از زندان که برگشتم، فهمیدم همسرم با مرد دیگری زندگی می کند
اوایل اردیبهشت، مرد ۲۲ ساله ای که دو سال قبل در ماجرای متلاشی شدن یک باند سرقت به جرم مالخری روانه زندان شده بود، با به پایان رسیدن دوران محکومیت اش، از زندان آزاد شد و به خانه خواهرش رفت که قبلا در آن جا زندگی می کرد.
اوایل اردیبهشت، مرد ۲۲ ساله ای که دو سال قبل در ماجرای متلاشی شدن یک باند سرقت به جرم مالخری روانه زندان شده بود، با به پایان رسیدن دوران محکومیت اش، از زندان آزاد شد و به خانه خواهرش رفت که قبلا در آن جا زندگی می کرد.
او از این که همسرش در این مدت، از وی طلاق گرفته و با مرد دیگری ازدواج کرده بود که آن مرد نیز هم اکنون در زندان به سر می برد، بسیار ناراحت بود. «حجت» (مرد ۲۲ ساله) تصمیم گرفت تا همسرش را راضی کند دوباره به زندگی سابق خود بازگردد چرا که پسر کوچک او هم اکنون چهار ساله است، ولی «مریم» حاضر به زندگی با «حجت» نبود.
چند روز بعد مریم (زن ۲۰ ساله) با همسر سابقش تماس گرفت تا تکلیف پسرش را مشخص کند. او می گفت: یا باید حضانت فرزند را به من بسپاری یا او را با خودت ببری!
در همین تماس تلفنی باز هم حجت از همسر سابقش خواست تا از شوهر زندانی اش طلاق بگیرد و دوباره به زندگی با او بازگردد، ولی زن ۲۰ ساله قبول نکرد.
در این هنگام مرد سابقه دار از او خواست ساک محتوی لوازم شخصی او را که قبل از دستگیری نزدش بود، به او بازگرداند.
این گونه بود که قرار ملاقات در منزل خواهر مریم گذاشته شد و حجت به امید دیدار با همسرش به منزل خواهرزن سابقش رفت، ولی باز هم گفت: وگو های آن ها بی نتیجه ماند تا این که مرد ۲۲ ساله با تاکسی تلفنی تماس گرفت و قصد داشت به خانه خواهر خودش در منطقه بازه شیخ مشهد برود. در این لحظه بود که مریم نیز سوار بر همان تاکسی تلفنی شد تا او هم در بین راه به منزل خودش در خیابان سایه برود و ساک امانتی همسر سابقش را نیز به او پس دهد. دقایقی بعد راننده آژانس در خیابان سایه توقف کرد و زن ۲۰ ساله از پله های ساختمان به طبقه دوم رفت. «حجت» نیز بلافاصله بعد از رفتن «مریم» از خودرو پیاده شد و به منزل همسر سابقش رفت تا ساک محتوی لوازم شخصی اش را از او بگیرد؛ بنابراین گزارش، درحالی که پسر چهار ساله آن ها داخل اتاق خواب بود، ناگهان مشاجره لفظی دیگری بین آن ها برای بازگشت به زندگی گذشته آغاز شد.
صدای فریاد های آنان در حالی اوج می گرفت که پسر چهار ساله از خواب بیدار شده بود، ولی از ترس پدرش از اتاق بیرون نمی آمد. وقتی مشاجره لفظی آن ها به عصبانیت و درگیری کشید، ناگهان مالخر ۲۲ ساله کاردی را از روی اپن آشپزخانه برداشت و به سوی همسر سابقش حمله ور شد. او چاقو را بالا برد و در حالی ضربه محکمی به قفسه سینه مریم فرود آورد که زن جوان برای دفاع از خود دستش را مقابل صورتش گرفت، ولی تیغه کارد، دست او را زخمی کرد و سپس قفسه سینه اش را شکافت. مرد جوان با دیدن فواره های خون و وضعیت وخیم «مریم» که نقش بر زمین شده بود، او را در حالی رها کرد و گریخت که چشمان نگران و وحشت بار فرزندش، به او دوخته شده بود.
لحظاتی بعد مرد جوان سوار بر خودروی تاکسی تلفنی شد که درون کوچه منتظرش بود و از او خواست به سمت بازه شیخ حرکت کند!
