خبر گم شدن این زن را که تنها زندگی می‌کرد برادرش به پلیس کرج داده بود. او با نگرانی از سرنوشت خواهر 45 ساله‌اش به مأموران گفته بود: از سه روز پیش کسی از خواهرم خبری ندارد.

تلفن همراهش خاموش است و خودرویش در پارکینگ خانه پارک شده اما هرچه زنگ در آپارتمانش را زده‌ام کسی جوابم را نداده است.خواهرم قبلاً دوبار ازدواج کرده و به تازگی هم تصمیم داشت با مرد جوانی به اسم فرشاد ازدواج کند. به‌همین خاطر احتمال می‌دهم یکی از این سه مرد باید از سرنوشت خواهرم خبر داشته باشند. ضمن اینکه خواهرم سهیلا، زنی متمول و ثروتمند است و پول و طلا و جواهرات زیادی دارد و شاید هم قربانی یک سرقت مرگبار شده باشد.

به‌دنبال این شکایت، مأموران پلیس با دریافت نشانی محل سکونت این زن و کسب دستور قضایی، اقدام به شکستن در آپارتمانش در مهرشهر کرج کردند و باورود به خانه و استشمام بوی تعفن پیچیده در ساختمان پی بردند جنایتی اتفاق افتاده است.

پیکر بی‌جان این زن در حالی پیدا شد که بیش از 72 ساعت از مرگش گذشته بود. آثار به‌هم ریختگی اتاق و در باز گاوصندوق نیز حاکی از آن بود که عامل جنایت، با انگیزه سرقت مرتکب قتل شده است، اما از آنجا که آثار شکستگی قفل یا در آپارتمان به چشم نمی‌خورد و در یکی از اتاق‌ها وسایل پذیرایی از یک میهمان آشنا باقی بود کارآگاهان دریافتند جنایت توسط یک‌آشنا انجام شده است.

بنابراین در نخستین گام به تحقیق از مرد جوانی پرداختند که مربی یک باشگاه ورزشی و خواستگار سهیلا بود، اما وی منکر هر نقشی در این جنایت شد.

 بازجویی از همسر دوم سابق سهیلا نیز صورت گرفت اما این مرد میانسال ادعا کرد به‌خاطر وجود فرزندان مشترک، هیچ دشمنی و خصومتی با همسرسابقش نداشته و همیشه کارهای شخصی او را نیز به درخواستش انجام می‌داده است.

با گذشت 50 روز از این جنایت در حالی که هیچ ردی از قاتل شب بارانی در اختیار پلیس نبود، زنی با گریه و شیون به کلانتری مرکزی کرج رفت و گفت: «پسرم اقرار به قتل دوستم سهیلا کرده و جزئیات قتل را می‌داند و الان در خانه است.»بدین‌ترتیب با دستور قاضی کشیک قتل کرج، «سعید» -28 ساله- دستگیر شد.

وی با اعتراف به قتل «سهیلا» گفت: «سهیلا جای مادرم بود و از بچگی، خاله صدایش می‌زدم. به من علاقه زیادی داشت و چون 2 بار طلاق گرفته و از همه فرزندانش دور بود، مرا به خانه‌اش می‌برد. تا اینکه به رفت و آمد‌هایش شک کردم و علاقه‌ام به نفرت از او تبدیل شد. ازدواج‌های او برایم قابل قبول نبود.

بنابراین وقتی در آن شب بارانی به‌خانه‌اش رفتم، تعجب کرد و پرسید چه اتفاقی افتاده و من به دروغ گفتم که کارت عروسی‌ام را آورده‌ام. بعد هم سهیلا برایم چای آورد و به درد دل پرداخت. بعد در اتاق پذیرایی برایم رختخواب پهن کرد و خودش به اتاق خوابش رفت. وقتی مطمئن شدم به خواب رفته، سراغش رفتم و او را خفه کردم و چند ضربه هم با چاقو به او زدم. بعد برای صحنه‌سازی از 2 چاقو استفاده کردم و او را عریان کردم تا وانمود کنم به‌دلیل روابط غیر اخلاقی به قتل رسیده است. بعد کارت بانکی، طلا و جواهرات و مقداری هم از وسایلش را برداشتم و فرار کردم. در حالی که صورتم را پوشانده بودم، حدود 2 میلیون تومان از کارت بانکی‌اش برداشت کردم و مدارکش را هم سوزاندم.

با اقرار متهم به قتل و بازسازی صحنه جنایت، وی با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه عالی جنایی کرج فرستاده شد.

 

در دادگاه

با گذشت بیش از چهار سال از این جنایت، محاکمه علنی «سعید» با حضور پدر مقتول و فرزندان وی در شعبه اول دادگاه کیفری یک کرج به ریاست قاضی «هدایت رنجبر» برگزار شد سپس  نماینده دادستان کرج در دفاع از کیفرخواست گفت: متهم مرتکب قتل عمدی و سرقت ازخانه مقتول به بهانه مهدورالدم بودن او شده است. در حالی که «سهیلا» در زمان حادثه دارای همسر بوده و تحقیق از همسایگان نیز حاکی از آن است وی رفت و آمد  مشکوک به خانه‌اش نداشته و مورد تأیید بوده است. ضمن آنکه اگر قصد متهم از بین بردن فردی فاسد بوده، پس از کشتن وی اقدام به سرقت پول و طلاهایش نمی‌کرد و به نظر می‌رسد وی در کشتن این زن انگیزه‌ای مالی داشته است. بنابراین تقاضای مجازات قانونی برای متهم دارم.

در ادامه جلسه دادگاه، پدر مقتول و چند فرزندش خواستار قصاص متهم شدند اما برخی از فرزندانش به دریافت دیه رضایت دادند.

با دریافت آخرین دفاع از متهم و وکیل مدافعش، قاضی «رنجبر» و دو قاضی مستشار دادگاه وارد شور شدند و به اتفاق آرا، «سعید» را به قصاص نفس- اعدام-، 74 ضربه شلاق و رد مال مسروقه محکوم کردند.

3 قاضی دادگاه عالی جنایی کرج اعلام کردند چنانچه هر کس با تصور خودش و ادعای مهدورالدم‌بودن، موجب سلب آسایش و امنیت روانی افراد شود، امنیت عمومی جامعه مختل می‌شود، بنابراین ادعاهای متهم برای فرار از مجازات اعدام را نپذیرفتند.

 

گفت‌وگو با محکوم به مرگ

  چرا تصمیم به قتل گرفتی؟

او فاسد بود. پدر و خاله‌ام را نیز به فساد می‌کشید.

   آیا مادرت گلایه‌ای از مقتول داشت؟

نه. او را دوست داشت و زورم نمی‌رسید مانع رفت و آمد‌شان بشوم.

   شب حادثه که او با تو درد‌دل می‌کرد، تصمیمت عوض نشد؟

همه آن مدت به فکر کشتن سهیلا بودم و حرف‌هایش را نمی‌شنیدم.

    اگر انگیزه‌ات از قتل فساد مقتول بود، چرا پس‌از جنایت مرتکب سرقت شدی؟

هر جنگی، غنیمتی دارد!

    شب حادثه در مورد چه موضوعی حرف زد؟

او صیغه «فرشاد» شده بود اما برای عقد، بر سر مهریه با هم اختلاف داشتند.

    اما او آن شب از دست مردی عصبانی بوده که صیغه‌اش بود.

ازدواج‌های او مرا به‌ خشم می‌آورد. او باید کشته می‌شد.

و در مورد حکم دادگاه حرفی داری؟

من یک قاتل محترم هستم و باید با من درست رفتار کنند!