ناگفتههایی دیگر از پرونده «قتل ستایش قریشی»
پدر و مادر امیرحسین (قاتل ستایش) یک طبقه مستقل در اختیار او قرار داده بودند و او هر کاری که دلش میخواست، میکرد؛ وی بعد از کشتن ستایش، جسد را داخل باکس اِکو گذاشت، در آن را بست و تا صبح با جسد آن دختر آنجا خوابید، فردای قتل، اسید تهیه کرد و دو، سه شب با جسد در آن خانه خوابید، پدر و مادر قاتل ستایش به او نگفته بودند که تو چه میکنی؟
یکی از پروندههای جنایی که در سالهای اخیر بهشدت سروصدا کرد و به تیتر یک رسانهها تبدیل شد، پرونده ستایش قریشی بود، پروندهای که هنوز نیز در جریان است و هر چند وقت یک بار مجدداً به صدر اخبار پربازدید رسانهها تبدیل میشود.
قاضی دادگاه بدوی صادرکننده رأی پرونده قاتل ستایش قریشی «قاضی ابراهیم اسلامی» متولد سال 1356 است؛ وی تحصیلات خود تا مقطع دکتری را در دانشگاه شهید بهشتی سپری کرده است.
دکتر اسلامی یکی از جوانترین و در عین حال باسابقهترین قضات دادگاه کیفری یک استان تهران و تجدیدنظر به حساب میآید که پروندههای متعدد جنایی را رسیدگی کرده و هماکنون عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز است.
اسلامی علاوه بر تدریس در دانشگاههای مختلف مانند شهید بهشتی، علامه طباطبایی، پلیس، عدالت و ... در پژوهشگاه قوه قضاییه و چندین مرکز مشغول کار پژوهشی نیز هست.
نحوه کشف جرم در پروندههایی که در فضای مجازی اتفاق میافتد یا فضای مجازی در بروز و ظهور آن جرم نقش دارد، به چه صورت است؟
منظور از قتل سایبر این نیست که افراد در فضای سایبر همدیگر را بکشند بلکه فضای سایبر ابزاری می شود که اشخاص با استفاده از آن خودکشی میکنند یا آدم میکشند، مثلاً در حقوق جزای بینالملل بحثی با عنوان جنایات بینالمللی داریم، جنایات بینالمللی مربوط به جرایم جنگی، نسلکشی و جرایم علیه انسانیت هستند؛ امروزه معتقدیم جرایم سایبری نیز خودش میتواند یک جنایت بینالمللی باشد چون امروز در فضای سایبر میشود نسلکشی و قومیتکشی راه انداخت، میتوان با نوشتن یک مطلب همه را تحریک کرد.
پرونده قتلی را برای شما مثال بزنم، این پرونده در فضای مجازی صورت گرفت و چون خیلی خوب پلیس پیگیری کرد، توانستیم راحت آن را کشف کنیم؛ این پرونده قتل با عنوان «قتل سایبر» معروف شد.
در این پرونده اعلام شد که خانمی با داروی سمی خودکشی کرده است؛ این خانم تا حدود دو ماه در کما بود، وقتی پرونده تشکیل شد، قاضی اولیای دم را صدا کرد و به پلیس گفت تحقیق کند که اویای دم از فردی شاکی هستند یا خیر، شوهر این زن میگفت زن من سرطان داشت و نمیدانم چرا خودکشی کرد، خانواده آن خانم نیز گفتند وی سرطان داشته و شکایت نکردند.
این پرونده برای دولت هزینه زیادی داشت اما آن را انجام دادیم، موضوع از این قرار بود که وقتی وارد این پرونده شدیم، جلو میرفتیم و تحقیق میکردیم، یک روز خواهر مقتول، نزد من آمد و گفت نمیدانم قضیه از چه قرار بوده اما واقعیت این است که شوهرخواهرم با یک خانمی دوست بوده و با وی قرارومدار داشته است، این چند وقت اخیر نیز همیشه اختلافات خواهر من با شوهرش سر این بود که زنی وارد زندگیاش شده و من خواستم شما بدانید که بحث ناموسی این وسط درمیان بوده است.
این مطالب که توسط خواهر مقتول عنوان شد کنجکاوی من در پرونده بیشتر شد، بیشتر تحقیق کردیم و خواهر مقتول در اظهارات بعدیاش گفت «خواهرم در این چند وقت اخیر بسیار روحیهاش عوض شده بود، داروهای جدیدی میخورد و میگفت «در فضای مجازی با یک خانمی از طریق چت آشنا شدم، او یک پزشک داروسازی ایرانی در آلمان است و برای رضای خدا به من اطلاعات میدهد و میگوید اگر قصد داری خوب شوی، این داروها را استفاده کن».
