برای ۲۰۴ سالگی نویسندهی وسواسی فرانسوی
امروز (دوشنبه) دویستوچهارمین سالروز تولد «انوره دو بالزاک» ، نویسندهی سرشناس فرانسوی و خالق «اوژنی گرانده» و «بابا گوریو» است.
به گزارش پارس به نقل از ایسنا، « انوره دو بالزاک» ، نویسنده ی نامدار فرانسوی است که او را پیشوای مکتب رئالیسم در ادبیات اروپا می دانند. در گزارش پیش رو به اجمال جنبه های مختلف زندگی شخصی و حرفه ای این اسطوره ادبیات فرانسوی را مورد بررسی قرار می دهیم:
کودکی و دوران تحصیل
بالزاک در بیستم می سال ۱۷۹۹ میلادی در خانواده ای متوسط در شهر" تور" فرانسه به دنیا آمد. در هشت سالگی به مدرسه ای شبانه روزی فرستاده شد، اما در سال ۱۸۱۳ مدرسه را ترک کرد و سال بعد همراه با خانواده راهی پاریس شد.
وی در ۱۸۱۹ در رشته ی حقوق تحصیلات خود را به پایان رساند، اما با وجود خواست خانواده تصمیم گرفت وارد دنیای ادبیات شود. بالزاک در ابتدای راه تحت تاثیر « والتر اسکات» شروع به نوشتن رمان های تاریخی کرد؛ آثاری که خود بعدها از آن ها به عنوان « مزخرفات ادبی» یاد کرد.
ورود به دنیای نویسندگی
اولین اثر قابل توجه بالزاک، « روانشناسی ازدواج» نام داشت که در سال ۱۸۱۹ منتشر شد. او پس از نوشتن چند رمان عامه پسند و فکاهی، برای کسب درآمد بیشتر به عرصه ی چاپ و نشر وارد شد که این امر به جز بدهی سنگین برای او چیزی به ارمغان نیاورد. انتشار رمان « چرم ساغری» در سال ۱۸۳۱ موجب شهرت او شد. بالزاک پس از آن بیشتر شبانه روز را به نوشتن می گذراند.
سبک نوشتاری
آثار این نویسنده ی برجسته، آیینه ای از جامعه ی فرانسه ی روزگار اوست. او افراد هر طبقه ی اجتماعی، از اشراف فرهیخته تا دهقانان عامی را در « کمدی انسانی» خود جای می دهد و جنبه های گوناگون شخصیتی آنان را به معرض نمایش می گذارد. بهره گیری او از روش ایجاد پیوند میان شخصیت ها و تکرار حضور آن ها در داستان های مختلف موجب می شود تا در گسترش روان شناسی شخصیت های منفرد موفق باشد.
رئالیسم عریان و بدبینی بالزاک به سرشت انسانی که در آثارش هویدا است، او را زمینه ساز ایجاد جنبش ناتورالیسم در ادبیات فرانسه کرده است. تاثیر او بر بسیاری از نویسندگان ناتورالیست از جمله « امیل زولا» کاملا آشکار است.
آثار ادبی
« کمدی انسانی» نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را دربرمی گیرد، برگزیده است. توصیفات دقیق و گیرا از فضای حوادث و تحلیل نازک بینانه ی روحیات شخصیت های داستان، بالزاک را به یکی از شناخته شده ترین و تأثیرگذارترین رمان نویسان در طول دو قرن اخیر تبدیل کرده است.
او یکی از پرکارترین نویسندگان دنیاست. وی در طول عمر نسبتا کوتاهش بیش از ۱۰۰ مقاله، رمان و نمایشنامه به رشته ی تحریر درآورد. تعدادی از داستان های وی به فارسی ترجمه شده اند که از آن میان می توان به آثار زیر اشاره کرد: « شوان ها» ، « گوبسک رباخوار» ، « چرم ساغری» ، « شاهکار گمنام» ، « سرهنگ شابر» ، « اوژنی گرانده» ، « عشق کیمیاگر» (در جستجوی مطلق) ، « مادام دولاشانتری» ، « دختر چشم طلایی» ، « باباگوریو» ، « زنبق دره» ، « سزار بیروتو» ، « خاطرات یک کشیش دهکده» ، « اورسولا میرو» ، « گوسفند سیاه» ، « زن سی ساله» ، « آرزوهای بربادرفته» ، « دخترعمو بت» ، « پسرعمو پونس» و « فراز و نشیب زندگی بدکاران» .
« مارسل پروست» ، « چارلز دیکنز» ، « ادگار آلن پو» ، « فیودور داستایفسکی» ، « گوستاو فلوبرت» ، « هنری جیمز» ، « ویلیام فاکنر» ، « جک کرواک» و « ایتالو کالوینو» از جمله نویسندگان برجسته ای هستند که آثار خود را تحت تاثیر قلم بالزاک خلق کرده اند.
عادات عجیب نویسندگی
بالزاک یکی از نویسندگان مطرحی است که به داشتن عادت های غیرمعمول شهرت دارد. او در کار نگارش به هیچ وجه عجول نبود؛ بسیار تمرکز می کرد و آثارش را بارها و بارها ویرایش می کرد. این اصلاحات و تغییرات تا زمان سپردن آن به ناشر و حتی چاپ کتاب هم ادامه داشت، تا جاییکه اثر منتشر شده با آنچه سرانجام نویسنده را راضی کرده بود، بسیار تفاوت داشت. این عادت نامناسب هم برای بالزاک و هم ناشرش، بسیار هزینه بر بود. وسواس وی تا بدان حد شدت داشت که برخی از آثارش هیچ گاه به نقطه پایان نمی رسیدند.
روش ایدآل او خوردن وعده ای سبک در ساعت پنج یا شش عصر و خوابیدن تا نیمه شب بود. بالزاک سپس برمی خواست و در کنار فنجان های متعدد قهوه تلخ، ساعت های متمادی را به نگارش آثارش اختصاص می داد. وی که معمولا تا ۱۵ ساعت خود را با نویسندگی مشغول می کرد، ادعا کرده که یک بار طی ۴۸ ساعت، تنها سه ساعت استراحت کرده و باقی را به نوشتن پرداخته است!
خط پایان زندگی
بالزاک که به دلیل صرف ساعات طولانی برای نویسندگی همیشه از اختلالات سلامتی رنج می برد، سرانجام در سال ۱۸۵۰ در سن ۵۱ سالگی، زمانی که تنها پنج ماه از ازدواجش با زن مورد علاقه اش می گذشت، بدرود حیات گفت.
مادر بالزاک تنها فردی بود که در زمان مرگ در کنارش بود. او همان روز با « ویکتور هوگو» دیداری داشت. گفته می شود تمام نویسندگان پاریسی در مراسم تدفین بالزاک شرکت کردند. نویسنده « بینوایان» در این مراسم گفت: امروز شاهد جمعیتی هستیم که برای در گذشت مرد استعدادها سیاه پوش شده اند، ملتی که برای از دست دادن مرد نبوغ عزداری می کنند.
ارسال نظر