پارس؛
مرز بین خطرات واقعی با تلاشهای نابجای نخبگان/ فناوریهای نوین ارتباطی «وخیمتر» از ماجرای ماهواره
شاید تنها راهحل ممکن، باز کردن فضای گفتوشنود میان عموم مردم باشد و از قضا همین فناوریها میتوانند زمینهساز این دیالوگ باشند، به شرط آنکه بتوان از هیجانات رایج در «جوّ انقلابی» ظهور این فناوریها گذشت.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد معماریان- فضای مجازی از جهات مختلف در معرض نقد است. طیف گستردهای از افراد با تمایلات و پسزمینههای ذهنی و تخصصی مختلف، هریک جنبههایی از این فضا را مشکلآفرین میبینند و نسبت به عواقب نفوذ بیش از حد فضای ارتباطی نوین هشدار میدهند؛ اما اگر بتوان چند روند و سابقه بنیادین برای این انتقادات یافت، یکی از آنها لاجرم یک دلواپسی اخلاقی بنیادین است؛ فضای مجازی، مرجعیت فرهنگی را از دست سرچشمههای محدود سابق میگیرد و به طیف گستردهتری میسپارد که چون پیشبینی نوع برخوردشان با این امکان و اختیار بزرگ ساده نیست، بالقوه نفوذ بخشهایی از صاحبان قدرت فرهنگی و حتی نظم اجتماعی-فرهنگی موجود را تهدید میکنند.
این نگرانی البته سابقهای بسیار قدیمی دارد. در هر فصلی از تاریخ که رسانه جدیدی پا به میدان گذاشته و امکانهای تعاملی مردم را افزایش داده است، هشدارها از همهسو مطرح شدهاند که این رسانه جدید تهدیدی علیه نظم فعلی است و باید مراقب بود. شاید یک نمونه خوب از دوران نزدیک به ما برای مقایسه با اضطرابهای امروزی، دورهای است که مردم امکان دسترسی گسترده به تلویزیونهای ماهوارهای پیدا کردند. در دوره پیش از آن، تنها یک منبع رسمی بود که میتوانست محتوای جذاب صوتی-تصویری برای مردم فراهم کند و حتی فارغ از میزان کارآییاش در هدایت مردم به سمت دلخواه خود، باز هم حاشیه امنی برای مدیران فرهنگی مملکت داشت که حداقل خوراکی غیر از آنچه آنها میپسندند به مردم نمیرسد؛ اما ماهواره این منبع خوراکدهی را ناگهان چندبرابر کرد. با اینکه مخاطبان پیش و پس از ورود ماهواره کمابیش مصرفکننده منفعل محتوا بودند، تکثر منبع تأمین محتوا موجب نگرانی آنهایی بود که انحصار تأمین را در دست داشتند. مسأله فناوریهای نوین ارتباطی «وخیمتر» از ماجرای ماهواره است چون بالقوه هر کاربر را به منبع تأمین خوراک تبدیل میکنند یعنی افراد مشارکتکننده در این فضا از قید انفعال نسبی خود در عصرهای رسانهای قبلی رها شدهاند. حتی همین رهایی، چون شبیه به آزاد شدن فنری است که مدتها (به طول تاریخ) فشرده نگه داشته شده است و (باز هم در مقیاس تاریخی) یکباره رها میشود، نگرانیهای بیشتری ایجاد میکند.
این دلواپسی اخلاقی درباره نظم اجتماعی موجود و تکثیر منابع تعریف ارزشهای جامعه، به دو صورت جلوه میکند. در یک صورت، این نگرانیها مستقیم و علنی ابراز میشوند. برخی به صراحت میگویند باید با ابزارهای مختلف سعی کرد این روند را مدیریت کرد. در این صورت از ابراز نگرانی، برخی گمان میکنند توان ایستادگی درازمدت در برابر نفوذ این رسانههای نوین را دارند و با همین دیدگاه به سمت مهار آن میروند و برخی هم معتقدند که این گذار بالاخره اتفاق خواهد افتاد اما شاید بتوان آن را قدری کُند کرد تا زمانی برای تأمل و اداره این «فرآیندگذار» خرید؛ اما صورت دوم، غالبترین وجه ابراز این دلواپسی است: بسیاری از نگرانیهایی که با نقابهای دیگر مطرح میشوند، برخاسته از همین دلواپسی بنیادیناند اما در قالبی مقبولتر عرضه میشوند بلکه مخاطب بیشتری بیابند. وقتی از ضرورت محافظت از کاربران در برابر محتوا یا فُرمهای بالقوه آسیبزننده صحبت میشود، در حقیقت گفته میشود که به مرجعی نخبهتر و کارشناستر از مردم عادی نیاز است تا شکل و شیوه درست استفاده از این فناوری جدید را تعریف و اِعمال کند. این مرجع همانی است که در دورههای سابق، فلکه اصلی تأمین محتوا را در دست داشت اما اکنون اقتدار سابق خود را در خطر میبیند.
اینجا یک مشکل مهم خودنمایی میکند؛ در یک روند کمابیش فراگیر جهانی، تودهها روزبهروز به روایتهای نخبگان کارشناس(حداقل در برخی حوزههای خاص) بیاعتمادتر میشوند و نسخههای تجویزی آنها را تلاشی برای حفظ اقتدارشان بر تودهها میبینند، اقتداری که در آستانه زوال است. حال، اگر به درستی قائل باشیم که برخی از این هشدارها حقیقت دارند و خطراتی واقعی در این فضا وجود دارد که باید مراقب آنها بود، مرز بین خطرات واقعی با تلاشهای نابجای نخبگان برای حفظ اقتدارسابقشان کجاست؟ چطور میتوان فاصله میان این دو را در جامعههایی تشخیص داد که حالوهوای «پساحقیقت» بر آن حاکم است؟ شاید تنها راهحل ممکن، باز کردن فضای گفتوشنود میان عموم مردم باشد و از قضا همین فناوریها میتوانند زمینهساز این دیالوگ باشند، به شرط آنکه بتوان از هیجانات رایج در «جوّ انقلابی» ظهور این فناوریها گذشت.
ارسال نظر