خواهرم میگفت «من در حال جستوجو هستم که در آلمان و کشورهای پیشرفته چه داروها و چیزهایی برای بیماریام خوب است».
در پروندههای جنایی و قتل وقتی قاضی میتواند موفق شود و قتل را کشف کند که همیشه در این مواقع خودش را جای قاتل قرار دهد، به این فکر کند که چه اتفاقی ممکن است بیافتد و چگونه میتواند راه ارتباطی باشد که بتواند قتل را بیابد؛ در این پرونده نیز به یکباره چیزی به ذهنم القا شد که مثلاً من نخی را بیندازم، آن را دنبال کنم و ببینم این راه جواب میدهد یا خیر، یک چیزی به ذهنم تداعی شد که اگر این خانم (مقتول) دائم در فضای مجازی است، دارو مصرف میکند و یک نفر به او خط و خطوط میدهد، این اتفاق معمولی نیست و او (مقتول) خودش فوقلیسانس و تحصیل کرده بود، آدم نادانی نبوده که بخواهد یک داروی ترکیبی درست کند، بخورد چون خواهر وی از قول خواهرش میگفت این دکتری که با وی آشنا شده بوده، صحبت از داروی ترکیبی میکرده و میگفته که اگر آن دارو را استفاده کنی، سرطانت بهبود پیدا میکند لذا این قضیه ذهن من را بسیار درگیر کرد.
به سرعت به ذهنم القا شد که احتمال خیلی زیاد این اتفاق یک دام و روشی برای از بین بردن رقیب عشقی بوده است و این داستان باید هدایت شده باشد.
افراد در برخورد با موضوعات عاطفی دو حالت دارند، یا روابط، جنسی است که اگر فردی بخواهد با یک نفر رابطه جنسی داشته باشد لازم نیست وقت بگذارد، «فرد موردنظر» راحت خودش را واگذار میکند اما زمانی میبینید پای عشق وسط است، وقتی پای عشق و دوست داشتن وسط بیاید، مطمئناً یک درگیری عاطفی وجود دارد و اگر درگیری عاطفی عمیقی وجود داشته باشد قطعاً اجازه نمیدهد دو هَوو در کنار هم باشند؛ در پروندههای قتل و اتفاقاتی که میافتد هیچ زنی نمیتواند حضور یک آدم دیگر را بپذیرد بنابراین در مواردی که مردی عاشق یک زن دیگری میشود و آن زن به عنوان عشق در دل مرد جای میگیرد در 90 درصد موارد همسر اول حذف میشود البته روش مرسوم این حذف شدن طلاق و دادن مهریه است و بسیاری از مواقع که این موضوع به بنبست میرسد و همسر اول کشته میشود؛ بنابراین وقتی که پای عشق وسط میآید، اگر طرفین توانستند تعامل کنند یا مرد حقوق زن را میدهد یا اینکه زن زندگی را رها میکند.
در ادامه رسیدگی به این پرونده، پلیس موبایل شوهر مقتول را را بررسی کرد و گفت بله! شوهر مقتول با آن خانم (فردی که خودش را به مقتول، دارساز معرفی کرده بود) با یکدیگر ارتباط دارند و اتفاقاً آن خانم در همان شرکت کار میکند، بعد از هر دو تحقیق کردیم که آنها در ابتدا که منکر شدند اما بعد که تحقیقات گسترده شد گفتند ما محرم همدیگر هستیم و در حال انجام کار هستیم اما مسئله ازدواج مطرح نبوده است.
زمانیکه که پیامکهای آنها را بررسی کردیم، متوجه ارتباط گسترده بین آنها شدیم و خوشبینانه گفتیم آن خانم صیغه و زن شوهرمقتول است چون آن خانم شوهر نیز نداشت و بیوه بود، این فرض برای ما قوی شد اما میخواستیم بدانیم کسی که برای رضای خدا به مقتول داور معرفی کرده چه کسی بوده است.