وقتی پسر چهار ساله با رفتن پدرش، اوضاع را کمی آرام دید، با ترس و لرز از اتاق بیرون آمد و وحشت زده، با دستان کوچکش، پیکر زخمی مادرش را تکان داد، اما فریاد های مامان! مامان! او بی فایده بود و مادر در حالی که چشم به فرزندش دوخته بود، آخرین نفس هایش را می کشید. پسر چهار ساله بلافاصله پله های منزل را با سرعت به سوی کوچه، پشت سر گذاشت. او دوان دوان به چند کوچه بالاتر رفت تا به منزل مادربزرگش رسید. در حالی که کودک خردسال نفس نفس می زد و گریه امانش نمی داد، با دستان خون آلود به مادربزرگش فهماند که مادرش در وضعیت وخیمی قرار دارد و پدرش نیز گریخته است!
خاله کودک که در منزل بود، بلافاصله به همراه برادرانش راهی منزل خواهرش شدند و با اورژانس تماس گرفتند، اما زمانی پیکر غرق در خون زن ۲۰ ساله به بیمارستان رسید که دیگر دیر شده و او جان خود را براثر عوارض ناشی از اصابت ضربه کارد از دست داده بود.
دقایقی بعد خبر این جنایت در بی سیم های پلیس پیچید و ماموران انتظامی ماجرای کشتن زن ۲۰ ساله را به قاضی کاظم میرزایی (بازپرس ویژه قتل عمد مشهد) اطلاع دادند. شب هنگام قاضی میرزایی به همراه کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی عازم محل وقوع جنایت شد و به تحقیق در این باره پرداخت.
در حالی که پسر چهار ساله قتل مادر به دست پدرش را تایید می کرد، هیچ سرنخی از متهم فراری نبود تا این که گروه ویژه ای از کارآگاهان به فرماندهی سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی) با صدور دستورات ویژه قضایی، بررسی های گسترده ای را برای شناسایی محل اختفای متهم فراری آغاز کردند. چند ساعت بعد و با ردیابی های اطلاعاتی، گروهی از کارآگاهان که شاخه ای از این عملیات را پیگیری می کردند به سرنخ هایی دست یافتند که نشان می داد متهم، تبعه کشور افغانستان است و سال ها پیش وارد ایران شده و هم اکنون نیز به منزل یکی از بستگانش گریخته است.
به همین دلیل کارآگاهان، شبانه به همراه قاضی میرزایی وارد یک عملیات گسترده شدند چرا که اطلاعات دریافتی بیانگر آن بود که متهم قصد دارد به صورت غیرقانونی به افغانستان بگریزد. این گزارش حاکی است: ساعتی بعد منزل خواهر متهم در منطقه بازه شیخ مشهد شناسایی و محاصره شد، اما متهم که متوجه حضور کارآگاهان پلیس آگاهی شده بود، با فرار به پشت بام، قصد داشت از چنگ قانون بگریزد که در نهایت وقتی سلاح های آماده شلیک کارآگاهان را دید، با فریاد آخرین «ایست» روی زمین نشست و بدین ترتیب حلقه های قانون بر دستانش گره خورد!
متهم این پرونده جنایی آخر هفته گذشته در محل وقوع جنایت مقابل دوربین قوه قضایی قرار گرفت تا چگونگی قتل همسرش را در حضور قاضی ویژه قتل عمد بازسازی کند. او پس از تفهیم اتهام از سوی بازپرس میرزایی، با معرفی کامل خود گفت: آن روز وقتی همسرم حاضر نشد دوباره با من زندگی کند دیگر نفهمیدم چه می کنم. همسر دوم او را نیز قبلا دیده بودم، ولی همسرم می گفت: او به دنبال کار های اداری آزادی تو از زندان است! در حالی که بعد فهمیدم مریم با آن مرد ازدواج کرده است! متهم این پرونده جنایی با تشریح جزئیات ماجرا از زمان تماس تلفنی با همسرش تا هنگام ارتکاب قتل، ادامه داد: از لحظه ای که چاقو را از روی اپن آشپزخانه برداشتم و تیغه آن را به قفسه سینه همسرم فرود آوردم دیگر چیزی نفهمیدم! او به اصرار های من برای طلاق از همسرش توجهی نمی کرد و من از این موضوع رنج می کشیدم! حالا هم بسیار از کرده خودم پشیمانم! چرا که فرزندم نیز همه کس خود را از دست داد!
بنابراین گزارش، در ابتدای بازسازی صحنه جنایت، کارآگاه حمیدفر (افسر پرونده) به تشریح جزئیاتی از محتویات پرونده و چگونگی دستگیری متهم هنگام فرار به خارج از کشور پرداخت و در پایان نیز قاضی «کاظم میرزایی» با صدور قرار بازداشت موقت، تنها متهم این پرونده جنایی را در حالی روانه زندان کرد که چند روز زیادتر از آزادی او از زندان به جرم مالخری نمی گذشت.
ارسال نظر