاریخند و هر دو از یگانگی و کلیت بهره دارند، پس گونه ای فلسفه اند. از این رو حماسه و فلسفه تاریخ می کوشند که از دیدگاه کلی و به هم پیوسته و یگانه و منسجم به تاریخ بنگرند.
از نقطه نظر علم جامعه شناسی و نگاه به واژه حماسه در بستر تاریخ و تأثیر آن برای ایجاد تمدن، با « ابراهیم فیاض» عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت و گو کردیم.
حماسه، تمام عناصر فرهنگی را در یک چارچوب قرار می دهد، چارچوب هایی که می توانند یک نوع انقلاب معرفتی در جامعه ایجاد کنند
* وجوه موجود در عنصر حماسه در آثار فاخر هنری با وجوه شکلی آن هنرها چه تفاوتی دارد؟ و رهیافت موجود در دل این حماسه چیست؟
حماسه هنری است استثنایی و برخلاف سایر هنرها مثل شعر، موسیقی، قصه، نمایش، نقاشی، معماری، مجسمه سازی و… در درازای تاریخ وجود داشته یا اکنون و چه بسا در آینده نیز به آسانی پدیدار می شود. حماسه با این ویژگی خود که به تعبیری جهش از گذشته به آینده است، همواره تمدن را در پی خود به وجود آورده است، بدین معنا که شروع فرهنگ همواره با یک نوع حماسه همراه بوده و در یک فرآیند اجتماعی، این فرهنگ به تمدن تبدیل شده است. در حقیقت حماسه، تمام عناصر فرهنگی را در یک چارچوب قرار می دهد، چارچوب هایی که می توانند یک نوع انقلاب معرفتی در یک جامعه ایجاد کنند.
فردوسی ۵ عنصر معنوی شامل دانش، دوستی، راستی، خرد و دین را در یک مجموعه منسجم به نام شاهنامه قرار داد
* اگر ممکن است نمونه ای از حماسه هایی را که توانستند به اهداف خود دست یابند یعنی در ابتدا فرهنگ ساز و در مرحله بعد تمدن ساز شوند، مطرح کنید.
در ایران بعد از اسلام، افراد مختلفی حماسه ساز بودند و انقلاب های فرهنگی ماندگاری را ایجاد کردند که از جمله آنها می توان فردوسی را مثال آورد. این شاعر شهیر پنج عنصر معنوی شامل دانش، دوستی، راستی، خرد و دین را در یک مجموعه منسجم به نام شاهنامه قرار داد و با ترکیب آنها با یکدیگر، داستان ها و اسطوره های شگرفی متجلی کرد، سپس با ارائه این مجموعه به جامعه و دعوت افراد به شاهنامه خوانی باعث شد این مجموعه بر همه تار و پود ایرانیان ریشه بدواند و گفتمان عظیمی ایجاد کند.
اسطوره سازی بر مبنای جغرافیای ایران از ویژگی های شاهنامه است
* یکی از اتفاقات مهم این اثر تاریخی تبدیل جغرافیای ایران به اسطوره است که در بخش های مختلف این کتاب به چشم می خورد، این اتفاق چه تأثیری در فضای فکری پیکره جامعه داشته است؟
همان طور که اشاره کردید از اتفاقات مهم موجود در شاهنامه اسطوره سازی بر مبنای جغرافیای ایران بوده است. کسی که شاهنامه را از ابتدا تا انتها یک بار مرور کرده و پیرامون نام های جغرافیایی آن دقت کند، به خوبی متوجه می شود که ایران فردوسی کجا است. نام هایی که فردوسی برای مناطق جغرافیایی ایران برگزیده به زعم نگاه شاعرانه خود است و با آنچه ما در کتاب های جغرافیا خوانده ایم تفاوت بسیار دارد. به عنوان مثال اسطوره « دماوند» ، « دیو سپید» و چگونگی گذشتن از دماوند و رسیدن به مازندران، « هفت خوان رستم» نام گذاری شد. در واقع شاهنامه فردوسی از چندین بعد جای بررسی داد؛ بعد عرفانی، بعد داستانی و از همه مهم تر خیالی انگاشتن جغرافیای ایران که به نوعی معنادار کردن جغرافیا و سپس تاریخ ایران به شمار می آید، از جمله ابعاد قابل بررسی شاهنامه است. این در حالی است که فردوسی با بیان این موضوعات به صورت داستان واره باعث گسترش آن در فضای جامعه شد و یک گفتمان عظیم پدید آورد. علاوه بر این ها بواسطه یا بهتر است بگویم به لطف شاهنامه فردوسی، از یک سو، یک نوع فضای رمانتیک و آرمان گرایی در مقابله با واقعیت های سیاه و انفعالی موجود در جامعه ایجاد شد و از سوی دیگر یک نوع جهش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوجود آمد و زمینه برقرای حماسه را فراهم کرد.