در ادامه، تحقیقات را از طریق فضای مجازی پیگیری کردیم و متوجه شخصی شدیم که از خطوط ارتباطی کشور آلمان وارد فضای مجازی کشورمان شده، با مقتول در ارتباط بوده و به او خط و مشی میداد، این پرونده برای حدود 10 سال قبل است و آن زمان از راه چت با هم ارتباط داشتند همچنین آن موقع بحث پلیس فتا زیاد جدی و مطرح نبود.
من به پلیس گفتم باید به هویت شخصی پی ببریم که با مقتول ارتباط داشته و از خطوط ارتباطی آلمان با وی در ارتباط بوده است؛ پلیس آگاهی گفت ردیابی این موضوع هزینه زیادی دارد، باید با دولت، پلیس و مخابرات آلمان ارتباط برقرار کنیم و این کار عملاً غیرممکن است، از آن طرف نیز زمانیکه به شوهر مقتول میگفتیم به کسی مضنون هستی، میگفت خیر، همسرم خودش را کشته است؛ اولیای دم نیز اعتقاد داشتند که دخترشان خودکشی کرده و عملاً پرونده بسته میشد.
اما چون ذهن من درگیر شده بود، دستبردار پرونده نبودم و با دستورات سنگین، جدی و قاطع اصرار داشتم که دستورات باید انجام شود چون بحث مرگ انسانی مطرح بود و به نظر میرسید بحث قتل مطرح باشد و قتل نیز با آن داروساز مرتبط باشد، از پلیس خواستم موضوع را از هر طریقی پیگیری کند.
بعد پلیس گفت باید خطوط ارتباطی را ردیابی کنیم و از طریق استعلاماتی که انجام میدهیم امیدواریم آنها (طرف آلمانی) همکاری کند اما این کار هزینه زیادی برای دولت دارد، بعد نزدیک به هشت ماه پرونده را نگه داشتیم و آنقدر فشار وارد کردیم که براساس ردیابیهای تلفنی صورت گرفته روشن شد کار، کارِ همکار خانم شوهرمقتول در شرکت بوده و چون شرکت کامپیوتری داشتند وی ثبت دامنه را در آلمان انجام داده بود و از طریق خطوط ارتباطی آلمان وارد فضای مجازی کشورمان شده بود بعد شوهر مقتول نیز تمام اطلاعات دارویی همسرش (مقتول) را در اختیار همکارش در شرکت قرار میداد و همکار او نیز اطلاعات را به مقتول میداد چون میدانست زنش سرطان دارد تمام اطلاعات را در اختیار آن زن قرار داده بود.
مقتول از آن خانم میپرسید شما در آلمان چه داروهایی استفاده میکنید که وی داروهایی را معرفی میکرد و توانست اعتماد مقتول را جلب کند که بعد مثلاً این زن (مقتول) هم میگفت چه جالب این دارو را شوهر من دیشب خریده بود، و بعد اعتماد این زن را جلب کرد و در نهایت شوهر مقتول به همکارش گفت اکنون که همسرم به من اعتماد کرده و دنبال سلامتیاش است به وی داروی ترکیبی را معرفی کن، در نهایت مقتول داروی ترکیبی که داروی سمی بود را تهیه کرد و به قتل رسیده بود.
چه حکمی برایشان صادر کردید؟
در این پرونده برای همسرمقتول و همکارش به اتهام شروع قتل حکم صادر کردیم البته در این پرونده اتفاق خوبی افتاد و خدا به ما در رسیدن به متهمان کمک کرد؛ در ابتدا مقتول در کما بود، ما تحقیقات کردیم و رسیدگیهایمان را انجام دادیم، بعداً که امید به بهبودی وی داشتیم متأسفانه جانش را از دست داد و فوت کرد.
در تحقیقات اولیه به متهمان با عنوان شروع به قتل تفهیم اتهام کردیم و بعد که وی جان باخت و به قتل رسید، اتهام مشارکت در قتل را به آنها تفهیم کردیم.
نارسایی قانون طلاق، بزرگترین دلیل شوهرکُشی در ایران
اما در بسیاری از اوقات فکر میکنید دلیل شوهرکُشی چیست؟ بزرگترین دلیل شوهرکُشی در ایران، نارسایی قانون طلاق است؛ زن اصلاً نمیتواند از شوهرش طلاق بگیرد و اگر بخواهد طلاق بگیرد باید مهریه، حق و حقوق و تمام داراییهای مالی را بدهد و حتی از فرزندش نیز باید بگذرد.
