آخرین خطبه امام حسین(ع) در روز عاشورا
امام حسین(ع) در آخرین خطبه خود خطاب به سپاه دشمن گفت: مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلت قرار دادهاند ... هیهات ... دامنهای پاک مادران ما و مغزهای باغیرت و نفوس با شرافت پدران ما روا نمیدارند که اطاعت افراد لئیم و پست را مقدم بداریم.
خوارزمی در "مقتل الحسین(ع)" مینویسد؛ در روز عاشورا عمر بن سعد سپاه خود را براى جنگ با امام حسین(علیه السلام) آراست و پرچمها را در جاى خود برافراشت و امام نیز سپاه خود را به میمنه و میسره و قلب، نظام بخشید. سپاه ابن سعد از هر طرف بر امام حسین(علیه السلام) احاطه کردند و حلقه محاصره را بر آن حضرت و یارانش تنگ ساختند.
امام(علیه السلام) از میان لشکر خویش بیرون آمد و در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وی گوش فرا دهند؛ ولی آن ها همچنان سر و صدا و هلهله مینمودند که حسین بن علی(علیهما السلام ) به آنها فرمود: "وای بر شما! چرا ساکت نمىشوید تا سخنان مرا گوش کنید؟! من شما را به راه راست دعوت مىکنم. هر کس از من پیروی کند، خوشبخت و سعادتمند است و هر کس عصیان و مخالفت ورزد، از هلاکشدگان است و همه شما سرکشی هستید و با دستور من مخالفت میکنید که به گفتارم گوش فرا نمیدهید. آری! در اثر هدایای حرامی که به دست شما رسیده (جوایزى که براى کشتن من گرفتید) و در اثر غذاهای حرام و لقمههای غیرمشروعی که شکمهای شما از آنها انباشته شده، خدا این چنین بر دلهای شما مهر زده است. وای بر شما! آیا ساکت نمی شوید؟"
چون سخن امام(ع) بدین جا رسید، لشکریان عمرسعد یکدیگر را سرزنش کرده و گفتند: گوش فرا دهید! و همدیگر را وادار به استماع سخنان آن حضرت نمودند. چون سکوت بر صفوف دشمن حاکم گردید، امام(ع) در ادامه سخنانش چنین فرمود: "ای مردم! هلاکت و اندوه همیشگى بر شما باد! که با اشتیاق فراوان ما را به یاری خود خواندید و آن گاه که به فریاد شما جواب مثبت دادیم و به سرعت به سوی شما شتافتیم، شمشیرى را که براى دفاع از ما به دست گرفته بودید به روى ما کشیدید و آتش فتنهای را که دشمن مشترک برافروخته بود، علیه ما شعلهور ساختید. به حمایت و پشتیبانی دشمنانتان و علیه پیشوایانتان به پا خاستید؛ بدون این که این دشمنان قدم عدل و دادی به نفع شما بردارند یا امید خیری از آنان داشته باشید؛ به جز اندک مال حرام و زندگى پستى که بدان طمع دارید.
قدری آرام! وای بر شما! که روی از ما برتافتید و از یاری ما سرباز زدید بدون این که خطایی از ما سرزده باشد یا رأی و عقیده نادرستی از ما مشاهده کرده باشید.
بلیه ها و رسواییها دامنگیرتان باد! چرا در آن وقتیکه شمشیرها در غلاف بود، و نفوس آرام، و رأیها هنوز در قتال مستحکم نگردیده بود؛ ما را رها ننمودید؟! بلکه مانند سیل ملخ بسوی فتنه گسیل شدید! و مانند پروانه در فتنه به هم ریختید!
رویتان سیاه! شمایید همان طاغوتهاى این امّت و از تهماندگان احزاب فاسد که قرآن را پشت سرانداختهاید. از دماغ شیطان درافتادهاید و از گروه جنایتکاران و تحریفکنندگان کتاب و خاموشکنندگان سنن میباشید که فرزندان پیامبران را میکشید و نسل اوصیا را از بین میبرید. شمایید ملحقکنندگان ناپاکان به صاحبانِ نسبهاى پاک و آزاردهندگان مؤمنان و فریادرسان رهبران استهزاگر که قرآن را پاره پاره کردند.