ادبیات شکسپیری باعث تحولات بنیادی در جامعه انگلیس و حتی اروپا شد
* به منظور بررسی تطبیقی آیا امکان دارد نمونه هایی مشابه این حماسه در فرهنگ های دیگر را هم نام ببرید؟
در فرهنگ و تمدن های دیگر نیز ما شاهد چنین اتفاقاتی هستیم. به عنوان مثال ادبیات شکسپیری باعث تحولات بنیادی در جامعه انگلیس و حتی اروپا شد یا دو متفکر بزرگ آلمانی همچون شیلر و گوته که با خلق داستان هایی، فضای رمانتیک را در جامعه ای مثل آلمان ایجاد کردند و سایر متفکران از هگل، مارکس و… از نظریات رمانتیسم گوته و شیلر استفاده کردند و باعث شدند فلسفه آلمان به وجود آید و آلمان بیش از پیش بالنده شود.
با اوج گرفتن تحرک اجتماعی، جامعه به سمت ظهور یک تمدن حرکت می کند
* شما در خلال صحبت ها اشاره کردید که اسطوره ها پس از نگارش شاهنامه تأثیر شگرفی بر اجتماع آن زمان داشته است. به عقیده شما کاراکترهای شاخصی از جمله رستم، سهراب و… چه تأثیری در ظهور یک تمدن دارد؟
من فکر می کنم نظم اجتماعی، مؤلف اصلی ایجاد تمدن است. در واقع کاراکترها و شخصیت هایی مثل رستم، سهراب، زال و… انسجام و نظم اجتماعی ایجاد می کند. وقتی نظم اجتماعی ایجاد می شود خودبه خود تحرک اجتماعی اوج می گیرد. بعد از اوج گرفتن تحرک اجتماعی، بلافاصله جامعه به سمت ظهور یک تمدن حرکت می کند.
فردوسی زمینه ظهور شیخ اشراق را پدید آورد که هویت ساز فلسفه و فرهنگ ایرانی است
* پس از آنکه در جامعه حماسه ای رخ می دهد، فرهنگی متناسب با آن حماسه در جامعه شکل می گیرد، سپس طی چند دهه تمدن جدیدی بازتولید می شود. حال، نحوه شکل گیری فرهنگی که قبل از تمدن و تأثیر گرفته از حماسه ایجاد می شود، به چه طریق است؟
حماسه یک بحث بنیادی است که بر اساس یک نوع ساختار داستانی، یک نوع ساختار هیجانی و نیروزا، تفکر جدید را در بعد اجتماعی همه گیر و همه شنود می کند و این باعث می شود در یک جامعه نیروی بزرگ انقلابی برای تحولات عظیم، بنیادی و جهشی به وجود آید.