لذا زمانیکه یک زن متوجه شود شوهرش با دختر یا زن دیگری دوست شده یا به هر دلیل دیگر بخواهد از زندگیاش خارج شود، به شوهرش میگوید من چند سال در زندگی تو بودهام و از داراییات سهم دارم اما مرد سهم و حق و حقوق وی را نمیدهد که زن با خود میگوید نمیتوانم با شوهرم زندگی را ادامه بدهم، از او متنفر هستم، از طرف دیگر نیز قصد طلاق دارم اما او چیزی به من نمیدهد، پس به همین دلیل زن اقدام به کشتن شوهرش میکند.
90 درصد از شوهرکشیها به دلیل نارسایی قانون طلاق است، در کشور ما زن نمیتواند شوهرش را طلاق دهد و شوهر باید زن را طلاق دهد مگر اینکه زن دلیل قانونی داشته باشد، مثلاً بتواند اعتیاد شوهرش یا «عسر و حرج» را ثابت کند است، ثانیاً اگر زن بتواند حق و حقوق را از شوهرش بگیرد که او را نمیکشد و به دنبال کارش میرود.
در این صورت زن وشوهر به این نتیجه میرسند که برای برپایی زندگی خوب باید به هم محبت کنند، زندگی بر پایه عطوفت است که میتواند آنها را به هم پایبند کند و به خاطر نبود عطوفت از هم دور میشوند بنابراین میدانیم در پروندههایی که پای عشق به میان میآید حتماً باید نفر اول دنبال کارش برود و اگر نرود، حذف میشود؛ در پروندهای که توضیح دادم در ذهنم تداعی شد آن فردی که داروساز است و به مقتول دارو داده و کمک کرده است باید از طرف شوهر مقتول معرفی شده باشد، چون متوجه شدم شوهر مقتول در یک شرکت مهندسی، پشتیبانی، نرمافزاری رایانهای فعالیت داشته، این موضوع ذهنم را قوی کرد و به پلیس آگاهی گفتم که ردیابی کنند.
امکان کشف بسیاری از جرایم فضای مجازی در صورت دسترسی به سرورها
اکنون فضای مجازی و فضای اینترنت اینگونه است، اگر امروز دسترسی به اطلاعات فنی، تخصصی، دسترسی به سرورها، ردیابیها و خطوط مخابراتی در اختیار باشد، بسیاری از جرائم کشف میشود بنابراین در رابطه با فضای مجازی محدودیت زیادی داریم، یکسری از نارساییهای ما به عرصه بینالملل برمیگردد که این تعامل، همکاری و کشف را برای ما سخت کرده و مقداری نیز بحث نظارت در این فضا مطرح است که طبعاً اگر این نظارتها بیشتر شود بسیار راحت جرائم را میتوان کشف و در جامعه نظم برقرار کرد.
اکنون فضای مجازی نظمی ندارد و افرادی که از راههای فرار قانونی این فضا آگاه هستند به راحت میتوانند از این موضوع استفاده کنند، فضای مجازی به خاطر سِرور بودنش و عدم نظارت، بسیار رها است.
ما باید آگاهیهای مردم را بالا ببریم و بگوییم شما که امروز مطالب نسنجیده، بررسی نکرده و نفهمیده را راجع به فلان مسئول یا مباحث اقتصادی، سیاسی و ... مطرح میکنید، این مصداق هتک حیثیت است و مجازات آن به طور مثال سه سال زندان است.
یکی از موارد مطرح شده در پرونده قاتل ستایش قریشی، فضای مجازی و تأثیرات این فضا بر قاتل این دختر خردسال بود؛ به نظر جنابعالی آیا فضای مجازی در ارتکاب به این جنایت هولناک تأثیر گذاشته بود؟
قمست عمده از وقوع این جرم به خاطر عدم نظارت یا عدم توجه والدین بود
به نظرم فضای مجازی درخصوص نوع جرمی که اتفاق افتاد زیاد تاثیری نداشت، چون در بحث جرمشناسی، جامعهشناسی و تحلیلهایی که در مورد این جرم داشتیم، باورم این بود که قمست عمده از وقوع این جرم به خاطر عدم نظارت یا عدم توجه والدین بود، چه در مورد ستایش که پدر و مادرش او رها کرده و به خانه همسایه میفرستادند؛ قطعاً ستایش هر روز به خانه قاتل ستایش میرفته و آنجا بازی میکرده و پدر و مادر وی باید میدانستند و احتمال میدادند که در صورت رفتوآمد به منزل همسایه، ممکن است حتی یک درصد دخترشان مورد سوءاستفاده و تعرض قرار گیرد؛ در مورد این موضوع از لحاظ جامعهشناسی میگوییم خود خانواده ستایش یک نوع بزهدیدگی بالقوه را فراهم کردند.
