پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد معماریان- دوران قدیم اگر می‌خواستید سر از کار کسی درآورید، باید یک‌پا جاسوس می‌شدید. برای اینکه بدانید کجا می‌رود، باید خودتان یا کسی از جانب شما او را دنبال می‌کرد و احتمال لو رفتن هم زیاد بود. برای فهمیدن اینکه در پستوهای ذهنش چه می‌گذرد، باید به گنجینه‌های خصوصی‌اش دستبرد می‌زدید یا از زیر زبان محرم اسرارش حرف می‌کشیدید. در متمدنانه‌ترین اتفاق یعنی دیدار با فردی ناآشنا که قصد تأثیرگذاری بر او را داشتید، مثلاً ملاقات با کارفرمای جدید برای مصاحبه استخدامی، تنها راهتان آن بود که با آشنایان او کمی صحبت کنید.

فناوری‌های نوین ارتباطی، تعقیب دیگران (Stalking) را نه تنها راحت که حتی بهنجار کرده‌اند. از جایی که رفته‌ایم در اینستاگرام عکس می‌گذاریم و گاهی نمایش زنده راه می‌اندازیم؛ در توئیتر اظهار نظر سیاسی می‌کنیم؛ در فیس‌بوک از زندگی روزمره‌مان می‌گوییم؛ در وبلاگ نظرات و نقدهای مفصل‌تر می‌نویسیم؛ در جمع‌های تلگرامی به‌صورت بلادرنگ بحث می‌کنیم؛ موسیقی‌هایی را که گوش می‌دهیم در ساوندکلاود فهرست می‌کنیم؛ کتاب‌های دوست‌داشتنی‌مان را در گودریدز نشان می‌گذاریم و گاه می‌گوییم کدام کتاب را تا کجا خوانده‌ایم؛ در لینکدین سابقه حرفه‌ای‌مان را ثبت کرده‌ایم تا شبکه‌های ارتباطی حرفه‌ای‌مان را توسعه دهیم و آکادمیا را هم برای توسعه ارتباطات دانشگاهی به‌روز می‌کنیم و تقریباً همه‌جا ردی از شبکه‌های دوستی آفلاین‌مان هم به جا گذاشته‌ایم. با این حجم از اطلاعات مختلف، برای تعقیب ما دیگر نیازی به جاسوس‌بازی‌های قدیم نیست! چند جست‌وجوی ساده می‌تواند حجم عظیمی از اطلاعات علنی را درباره ما نشان دهد. شاید اگر یک‌بار از یک فرد حرفه‌ای بخواهید یک نیم‌رُخ مجازی از شما ارائه دهد، از حجم جزئیاتی که از ردپای شما در وب می‌یابد، شگفت‌زده شوید.

البته کاربران، بسته به پلت‌فرم ارتباطی، تا حدودی امکان تنظیم و مدیریت اطلاعات شخصی‌شان را دارند تا ناخواسته چیزی را برای دیگران افشاء نکنند. همچنین روش‌های غیرقانونی و غیراخلاقی نفوذ به حساب‌هایشان را (که تکنیک‌هایش در زمره موارد جذاب و پرطرفدار وب است) می‌توان با حساسیت و مهارت کافی در حفظ امنیت حساب‌های کاربری تا حد مناسبی بی‌اثر کرد. در مورد بقیه اطلاعات هم لابد گمان می‌کنیم که به اراده خود این حجم از اطلاعات را افشاء کرده‌ایم؛ اما «اختیار» در این پدیده چندان معنادار نیست. فارغ از مواردی که نادانسته و ناآگاهانه جزئیاتی از افعال و افکارمان علنی می‌کنیم که اگر اطلاعات فنی و فناورانه کافی داشتیم شاید این کار را نمی‌کردیم، ساختار این فضا هم ما را به افشاگری خودخواسته وادار می‌کند. فرهنگ حاکم بر فضای جدید ارتباطی، از کاربران طلب می‌کند که خود را هرچه بیشتر به هر دو معنای تحت‌اللفظی و استعاری برهنه کنند و در معرض دید و قضاوت دیگران بگذارند؛ یعنی همان چیزی که برایان مک‌نیر نام «فرهنگ استریپ‌تیز» روی آن می‌گذارد. این فرهنگ نه با ابزار قانونی، که با فشار اجتماعی از کاربران می‌خواهد جزئیات خواسته‌ها و اعمال خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. چنین فشاری حتی برای جوامع غربی که عادت تاریخی به «سنت اعتراف» دارند هم جدید است، چه رسد به نمونه‌هایی مثل جامعه ما که پرده‌پوشی را همیشه قدر می‌دانسته‌اند اما جادوی این فناوری‌ها بالاخره کار خود را کرده است و حریم خصوصی را روزبه‌روز تنگ‌تر و باریک‌تر می‌کند. چنین فضایی، مشوّق و محرّک تعقیب هم می‌شود. پلت‌فرم‌های مختلف نیز با تکیه بر این میل عمیق کاربران به کندوکاو در زندگی‌های دیگران، گاه به صورت نامحسوس گزینه‌هایی برای این کار ارائه می‌دهند تا کاربران را مدت بیشتری در خود نگه دارند یا به‌اصطلاح درگیرتر کنند و بدین‌ترتیب بر ارزش‌شان در مقام یک رسانه جذاب بیفزایند. (تا به حال شده که در حساب اینستاگرام یا آلبوم‌های عکس فیس‌بوک یک دوست، به تگ‌ها یعنی افراد مشخص‌شده در تصاویر نگاهی بیندازید و به پروفایل‌هایشان سری بزنید؟ یا در نخستین برخورد با یک نفر در تلگرام، به مجموعه آواتارهایش نگاهی بیندازید؟) در یک توصیف نسبتاً جامع از پدیده تعقیب مجازی، شری تورکل می‌گوید آن را «لذتی گنه‌آلود» می‌داند که «سرچشمه اضطراب» هم هست: از یک سو فهم زوایای پنهان یا نیمه‌پنهان زندگی دیگران به‌ویژه آنهایی که در زندگی شخصی‌مان اهمیت دارند جذاب است هرچند سرک کشیدن به آن گوشه‌ها حس گناهی را به همراه دارد که از عادت‌مان به زندگی سابق ناشی می‌شود و از سوی دیگر اضطراب زیادی به ما وارد می‌کند، هم اضطراب تعقیب دیگران و هم اضطراب از تعقیب شدنِ بی‌خبر و نادانسته.