صدمهی رفتن محمد قهرمان…
مرتضی کاخی با گرامیداشت یاد محمد قهرمان، از بیمهری ناشران نسبت به او و پرداخت نکردن حق تألیف آثارش گله کرد. او همچنین گفت، صدمهی رفتن محمد قهرمان را باید از شفیعی کدکنی پرسید.
به گزارش پارس ، این نویسنده و پژوهشگر ادبیات در پی درگذشت محمد قهرمان، در گفت وگو با ایسنا، عنوان کرد: محمد قهرمان گرایش هایی به شعر سبک هندی داشت؛ نه این که با شعر حافظ و دیگران مخالف باشد، اما به شعر سبک هندی که البته صائب و بیدل این شعر را طرز نو می خواندند، علاقه داشت. استاد قهرمان یکی از از شاعران برجسته، مشهور، زحمت کشیده و محقق و کامل در زمینه های کاری خودش بود. او دیوان صائب و کارهایی از شاعران طرز نو را تصحیح کرد و من خودم برخی از آن ها را در نشر امیرکبیر منتشر کردم. از این بابت او طرفدار این سبک بود و برای ابقای این سبک و فراموش نشدنش تلاش کرد.
او در ادامه تأکید کرد: برخی ادعا دارند که سبک هندی از برجسته ترین سبک های شعر فارسی است. قهرمان هم یکی از علاقه مندان به این سبک بود و کارهایی را انجام داد که هیچ یک از شاعران معاصر ایران انجام ندادند. او حدود ۵۰ سال از عمرش دارای یک مکتب و شب شعر در خانه خودش بود که خودش برای آن هزینه می کرد. سه شنبه ها بعدازظهر شاعران از همه جای ایران به این جلسه می آمدند و بحث می کردند و به پیشرفت شعر کلاسیک ایران در این جلسات کمک می شد. اما متأسفانه با مرگ محمد قهرمان، این جریان قطع شد و دیگر این سه شنبه مکتب شعر او برگزار نمی شود.
کاخی با افسوس بیان کرد: مرحوم محمود فرخ خراسانی هم جلساتی داشت و بعد از او قهرمان این کار را پی گرفت که امیدواریم این جریان ادامه پیدا کند. اما اگر می خواست این جریان بعد از قهرمان ادامه بیابد، تا کنون جرقه هایی زده شده بود، چون کسی منتظر مرگ دیگری نمی شود.
او همچنین گفت: قهرمان مخالفتی با شعر نو نداشت، اما توجهی هم به این شعر نداشت و می گفت شعر کلاسیک با روحیه مردم نزدیک تر است و آثار زیادی از قهرمان در این زمینه باقی مانده است. نزدیک ترین دوست او اخوان ثالث بود و با این که اخوان از شاعران نوپرداز بود و قهرمان شعر کلاسیک می گفت، اما این دو دوستان نزدیک هم بودند.
کاخی افزود: محمد قهرمان لیسانسیه حقوق از دانشگاه تهران بود، اما هرگز دنبال کار حقوقی نرفت و فقط به شعر پرداخت. در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد کار فرهنگی انجام می داد. مسؤول کتابخانه بود و چه کارهایی برای این کتابخانه کرد. تا آن جا که من از سر ذوق و زحمت او به این فکر افتادم که کتابخانه ام را به این دانشگاه هدیه بدهم. رفتن این مرد صدمه بزرگی است که این را می شود از کسانی چون شفیعی کدکنی پرسید.
این پژوهشگر با اشاره به تماس تلفنی چند روز پیش خود با محمد قهرمان گفت: چند روز پیش به او تلفن کردم، به من گفت، حالم بد بوده، اما اکنون خوب شده ام. به او گفتم، برای انجمن ادبی فکری بکند. گفت، فعلا عمرم به دنیاست، اما کاری برای این انجمن خواهم کرد. ولی متأسفانه عمرش کفاف نداد، زیرا کسی به ادامه این کار علاقه نداشت و اگر کسی علاقه مند به این موضوع بود، او کمکش می کرد، چون هدفش مطرح شدن خودش نبود و می خواست شعر مطرح شود.
مرتضی کاخی گفت: قهرمان دوست نزدیک من بود. کتاب هایش را یکی از نشرهای مطرح منتشر می کرد و بعد از چاپ اول به فکر تجدید چاپ آثارش افتادند، اما حق تألیفش را ندادند. چقدر او دنبال این بود که پول این کتاب ها را بگیرد و خرج انجمن ادبی اش کند. برای چندرغاز نباید گذاشت نویسندگان پیگیری کنند. نباید از آدم های فرهنگی سوء استفاده کرد و اجازه داد تا آن ها مدت ها منتظر پولی که حق شان است، بمانند. اما در مورد قهرمان این اتفاق افتاد. این حق شناسی از آدم هایی که جان و سلامت شان را برای انتشار کتاب می گذارند، نیست. اما متأسفانه برخی از ناشران برخوردشان این گونه است.
او همچنین درباره آثاری که از قهرمان به جای مانده است، گفت: او از کارهایی که در دست انجام داشت، صحبت کرده و گفته بود دارد درباره فلان شاعر می نویسد و قطعا کارهای منتشرنشده ای از او باقی است، زیرا همیشه در حال نوشتن بود.
ارسال نظر