روزنامه شهروند: هیچ آمار دقیق و قابل اطمینانی از تعداد کودکان کار وجود ندارد فاطمه قاسم‌زاده: با جمع‌آوری و طرح‌های ضربتی ممکن نیست بتوانیم در کاهش کودک کار قدمی برداریم
 
«بچه‌ها منتظر نمی‌مانند، بچه‌ها منتظر قانون و تصمیم‌گیری نیستند، بچه‌ها گوش‌شان از حرف مردم کوچه و بازار پر شده، بچه‌ها دیگه نمی‌شنوند، بچه‌ها دیگه محبت نمی‌بینند، بچه‌ها طرد می‌شوند، تحقیر می‌شوند، از دست مامور و غیرمامور کتک می‌خورند، بچه‌ها گرسنگی می‌کشند، بچه‌ها مجبورند دزدی کنند، طعم سفره خانه را نمی‌چشند، محبت مادر و پدر را نمی‌بینند، بچه‌ها قوت لایموت‌شان را از داخل سطل زباله پیدا می‌کنند، زیر پل، پارک، پشت در مغازه‌ها می‌خوابند، زیر سقف ستاره‌ای و ابری و برفی آسمان، آنها بین آدم‌ها و خودرو‌ها و وسط دود با کتک و تحقیر بزرگ می‌شوند.»
اینها را مدیرعامل موسسه کودکان سرزمین من می‌گوید، در نهمین گفت‌وگوی اجتماعی و هفتگی «تهران امید دارد» که به مناسبت هفته کودک برگزار شده است. در این نشست که در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، «فاطمه قاسم‌زاده»، دکترای روانشناسی و عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان و مشاور موسسه مادران امروز، «روزبه کردونی»، مدیرکل دفتر امور آسیب‌های اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، «عباس امینی» کارگردان فیلم «والدرما»، برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره پراگ، «پویا علاالدینی» استادیار گروه برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و «زهرا بناساز»، مدیرعامل موسسه کودکان سرزمین من حضور داشتند. آنها درباره کودکان کار و خیابان، مدیریت شهری و تقسیم کار اجتماعی گفت‌وگو کردند. در این جلسه اعضای شورای شهر، هم حضور داشتند.
آنها از شرایط بچه‌ها گفتند. کودکانی که کار می‌کنند، کتک می‌خورند و زخمی می‌شوند و جای زخم برای همیشه روی تن‌شان باقی می‌ماند. بچه‌هایی که در کارگاه‌های زیرزمینی و فاقد بهداشت مورد خشونت و آزار و اذیت قرار می‌گیرند، فرقی ندارد کجا، در خانه، خیابان، محل کار، هر کجا که باشند. آنها کودک‌اند، فقیرند، مهاجرند و خانواده ندارند یا با خانواده‌های معتاد زندگی می‌کنند. آنها ممکن است در اثر آسیب‌هایی که در کودکی می‌بینند در آینده رفتارهای ناهنجار داشته باشند.
«والدرما»های سرزمین من
پیش از نشست تخصصی، فیلم ٩٠دقیقه‌ای «والدرما» نخستین فیلم با موضوع کودکان کار و خیابان به نمایش گذاشته شد. این فیلم درباره نوجوانی ١٥ساله در آبادان است که به دلیل موهای فر و بلندش به «والدراما» (بازیکن فوتبال کلمبیایی) معروف شده است. والدراما در تلاش است تا از مراجع قانونی شناسنامه‌ای که تا به حال نداشته، بگیرد. او بر اثر اتفاقی مجبور به ترک آبادان می‌شود و به تهران ‌می‌آید و دچار مسائل مختلفی می‌شود.
بعد از پخش فیلم، محمدرضا اصلانی که در حوزه آسیب‌های اجتماعی فیلم می‌سازد، گفت: «ساخت این نوع فیلم بسیار مشکل است. مشکل نخست مجوز دولتی و مشکل دوم سانسور است. درواقع این دست فیلم‌ها بیش از آن‌که بگویند، ناگفته دارند. گفته‌های‌شان هم در پرده و پنهان نیست، این سانسور از هراس عمومی و جامعه نشأت می‌گیرد، جامعه‌ای که تاب‌شنیدن این مسائل را به‌صورت برهنه ندارد. درواقع جامعه خودش را سانسور می‌کند تا این فضا را نبیند و فراموش کند و این فراموشی را با بهانه اخلاقیات طرح می‌کند.