قاتل ستایش جوان 16، 17 سالهای است، دوستدختری داشته و او را از دست داده بود، مشروب در اختیارش بوده و استفاده میکرده است، مشروب را یکی به خاطر عشق و کیفش میخورد، یکی به خاطر ورزش و فوتبال میخورد، قاتل ستایش نیز به خاطر از دست دادن دوستدخترش دلش گرفته بوده و مشورب خورده بود البته وی مشروب را خودش تهیه کرده بود و در تحقیقات زیاد در این موضوع کنجکاو نشدیم.
وی پس از مشروبخواری سیگار کشیده بود و بعد نیز خودش اذعان میکرد که در آن منطقه با زنهای بیوه رابطه جنسی آزاد نیز داشته و در آن روز در آن شرایط به دلش افتاد که با ستایش نیز رابطه برقرار کند.
قاتل ستایش میگفت مشروب خوردم، حالت عادی نداشتم و ستایش را کشتم که ما در جلسه دادگاه این موضوع را رد کردیم چون فکر قاتل ستایش کار میکرد و قبل از وقوع جرم ستایش را با بهانهای (نشان دادن جوجه به ستایش) به طبقه بالا منزلشان کشانده بود.
زمانیکه به قاتل ستایش گفتیم چرا ستایش را در آشپزخانه کشتی؟ گفت: «در خانه و اتاق خواب من، فرش بود، من ستایش را به آشپزخانه بردم که کف آن سرامیک بود که اگر خون ریخت، خون در آنجا ریخته شود و بتوانم راحت شستوشو کنم» بنابراین فکر قاتل ستایش کار میکرده و مسلط بوده یعنی اینطور نبوده که سلب مسئولیتی شده بود و نفهمد که چه میکند.
پدر و مادر امیرحسین (قاتل ستایش) یک طبقه مستقل در اختیار او قرار داده بودند و او هر کاری که دلش میخواست، میکرد؛ وی بعد از کشتن ستایش، جسد را داخل باکس اِکو گذاشت، در آن را بست و تا صبح با جسد آن دختر آنجا خوابید، فردای قتل، اسید تهیه کرد و دو، سه شب با جسد در آن خانه خوابید، پدر و مادر قاتل ستایش به او نگفته بودند که تو چه میکنی؟ این سروصداها چیست و چه اتفاقی افتاده؟ وی بعد که دید نمیتواند جسد را به خارج از خانه منتقل کند، جسد را آتش زد و بعد اسپند دود کرد، در این مقطع بود که مادر قاتل ستایش از پسرش پرسید چه بویی میآید، قاتل ستایش گفت بوی اِکو است.
این موارد مربوط به بحث خانواده و عدم نظارت خانواده است؛ بعد به بحث حاشیهای و چراها میرسیم، چراهایی مانند اینکه چرا مشروب و مواد مخدر در جامعه زیاد است؟ چطور میشود جامعه تأثیرگذار باشد تا پسری که نه شغل و نه کار دارد، به خودش اجازه بدهد برود دنبال دوستدختر و چراهای دیگر.
من در این موضوع خیلی بحث فضای مجازی را پررنگ ندیدم اما بعد از آن پررنگ دیدم، به نظرم بحثی که پرونده ستایش را بسیار معروف کرد، فضای مجازی بود و مسألهای که باعث شد این پرونده بیش از حد در رسانهها مطرح شود و افکار را حساس کند، فضای مجازی بود، چون این خبر مدام در تمام کانالها پخش میشد و به عنوان آخرین، خبرسازترین و فجیعترین خبر مطرح شد.
میخواهم در اینجا به نقش فضای مجازی برسم؛ همانطور که گفتم رسانهها میتوانند دولت و افکار عمومی را حساس کنند و اگر کارکرد خوبی داشته باشند، میتوانند این را به عنوان مطالبه در دولتی که صاحب دموکراسی است، مطرح کنند، در پرونده ستایش نیز آنقدر که موضوع در رسانهها مطرح شد گفتند سر او را برید، او را آتش زد و اسید پاشید و آتش زد، تمام افکار و ذهنیتها را درگیر کرد.
آیا این اتفاقات و مطرح شدن پیدرپی پرونده در رسانهها به روند رسیدگی به آن کمک کرد؟
باعث شد ما به این پرونده، دقیقتر رسیدگی کنیم اما زیاد تأثیرگذار نبود.