شما اکنون به ابن حرب (معاویه) و پیروانش اتکا و اعتماد نموده و دست از یاری ما برمیدارید؟! آرى به خدا سوگند! که این پیمانشکنى خوى دیرینه شماست و ریشههاى وجود شما بر آن استوار گشته و شاخههاى شما از آن رشد یافته و دلهاى شما بر آن روییده و سینههاى شما با آن پوشیده است.
شما به آن میوه نامبارکی میمانید که در گلوی باغبان رنجدیدهاش گیر کند و در کام سارق ستمگرش شیرین و لذت بخش باشد.
لعنت خدا بر پیمانشکنان! که پیمان خویش را پس از تأکید و محکم ساختن آن میشکنند و شما خدا را بر پیمانهای خود کفیل و ضامن قرار داده بودید و به خدا سوگند! که همان پیمانشکنان هستید.
آگاه باشید که این فرومایه (ابن زیاد) و فرزند فرومایه، مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است و هیهات که ما به زیر بار ذلت برویم؛ زیرا خدا و پیامبرش و مؤمنان از این که ما ذلت را بپذیریم، ابا دارند و دامنهای پاک مادران ما و مغزهای باغیرت و نفوس با شرافت پدران ما روا نمیدارند که اطاعت افراد لئیم و پست را بر قتلگاه کرام و نیکمنشان مقدم بداریم. آگاه باشید که من وظیفه نصحیت و موعظه خود را انجام دادم و آگاه باشید که من با این گروه کم و با قلت یاران و پشت کردن کمک دهندگان، بر جهاد آمادهام.
و در این حال حضرت خطبه خود را به ابیات فَرْوه بْن مُسَیک مُرادی اتّصال داده و به چند بیت از آن بدین منوال تمثّل نمود:
"اگر ما بر دشمن پیروز گردیم، در گذشته هم پیروزمند بوده ایم؛ اگر شکست بخوریم، باز هم شکست از آن ما و ترس از شئون ما نیست؛ ولی اینک حوادثی برای ما رخ داده و ظاهراً سودی به دیگران رسیده است.
شماتتکنندگان ما را بگو بیدار باشید که آنان نیز مثل ما با شماتتکنندگان مواجه خواهند گردید که مرگ هر وقت شتر خویش را از کنار دری بلند کرد، در کنار در دیگری خواهد خوابانید."
آن گاه فرمود:" آگاه باشید! به خدا سوگند! پس از این جنگ به شما مهلت داده نمیشود که سوار بر مرکب مراد خویش گردید مگر همان اندازه که سوارکار بر اسب خود سوار است تا این که آسیاب حوادث شما را بچرخاند و مانند مدار سنگ آسیاب مضطربتان گرداند و این، عهد و پیمانی است که پدرم علی(ع) از جدم رسول خدا(ص) بازگو نموده است. پس با همفکران خود دست به هم بدهید و تصمیم باطل خود را، پس از آن که امر بر شما روشن گردید، درباره من اجرا کنید و مهلتم ندهید، من به خدا که پروردگار من و شماست توکل می کنم که اختیار هر جنبندهای در ید قدرت او، و خدای من بر صراط مستقیم است."
سپس آن حضرت دستهای خود را به سوی آسمان برداشت و لشکریان عمر سعد را این چنین نفرین نمود:" خدایا! قطرات باران را از آنان قطع کن و سالهایی (سخت) مانند سالهای یوسف بر آنان بفرست و غلام ثقفی را بر آنان مسلط کن تا با کاسه تلخ ذلت، سیرابشان سازد و کسی را در میانشان بدون مجازات نگذارد. در مقابل قتل، به قتلشان برساند و در مقابل ضرب، آنان را بزند و از آنان انتقام من و انتقام خاندان و پیروانم را بگیرد؛ زیرا اینان ما را تکذیب نمودند و در مقابل دشمن، دست از یاری ما برداشتند و تویی پروردگار ما، به تو توکل میکنیم و بازگشت ما به سوی توست."/
پایان پیام
ارسال نظر