از طرف دیگر، این آسیب مطرح ‌می‌شود که با بیان این مسائل وجهه کشور را در مجامع بین‌المللی خدشه‌دار می‌کنیم. اما من می‌گویم این نباید بهانه‌ای باشد برای پنهان‌کردن آسیب‌های جامعه. یک واقعیت وجود دارد و آن این است که درحال حاضر از زمانی که برای قانون‌گذاری جهت حل آسیب‌های اجتماعی تلاش می‌شد، شرایط به مراتب بدتری را تجربه می‌کنیم.»
فقر، هم اقتصادی، هم فرهنگی
یک سوال محوری با عنوان علت اصلی ایجاد و افزایش تعداد کودکان کار کدامند؟ در پنل تخصصی این نشست مطرح شد. در پاسخ به این سوال، فاطمه قاسم‌زاده علت اصلی ایجاد و افزایش تعداد کودکان کار را فقر دانست. او درباره یکی از مهمترین اتفاقات اخیر در زمینه کار کودکان گفت: «بررسی‌های انجام شده روی کودکان کار نشان داده که علت اصلی وجود این مشکل اجتماعی، فقر خانواده است. فقر موجب می‌شود به کودک به‌عنوان نیرویی که می‌تواند بخشی از هزینه‌های خانواده را تامین کند، نگاه شود. ممکن است مواردی هم دیده شود که خانواده بشدت نیاز مالی نداشته باشد که کودک را مجبور به کار کند اما فقر آموزشی و فرهنگی باعث می‌شود به کودک به‌عنوان یک منبع درآمد نگاه کنند. البته به نظر من این نوع از فقر فرهنگی و آموزشی‌ درصد بسیار کمی را شامل می‌شود.»
به‌گفته قاسم‌زاده آخرین جمع‌آوری کودکان کار از سطح شهر مصوبه شورای اجتماعی کشور بود. او گفت: «تعجبم در رابطه با این مسأله از شورای اجتماعی کشور است که این مصوبه را به اجرا گذاشت. این شورا دو‌سال پیش از سازمان‌های معتبر دولتی ازجمله وزارت آموزش‌وپرورش، وزارت رفاه، سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت برای بررسی آسیب‌های اجتماعی و با هدف ایجاد راهکار علمی و منطقی شکل گرفت. ٦ آسیب مطرح شد و بحث کودکان کار هم یکی از آسیب‌های بود.
با توجه به این‌که تاکنون بیش از ٣٠ مرتبه کار جمع‌آوری کودکان کار از سطح شهر انجام شده و این جمع‌آوری‌ها هیچ نتیجه‌ای در کاهش تعداد کودکان کار دربرنداشته است، این سوال وجود دارد که چرا این امر تکرار می‌شود؟ از آن‌جایی که علت اصلی وجود کودک کار، فقر است، باید توجه داشت که با جمع‌آوری و ایجاد طرح ضربتی بدون برنامه‌ریزی، ممکن نیست بتوانیم در کاهش کودک کار قدمی برداریم. به‌نظر من شورای اجتماعی باید در راه کاهش این آسیب از نظرات کارشناسان، مراکز علمی و دانشگاهی، انجمن‌های جامعه‌شناسی و سازمان‌های غیردولتی هم استفاده کند.» از دیدگاه قاسم‌زاده کار کودک آسیب نیست، زیرا آسیب یک عمل مجرمانه است. «درست است که ما می‌گوییم باید کار کودک را حذف کنیم اما اگر کودک کار کند، درواقع عمل مجرمانه‌ای انجام نداده است.
وجود دو آسیب مانند کودک کار و طلاق در دسته این ٦ آسیب که شورای اجتماعی کشور در دستور کار خود قرار داده، نشان می‌دهد اشراف کافی نسبت به آسیب وجود ندارد، کما این‌که مشکل طلاق هم یک آسیب نیست. درواقع طلاق یک راهکار است برای دو نفر که نمی‌توانند با هم زندگی کنند اما این راهکار ممکن است خود زمینه‌ساز آسیب باشد. بنابراین وقتی اشراف کافی نسبت به آسیب‌ها وجود نداشته باشد، طبیعتا اشراف بر راهکارهایی که می‌تواند این آسیب‌ها را کاهش دهد هم وجود ندارد. نتیجه این امر آخرین مصوبه شورای اجتماعی کشور است که منجر به جمع‌آوری کودکان کار شد.» البته قاسم‌زاده اضافه می‌کند که جایگاه سازمان‌های غیردولتی در این شورا نه در تصمیم‌گیری که فقط در حوزه اجراست، یعنی با مغز سازمان‌های غیردولتی کار ندارند و فقط به آنها به‌عنوان مجری نگاه می‌شود.