فردوسی با ایجاد این حماسه، هویت ایرانی را در قالب یک فلسفه متجلی کرد که ما عنوان « فلسفه اشراق» را بر آن می نهیم. این نوع فلسفه مجموعه ای است از اسلام، فلسفه ایرانی ماقبل از اسلام و فرهنگ شرقی-عرفانی که همان اشراقی است. در مرحله بعد، فردوسی زمینه ظهور شیخ اشراق را پدید می آورد که آن هویت ساز فلسفه و فرهنگ ایرانی است و شاهد هستیم که شیخ اشراق در دوران صفویه به ملاصدرا بازتولید می شود و ایران جدید را بنیان می گذارد.
حکومت صفویه بر اساس اندیشه های فردوسی شکل گرفت/ داستان های شاهنامه سبب ایجاد هویت ملی شد
* اندیشه های فردوسی چطور توانست فلسفه ای متفاوت در جامعه به وجود آورد؟
برای تبدیل حماسه به فلسفه و فلسفه به یک نوع فرهنگ عمومی، نیاز به زمان درازی احساس می شود. این زمان در دوره فردوسی هشت قرن به طول انجامید. کما اینکه می بینیم جامعه قرن ۱۱ و ۱۲، تفکرات فردوسی را درک می کند و در دوره صفویه است که این حماسه به ثمر می نشیند و ساختاری می شود. از همین روی حکومت صفویه بر اساس اندیشه های فردوسی شکل می گیرد و با توجه به آنکه فردوسی نیز شیعه بود، یک نوع فرهنگ شیعی در جامعه آن زمان به وجود می آید. این موضوع با مطالعه تاریخ صفویه کاملاً نمود پیدا می کند.
در آن دوره با توجه به آنکه تصویر برای مردم بیشتر قابل هضم بود، برای عمومی تر شدن شاهنامه، این مجموعه به شدت تصویری می شود از همین روی نقاشی اوج می گیرد، مینیاتورهایی که امروز به شاه طهماسب مشهور است، محصول همان داستان های شاهنامه است که سبب ایجاد هویت ملی نیز شد. حتی فردوسی کاملاً بحث میان فرهنگی را در ایران آشکار می کند، این بحث که پویایی فرهنگی ایران با چه نوع ساختاری باید شکل بگیرد در دوره فردوسی ترسیم می شود.
خاصیت تراژدی ایرانی این است که پایان زیبا و شیرینی دارد؛ این موضوع در مورد واقعه کربلا نیز صدق می کند
* کارکرد حماسه در ایجاد راهی روشن برای افراد یک جامعه چگونه است؟
تمام حماسه ها در فرهنگ های مختلف زمانی به وقوع پیوسته است که حماسه سازان با توجه به اهداف و آرمان های خود شجاعت، انگیزه قوی و در عین حال امید به پیروزی داشتند. عاقبت با خوبی هاست، کماینکه معروف است شاهنامه آخرش شیرین می شود. همچنین در آیه ۸۳ سوره قصص داریم: « وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛ فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است. »
خاصیت تراژدی ایرانی این است که پایان زیبا و شیرینی دارد؛ این موضوع در مورد واقعه کربلا نیز صدق می کند. ماهیت کربلا واقعه تلخ و جان گدازی است ولی می بینیم که در طول تاریخ بسیار شیرین می شود کماینکه حضرت زینب (ص) می فرماید: و ما رأیت الا جمیلا؛ من به غیر از زیبایی ندیدم. در واقع حماسه حسینی باعث شده است فرهنگ در زمان خود به چرخش در آید و به سمت هدف های بلند گرایش پیدا کند. اینکه همه بخواهند حسینی یا زینبی شوند حماسه ای است رو به جلو. جمله ای که می گوید « کل یوم عاشورا، کل عرض کربلا» به این معناست که واقعه عاشورا می تواند خودش را در زمان ها و مکان های مختلف بازتولید کند. چنین خصیصه ای باعث می شود جامعه به شدت متحرک شده، به یک نوع پویایی گسترده رسیده و از رکود فاصله بگیرد.
