وقتی چندی پیش گفته شد «خط صافها» (یا «خط افقیها») فیلم بتدریج کلاسیک شده سال 1990 جوئل شوماخر در دست بازسازی است، خیلیها در
هالیوود پرسیدند دیگر چه چیزی را بهتر از آن فیلم میتوان ساخت که چنین کوششی را موجه جلوه بدهد و ایرادگیران حرفهای نیز گفتند چرا ایدههای نو در جوامع سینمایی غرب این قدر اندک است که استودیوها برای ارائه کارهای جدید خود مکرراً به سوی آثار قدیمی میروند.
در نهایت مشخص شد که «خط افقیها»ی تازه نه دنبالهای بر فیلم نخست بلکه دوبارهسازی آن است و بدتر اینکه توقعات فنی بالایی که از آن میرفت برآورده نشده است. «Flatliners» درباره چند
پزشک جوان است که به هر دلیل موجه یا غیرموجه تصمیم میگیرند با آزمایشی ویژه
قلب خود را برای دقیقهای از کار بیندازند و به عالم مرگ بروند و سپس با کمک افرادی که بالای سرشان هستند و بر این پروسه نظارت و مدیریت میکنند، به صحنه حیات برگردند و به این ترتیب طعم مرگ را بچشند و آن هم قبل از اینکه ثانیههای
مرگ و خروج از دنیای فانی به حدی برسد که آسیبی غیر قابل جبران بهسلولهای
مغز آنان وارد کند.
با توجه به پیشرفت خیرهکننده امور فنی و جلوه های ویژه و سایر ادوات ونرم افزارهای سینمایی توقع این بود که «Flatliners» جدید که 3 ماه از اکران آن در سطح جهان میگذرد، بسیار مدرنتر و به لحاظ بصری به غایت چشمگیرتر از نسخهای باشد که 28 سال پیش عرضه شده اما این چنین نشده است. شاید نیلر آردن اوپلف اصولاً ایدهآلها و اهداف دیگری داشته اما این نکته محرز است که «خط افقی»های جدید بیش از آنکه به فکر بالا بردن مشخصههای فنی و غنای بصری خود باشد، مانند فیلم اوریژینال در بند و افسون قصه خود مانده و همان را برای کشیده شدن تماشاگران به سمت فیلم خود کافی انگاشته است.
شاید اوپلف با تکیه بر جذابیت موضوع و بازگشت از وادی مرگ و ورود مجدد بهعرصه زندگی چیزی را بهعنوان سلاح اضافی نطلبیده است و فروش 44میلیون دلاری فیلم در امریکا و
کانادا و سودسازی 53 میلیون دلاری آن در سایر کشورها و قارهها تأییدی نسبی و کوچک بر فرضیه و طرز نگرش وی به حساب آید اما نمیتوان این را مایه حسرت ندانست که با سیاستگذاریها و روش کار انتخابی آردن اوپلف بهنظر میرسد که برخی دستاوردهای اجتماعی و توفیقهای در دسترس از این نسخه تازه دریغ شده و این فیلم به دست خود از رسیدن به سطوحی عالیتر باز مانده است.
2-3 بهسود زنان
در موارد متعددی، این نسخه بازسازی شده با نسخه اوریژینال تفاوتهایی دارد و یکی از آنها در زمینه تعیین بازیگران فیلم است و شاید قسمتی از این تغییر بازتاب شرایط تغییر یافته مدارس عالی پزشکی در قیاس با زمان تهیه فیلم اولیه باشد. براین اساس نسبت
زنان به
مردان در جمع بازیگران اصلی فیلم دوم به 3-2 بهسود زنان تغییر یافته و البته در تضاد با فیلم اول هنرپیشههایی با ریشه و تبار آسیاییها هم در بین آنها مشاهده نمیشوند. در فیلم جدید طراح این خودکشیهای موقتی و مرگ طلبیهای لحظهای نه یک مرد بلکه یک زن است و آن زن پزشکیار کورتنی نامیده میشود و ایفای نقش او با آلن پیج است.