سازمان‌های غیردولتی با توجه به تجربیاتی که دارند، مجبور می‌شوند در برابر این راهکارهای نادرستی که ارایه می‌شود، بایستند و درنهایت این‌گونه عنوان می‌شود که سازمان‌های غیردولتی نمی‌خواهند با سازمان‌های دولتی تعامل داشته باشند، درحالی‌که برای این مخالفت‌ها دلایلی وجود دارد. «طبق آخرین مصاحبه‌ای که آقای فرماندار داشته، فعلا جمع‌آوری کودکان کار انجام نمی‌شود اما کودکان متکدی را جمع‌آوری می‌کنند. حدود ‌هزار کودک جمع‌آوری شده و به مراکزی فرستاده شده‌اند که آن مراکز هم شرایط پذیرش این کودکان را از نظر فضا و تعداد مددکار ندارند.»
باید رویکرد و نگاه‌مان را اصلاح کنیم
در ادامه، روزبه کردونی، هم‌نظر با قاسم‌زاده بر این مورد تاکید کرد که مطالعات بین‌المللی نشان داده‌اند بحث کودک کار پدیده‌ای است که عوامل اقتصادی، اجتماعی و بعضا عوامل امنیتی در آن دخیل است. «با این وجود بدون استثنا تمام تجربیات بین‌المللی اتفاق نظر دارند که عامل اقتصادی مهمترین عامل است. اما اگر به دنبال این باشیم که چرا در کنترل و کاهش این مسأله سیاست‌های ما پاسخگو نبوده است؟ من معتقدم همین دو ماه و همین داستانی که در شهر تهران از مرداد مصوب شد و تاکنون ما درگیر آن هستیم بررسی، ارزیابی و مستند شود که چرا و به چه دلیل و چگونه اجرا شد و اثرات آن چه بود؟
با مستند‌شدن این دو ماه ما به پاسخ روشنی می‌رسیم از این‌که چرا در حل، کنترل و کاهش پدیده‌های اینچنینی ناموفق عمل می‌کنیم.» کردونی در ادامه افزود: در مواجهه با مسائل اجتماعی عموما دو رویکرد وجود دارد؛ نخست این‌که گفته می‌شود باید همه شرایط برای‌مان فراهم باشد تا بتوانیم در مداخله موفق عمل کنیم. برای مثال گفته می‌شود اگر می‌خواهید مشکل اعتیاد یا کودکان کار را حل کنید، در مرحله نخست باید مشکل فقر ریشه‌کن شود، مسائل هویتی و تبعیض تمام شود، حاشیه‌نشینی را حل کنید و پس از آن موفق خواهیم شد آسیب‌های اجتماعی را کاهش دهیم.
این رویکرد در کنترل و کاهش آسیب اجتماعی، رویکردی منسوخ‌شده به حساب می‌آید. در دنیا تجارب موفقی وجود دارد که اتفاقا وضع اقتصادی خوبی وجود ندارد اما مداخله هدفمند، آگاهانه و مدبرانه و مبتنی بر دانش دارند و موفق هم عمل کرده‌اند. در بحث کودکان کار با رویکردی مواجه‌ایم که می‌گوید ٩٠‌درصد کودکان کار در باندهای مختلف هستند. حال آیا این رویکرد ما را به سمتی می‌برد که بخواهیم حمایت اجتماعی کنیم یا رویکرد پیشگیرانه داشته باشیم؟
«تجربه دنیا در مواجهه با پدیده کودکان کار و خیابان می‌گوید دنیا در این مورد سه رویکرد را تجربه کرده است. رویکردی که کودک کار را یک تهدید به حساب می‌آورد و باید با این کودکان برخورد شود، مابه‌ازای سیاستی این رویکرد می‌شود جمع‌آوری کودکان کار از سطح شهر و جامعه، رویکرد دوم که کمی مترقی‌تر به نظر می‌رسد، می‌گوید کودکان کار قربانیان فرآیند توسعه هستند، پس باید حقوق‌شان را از مسکن و آموزش دریافت کنند.
