پارس؛
با حسادت این دستگاهها را مدتی خاموش کنیم و به زندگی واقعی برگردیم
ماجرای حسادت مجازی چنان شایع است که محققان در یک پژوهش مشاهده کردهاند کاربران هرچه بیشتر از فیسبوک استفاده کنند، بدهی کارتهای اعتباریشان بیشتر و رتبه اعتباریشان پایینتر است.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد معماریان- 14ساله بودم که یکبار خانه نوساز و قشنگ یکی از آشنایان را دیدم. گفتم: «چه خونه قشنگی دارین» و آنجا بود که نخستینبار این ضربالمثل را شنیدم: «توش خودمون رو کشته، بیرونش مردم رو» منظورش این بود که داستان این نِما و ظاهر زیبا، شاید چندان قشنگ نباشد. در حقیقت هم بسیاری اوقات اگر بهجای یک روایت فانتزی، روایت واقعی یک بهرهمندی را بشنویم متوجه میشویم که این امتیاز هم هزینهای داشته است که شاید اگر ما بودیم حاضر به پرداخت آن نمیشدیم و جای چندانی برای حسادت وجود ندارد.
ولی رسانههای اجتماعی، با قدرت هولناک خود در پنهانسازی مشکلات و هزینههای زندگی واقعی، وجه جدیدی به پدیده حسادت دادهاند چون ما مرتب با خبرها و تصویرسازیهای رشکانگیزی از زندگی دیگران و موفقیتها و بهرهمندیهایشان مواجه میشویم. (آنچه ماجرا را حادتر هم میکند، تلاش برخی پلتفرمها مثل فیسبوک است که گاهی نسبت اخبار خوب و ماجراهای شاد را در محتوایی که به شما میرسد به صورت مصنوعی افزایش دادهاند تا به زعم خود جوّ مثبتتری درست کنند.) در مقایسه اجتماعی که میان خود و دیگران میکنیم، زندگیهای دیگران را شادتر و موفقتر میبینیم و لذا دائم کم میآوریم و شاید حتی نوعی احساس شرمسازی ناشی از کمبود هم بر ما مستولی شود که سرانجام چشمچرانی معمولاً نا امیدی است و برای جبران اینها، گاهی کارهای نسنجیدهای هم میکنیم. ماجرای حسادت مجازی چنان شایع است که محققان در یک پژوهش مشاهده کردهاند کاربران هرچه بیشتر از فیسبوک استفاده کنند، بدهی کارتهای اعتباریشان بیشتر و رتبه اعتباریشان پایینتر است.
ولی باید یادمان بماند هرچیزی که در رسانههای اجتماعی میبینیم، تا حدی صحنهچینی شده است. کاربر، در تصویری که از زندگیاش به اشتراک میگذارد، سعی میکند نقایص خود را رتوش و نسخه بهتری از خودش را عرضه کند؛ نسخهای که شاید خود آرمانی او هم باشد اما گاه اغراقآمیز است و واقعیت ندارد. به هر روی، تقریباً هر پستی در این رسانهها برای جلب واکنش دیگران گذاشته میشود و یکی از قویترین صاعقههای واکنش که کاربران خواه آگاهانه یا ناخودآگاه به کار میگیرند، برانگیختن حسادت دیگران در زمینی است که میدان نمایش زندگیهاست. در چنین جایی، زندگی هرکس برند او میشود و بعضیها هم در بازاریابی خودشان بهتر عمل میکنند و ما نیز گاه تمجیدگر حسود آنها میشویم و مشتریشان. گاهی این صحنهچینی و بازاریابی دقیقاً به معنای تحتاللفظی این دو کلمه است؛ مدتی پیش کمیسیون تجارت فدرال ایالات متحده به تعدادی از سلبریتیهای فعال در اینستاگرام هشدار داد که برخی از اقلامی که در عکسهای خود جایگذاری کرده و گاه با کلمات هم از خوبی آن گفتهاند، این سوءظن را برمیانگیزد که از تولیدکنندگان آن اقلام برای تبلیغشان پول گرفتهاند و اگر چنین رابطهای در کار است باید آن را رسماً اعلام کنند تا از اتهام قانونی گمراهسازی مخاطبان مبرّی شوند. لحن اعلامیه آن کمیسیون، هشداری بود اما در بسیاری موارد هم، واقعاً چنین رابطهای در کار است.کسی برای یک صحنهآرایی جذاب از زندگیاش، منفعتی بهدست میآورد درحالیکه واقعاً برخی از اسباب صحنهاش چیزی بیش از یک اسباببازی بیارزش نیستند و ما به چیزی حسادت میکنیم که واقعاً وجود ندارد.
در لایه دوم، گاهی آنچه حسدبرانگیز است، میزان توجهات مجازی است که «دیگری» از آن بهرهمند میشود. شاید محتوای زندگیاش حس رقابت برنیانگیزد و بهرهمندیهایش فینفسه جذابیت عملی برایمان نداشته باشند، اما در مقام انسان به عنوان یک حیوان توجهطلب و الگوپذیر، به دنبال بازآفرینی موفقیت او برای خودمان برویم که یک فرآیند چشم و همچشمی رقم میزند که جلوه بیرونیاش حسادت بر داشتههای دیگریاست.
راهحلهایی هم برای تخفیف و مقابله با نسخههای ناخوشایند این حس حسادت پیشنهاد شدهاند. در گام اول باید دائم به خود یادآوری کنیم که آنچه میبینیم نماینده کامل و درست زندگی دیگران نیست. همچنین میتوانیم مواهبی را که خود از آنها بهرهمندیم بشماریم و توجه داشته باشیم که این اضطراب و حس ناامنی روانی یک احساس نسبتاً همهگیر است. همچنین میشود حسادت را به یک انگیزه مثبت برای بهبود خود، یعنی غبطه، تبدیل کرد. در نهایت هم میتوانیم چیزها یا کاربرانی که حس آزارنده حسادت را برمیانگیزند، بهصورت موردی از سیلاب محتوای مقابلمان حذف کنیم، یا اینکه اصلاً این دستگاههای الکترونیک را مدتی خاموش کنیم و به زندگی واقعی برگردیم؛ یعنی جایی که رتوش نقایص به سادگی فضای مجازی نیست.
ارسال نظر