بنابراین حماسه یک نوع امیدبخشی تولید می کند و علاوه بر امیدبخشی، یک نیروافزایی و یک نوع انسجام درونی اجتماعی نیز بوجود می آورد.
حماسه تا زمانی که عمومی و مردمی نشود، نمی تواند تمدن ایجاد کند/ از فلسفه به فرهنگ عمومی می رسیم
* با توجه به اینکه فرهنگ کنونی ما متأثر از فرهنگ غرب است، آیا امکان تمدن سازی در چنین فرهنگی وجود دارد؟
می توان گفت بین ساختارهای فرهنگ ایرانی، گسل وجود دارد. این فرهنگ گسلی باید به یک نوع ساختار منسجم همراه با پویایی و امیدبخشی به آینده تبدیل بشود. در صورت ایجاد پویایی می توان جامعه را به سمت تمدن سازی سوق داد.
بر همین اساس، در جامعه باید فرهنگ پیشروی برای حماسه سازی ایجاد شود؛ هنرحماسی، ادبیات حماسی و… از دل چنین جریانی، فلسفه بیرون خواهد آمد و از فلسفه نیز به یک نوع فرهنگ عمومی می رسیم، چراکه فرهنگ عمومی می تواند انسجام اجتماعی ایجاد کند. در چنین شرایطی یک نوع ساختاری که به آن تمدن می گویند، ایجاد خواهد شد. اصل بحث حماسه نیز بر اساس جهش است، جهش به سوی تمدن. یک جهش معرفتی-ساختاری است رو به سوی تمدن. البته اگر این حماسه عمومی و مردمی نشود هرگز نمی تواند تمدن ایجاد کند.
* حماسه امروز باید جهشی باشد از غرب گرایی به فرهنگ ایرانی-اسلامی
* مردم در چنین فرهنگی چه نقشی برعهده دارند؟
حماسه انقطاع از گذشته انحطاطی به سوی یک نوع آرمان گرایی و آینده روشن است که باید با نیروی ویژه ای ایجاد شود و بعد مردمی در آن قرار گیرد. در کشوری مثل ما که از قشرهای نخبه تا قشرهای غرب زده هستند، حماسه یک نوع جهش است از غرب گرایی امروز به سوی یک فرهنگی بومی و اسلامی و ساختار درونی خودمان. چنین جهشی گسل هایی که در فرهنگ وجود دارد را نیز از بین خواهد برد.
دیدگاه مسئولان نباید واپس گرا و ارتجاعی به سمت گذشته باشد
* مدیران و مسئولانی که در رده های بالای مدیریتی قرار دارند، چطور می توانند در ایجاد حماسه ای تمدن ساز مؤثر باشند؟
در این زمانه هر روز دیگرانی همچون قارچ سر از زمین بیرون می آورند و برای تمدن نداشته خود سابقه سازی و تاریخ سازی می کنند و برخی دانشمندان و شاعران ما را به قباله خود در می آورند، اما ما با داشتن بزرگی چون حکیم فردوسی به عنوان گوهر تاریخ و تمدن و هویت و فرهنگ و زبان ایرانیان آن طور که باید و شاید در معرفی او به جهانیان تلاش نکرده ایم.
در حال حاضر با توجه به بیانات مقام معظم رهبری، بحث سیاسی و اقتصادی ما نیز بر اساس حماسه است. بنابراین مسئولان ما باید تمدنی باشند؛ مسئولی که بر اساس یک نوع حماسه و ساختار تمدنی خواست مردم را اجابت کند. نباید دیدگاه یک مسئول واپس گرا و ارتجاعی به سوی گذشته شاهنشاهی باشد بلکه باید یک جهش سیاسی، فرهنگی در تمدن ایرانی ایجاد کرده و برای مردم پویایی و آینده پرامید فراهم سازد.
ارسال نظر