رویکرد سومی که هم‌اکنون در دنیا متداول است این‌که کودکان کار، شهروندانی هستند که حقوق شهروندی‌شان مورد تجاوز قرار گرفته و جامعه موظف است حقوق شهروندی‌شان را به آنها عطا کند. این یعنی همان مطالبی که رهبر انقلاب در نشست با مسئولان گفتند که آسیب‌دیدگان اجتماعی عائله ما هستند که تحلیل من این است سطح عائله از شهروندی هم بالاتر است. حال به نظرم دستگاه‌های مجری باید پاسخ دهند که آیا این رویکرد، رویکرد عائله‌مندی بوده است؟ و اگر قرار است ما در بحث کنترل و کاهش کودکان کار موفقیتی به دست بیاوریم، باید رویکرد و نگاه‌مان را اصلاح کنیم. درنهایت ما در مواجهه با یک مسأله اجتماعی باید راهکار سیاستی داشته باشیم و با شعار نمی‌شود. باید تجربیات دانشگاهی در خدمت یک راهکار سیاستی قرار بگیرد، در نتیجه باید رویکرد روشن باشد.»
کردونی در ادامه پیشنهاد داد که کارگروهی از افراد دانشگاهی و باتجربه تشکیل شود و یک گروه ١٧٠نفری که‌ سال گذشته به مرکز یاسر تحویل داده شده‌اند، به این مسأله بپردازند و به دنبال این باشند که این افراد چه کسانی هستند؟ از کجا آمده‌اند؟ درحال حاضر کجا هستند و چه خدماتی دریافت کرده‌اند؟ این کار باید در یک زمان‌بندی مشخص انجام شده و نتایج به صورت مستند ارایه شود.
«از میان ١٧٠کودک، ٤٩نفر ایرانی بودند و ٥٩نفرشان مدرک تحصیلی ابتدایی داشتند، بالاترین رده سنی بین ١٣ تا ١٥‌سال بود، شغل مادر ٣٦ نفرشان خانه‌دار بود و جالب است بدانید از بین ٤٩ نفر ایرانی ٧ نفرشان به‌عنوان متکدی، ٢٠نفر دستفروش، ١٢ نفر شیشه‌پاک‌کن، فال‌فروش و گل‌فروش بوده‌اند. من معتقدم یک گروه باید وجود داشته باشد که سیاست‌ها را ارزیابی و برنامه‌ها را تعیین و مسئولیت و نقش افراد را مشخص کند. درحال حاضر این کارگروه وجود ندارد و بنابر فرهنگ شفاهی موجود، تنها با برگزاری جلسه و صحبت صرف کاری از پیش نمی‌رود.»
آمارها چه می‌گویند؟
پویا علاءالدینی اما معتقد است آماری از تعداد کودکان کار طی سال‌های گذشته وجود نداشته و بدون سند و مدرک نمی‌توان رأی صادر کرد که آیا این تعداد افزایش پیدا کرده است یا نه. او همه چیز را وابسته به نوع نگاه به مسأله بیان کرد: «در مورد ریشه افزایش کار کودکان، این مسأله که کار کودکان افزایش پیدا کرده خودش یک سوال است که من فکر نمی‌کنم این‌گونه باشد. این مسأله بستگی دارد به این‌که چگونه به مسأله نگاه شود. در جوامع سنتی طبیعتا کودکان کار می‌کردند و بر این اساس من فکر نمی‌کنم افزایش آنچنانی رخ داده باشد، مگر این‌که ٨‌سال گذشته را در نظر بگیریم و بگویم ما طی این ٨‌سال شاهد افزایش تعداد کودکانی که در خیابان هستند بودیم. در هر صورت هیچ آمار درستی از این مسأله وجود ندارد.