آیا این فضای رسانهای ایجاد شده در پرونده قتل ستایش قریشی در حکم صادره توسط حضرتعالی برای قاتل تأثیرگذار بود؟
خیر؛ اصلاً تأثیری نداشت.
به طور مثال اگر در پروندهای فضای سنگین رسانهای ایجاد شود در رأی قاضی تاثیری نمیگذارد؟
اصلاً؛ قاضی را حساس و دقیقتر میکند، من خودم در فضای مجازی در رابطه با پرونده ستایش اوضاع را رصد میکردم مثلاً در فضای مجازی، افغانستانیها جوی راه علیه ما انداخته بودند مبنی بر اینکه قاتل یک پسر ایرانی بوده و هیچ وقت ایرانیها یک پسر ایرانی را اعدام نمیکنند و میگفتند خون این دختر معصوم پایمال شده و او را تبرئه میکنند!
دو موج رسانهای در پرونده ستایش
از طرف دیگر نیز در فضای مجازی دو موج به وجود آمد، موجی که میگفتند قاتل ستایش باید اعدام شود و موج دیگر که از طریق بی.بی.سی راه افتاده و ترغیب میشد مبنی بر اینکه قاتل زیر 18 سال است، میخواهند او را اعدام کنند و جمهوری اسلامی ایران در حال نقض حقوق بشر است!
من علاوه بر مطالب مطرح شده فارسی زبانان، مطالب منتشر شده با زبان انگلیسی را نیز در رابطه با این پرونده پیگیری میکردم اما تأثیری که شاید فضای مجازی در رابطه با این پرونده داشت این بود که من را در رسیدگی به این پرونده دقیقتر کرد که حواسم باشم این پرونده مانند پروندههای عادی دیگر نیست.
به طور مثال در مورد پرونده قتل نظامآباد، یک پسر بیست یکی و دو ساله که حالش هم بد بود (مواد مصرف کرده بود) در خیابانی در نظامآباد در حال عبور بود، به داخل قصابی رفت، چاقو را از دست قصاب گرفت، به پیادهرو برگشت، 13، 14 نفر را زخمی کرد و یک نفر را هم کشت؛ این پرونده آثار عجیبی داشت اما این موضوع را هیچ روزنامه و سایتی کار نکرده بود، اگر هم بود در قالب یک خبر منتشر شده و گسترده نشده بود یعنی افکار عمومی را حساس نکرده بود.
پرونده ستایش آنقدر در فضای مجازی مطرح شد و گسترش پیدا کرد که همه از ما پرونده را پیگیری میکردند حتی پسرم که نوجوان است، مدام سؤال میکرد که بابا امیرحسین چه شد و چه میشود؟ نمیتوانستم جواب واضحی بدهم اما میدانستم این پرونده به نحوی است که اگر با دقت و تدبیر انجام نشود، ما مجوز بچهکُشی به همه میدهیم.
بنابراین بسیار خوب نقش خودمان را انجام دادیم و قاطعانه عمل کردیم، هم حکم قصاص و هم حکم اعدام صادر کردیم؛ یک قصاص به خاطر قتل، یک اعدام به خاطر تجاوز و به خاطر اسیدپاشی و جنایت بر میت نیز رأی حبس و شلاق صادر کردیم.
برای قضات کشورمان آیا اینکه مقتول، ایرانی، افغانستانی و ... باشد، تاثیری در پرونده دارد؟
اصلاً چنین بحثی نداریم اما فضای مجازی واقعاً ذهنها را خیلی حساس کرد؛ یکی از همکاران ما به استناد «کنوانسیون کودک» کنار کشید و گفت من قاتل ستایش را اعدام نمیکنم چون مشمول کنوانسیون کودک، زیر 18 سال است و نباید اعدام شود البته شاید وی تحت تأثیر جوی قرار گرفت که در جامعه وجود داشت در حالیکه من وی را میشناسم و شاید در حالت عادی فضای جامعه، حکم اعدام قاتل ستایش را میداد اما چون پرونده بسیار سیاسی و فضایش رسانهای شده بود، با ما در صدور رأی اختلاف کرد.
بنابراین در این پرونده به نظرم فضای مجازی در حساس کردن ذهن افکار عمومی تأثیر بسیاری داشت، مردم را بسیار حساس و درگیر کرد.
ارسال نظر