یکی از بازیگران کلیدی فیلم نخست و مرد جوانی که شکوه پیروزی در این مأموریت کمی تا قسمتی احمقانه را تبلیغ و درباره آن سختکوشی میکرد، کیفر ساتراند در اوایل راه شهرتش بود اما نقش وی در نسخه تازه به چهرهای چون جولیا رابرتز وار سپرده شده و به زن ملایم و مهربانی که دائماً اندوه از دست رفتگان خود را میخورد و اگر در عملیات مرگ موقتی پزشکان و بازگشت سریعشان به حیطه زندگی مشارکت میکند، با این هدف و دلخوشی است که ببیند آیا آن افراد
فوت کرده در «آن دنیا» و زندگی بعد از مرگ ایام خوشی را میگذرانند یا ناراضی و پشیمان اند. به کیفر ساترلند 28 سال بعد از فیلم اصلی هم نقشی در این نسخه تازه داده شده است اما او به کلی از شخصیتاش در فیلم اصلی دور و یک پروفسور
مو خاکستری بالنسبه پیر و لنگان و لرزان است و براساس خاطرات فیلم نخست گمان میبرید که نقشی حیاتی و سهمی بسیار تأثیرگذار به او سپرده شده است.
رصد و اسکن مغز
پس از یکسری مقدمهچینیها و معرفیهای اولیه، فیلم ما را به محلی میبرد که کورتنی در آن یک «انترن» پزشکی ومشغول آخرین مراحل کارآموزی خویش است. این مکان به کلی متفاوت با محل روشنفکرانه و اتاق آذینشدهای است که مأموریت دیوانه وار پزشکان ماجراجو و جوان در فیلم اصلی در آن انجام میشد ولی بهموازات شرایط بسیار مدرنتر و کارآمدتر امروز، تمامی پزشکان وسیلهای انگشتر وار را بر دست خویش دارند که به آنها مجال و امکان میدهد فعالیتهای مغز خود را در هر شرایطی رصد و اسکن کنند و اگر عیبی در آن مییابند، به رفع آن همت گمارند.
وقتی راه بازگشت یادشان میرود
همراهان کورتنی در این مأموریت دیوانهوار سوفیا (کرسی کلهمونز) و جیمی (جیمز نورتون) هستند و آنها توافق میکنند کورتنی را که تشنه کشف و لمس مسائل و ویژگیهای زندگی در آن دنیا و بواقع تجربه کردن مرگ است، به سوی این هدف رهنمون کنند و قلب او را برای 60 ثانیه ازکار بیندازند و در پایان این مقطع او را به زندگی برگردانند. با این حال آنها پس از کشتن وی (و بهتر بگوییم سوق دادن او به سمت مرگ موقتی مورد نظرش) با فراموش کردن شگفتانگیز فرمول بازگرداندن و مکانیسم احیای وی در شرایطی بشدت بحرانی قرار میگیرند و مجبور به رویکرد بهری (دیهگو لونا) میشوند که میتواند در آن لحظات خطیر راه نجات را به آنها بیاموزد و این کاراکتر در فیلم دوم جانشینی برای کوین بیکن در فیلم اول است که یک نابغه جوان پزشکی تلقی میشد. رقیب ری به نام مارلو (نینا دوبرف) نیز به فاصله کمی بعد از دیده شدن وی برای بار نخست در فیلم از راه میرسد و آثار وجودیاش در این مانورهای مشترک مرگ آسا مشخص میشود.
مشخصات فیلم
عنوان: «خط افقیها»
محصول: کمپانیهای کراس کریک، فری فیلمز و کلمبیا
تهیه کنندگان: لارنس مارک، پیتر سافران، مایک بادرمن و رابرت میتاس
سناریست: بن ریپلی
کارگردان: نیلر آردن اوپلف
مدیر فیلمبرداری: اریک کرس
تدوینگر: تام الکینز
موسیقی متن: ناتان بار
طول مدت: 109 دقیقه
بازیگران: الن پیج، دیهگو لونا، نینا دوبرف، جیمز نورتون، کرسی کلهمونز و کیفر ساترلند.
ارسال نظر