این بحث که تعداد کودکان کار رو به افزایش است، بحث تاثیرگذاری روی مسئولان است اما اصل قضیه به نظر من درست نیست. مگر این‌که مسأله به شکی دیگر بیان شود که منظور اصلی چیست. اگر نه من چون آماری ندارم نمی‌توانم در مورد این مسأله نظری بدهم و به نظرم فقط شکل کار تغییر کرده و در اثر شهرنشینی کار کودکان نمود بیشتری پیدا کرده است. همین‌طور وضع قوانین برای کار نکردن کودکان باعث شده دیدمان نسبت به این مسأله تغییر کند. اما اتفاق دیگری که افتاده، ما کودکان خیابان را می‌بینیم، درحالی‌که نمی‌خواهیم مسأله کودکان کار و خیابان وجود داشته باشد یا حداقل تهدیدهایی که برای‌شان وجود دارد، کاهش پیدا کند.
فقر به‌عنوان یکی از علل اصلی وجود این مسأله مطرح شد. به‌نظرم یکی دیگر از دلایل اصلی این آسیب را می‌توان طرد نامید. تعداد زیادی از کودکانی که در کارگاه‌ها یا خیابان کار می‌کنند، از اتباع کشورهای همسایه‌اند که بسیاری از آنها اهل همین‌ جا هستند، چون در ایران به دنیا آمده‌اند. اگر خانواده‌های این بچه‌ها طرد نمی‌شدند شاید می‌توانستند شرایط بهتری را فراهم کنند. درنظر داشته باشید که طرد شدن معانی مختلفی دارد.
گاهی توسط قانون طرد می‌شوند، قانونی که اجازه نمی‌دهد تصدیق رانندگی داشته باشی یا حساب بانکی یا دیده می‌شود که بچه اجاره رفتن به مدرسه را پیدا نمی‌کند. مسأله دیگر این است ‌که ساختار اقتصادی در ایران بسیار نابرابری‌زاست در نتیجه اشتغال هم به‌درستی ایجاد نمی‌شود، از طرف دیگر باید سیاست‌های اجتماعی دولت را تقویت کرد. برای مثال دولت توانایی کار کردن با سازمان‌های غیردولتی را در خودش ایجاد نکرده است.
در جایی که این سیاست اجتماعی قرار است کمک کند به فردی که شغل ندارد، از اجتماع کنار نرود، این‌جا این سیاست اجتماعی نمی‌تواند کار را به درستی انجام دهد تا نیروی کار بازتولید شود و دوباره به کار برگردد.»
علاالدینی در پایان صحبت‌هایش از پیشنهاد کردونی، مبنی بر مستند کردن آخرین عملیات صورت گرفته در مورد کودکان کار استقبال کرد: «در پایان هم در حمایت از پیشنهاد دکتر کردونی باید بگویم که ما اطلاعات بسیار کمی داریم. باید از مسائل موجود یک‌سری گزارش وجود داشته باشد که در مورد آن بحث شود، وگرنه فقط جلسه داشتن و حرف‌زدن هیچ مسأله‌ای را حل نمی‌کند. نیاز ما در مرحله نخست با توجه به آمار و ارقام شناخت وضع است. مرحله دوم ارزیابی فعالیت‌هایی است که انجام می‌شود و برای مسأله کودکان کار، همین اقدام دو ماه گذشته باید مستند و بررسی شود.»
در پایان جلسه، الهام فخاری، عضو شورای شهر تهران، زمان را برای بررسی این امر کافی نداست و گفت: «برای تصمیم‌گیری در مورد کودکان کار و خیابان فراموش نکنیم که بیشتر این کودکان خانواده دارند و کودک یک موجود زنده است و ما نمی‌توانیم به‌مثابه یک شی با او برخورد کنیم و برای او تصمیم بگیریم و برنامه‌ریزی کنیم. اگر واحد چالش را خانواده در نظر بگیریم، این مسأله کمک می‌کند که از دید آنها هم به قضیه نگاه کنیم، حرف آنها را هم بشنویم، تا بتوانیم به راهکاری برسیم که آسیب را کم کند و فرصت رشد و زیست سالم شهری را برای آنها فراهم آورد، حتی اگر تهیدست باشند. یادمان باشد فقر بهانه خوبی برای کاستن از کیفیت زندگی آدم‌ها نیست. در جلسات آینده به این موضوع مفصل‌تر پرداخته خواهد شد و موضوع محوری جلسه آینده در مورد این خواهد بود که چرا سیاست‌های ما در بحث کنترل و کاهش آسیب کافی نیست؟»