پارس؛
دیدن دنیا از چشم دیگران، شرط ضروری است/ یک آزمایش فکری و تجربی مشهور در زمینه «نظریه ذهن»
او نمیتواند دنیا را از چشم مریم ببیند و دیدگاه خود را ناخودآگاه بر او تحمیل میکند. افراد مبتلا به اوتیسم، در این آزمایش نمرههای بسیار پایینتری میگیرند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد معماریان- درخودماندگی یا اوتیسم به یک اختلال رُشدی گفته میشود که از اوایل کودکی ظاهر میشود و مبتلای به آن در تعاملات اجتماعی و ارتباطات کلامی و غیرکلامی مشکل دارد. علت این اختلال، رُشد نادرست سیستم عصبی مغز است. در حوزه فلسفه ذهن، یک تبیین مشهور برای علامات این اختلال چنین میگوید که فرد مبتلا در ایجاد «نظریه ذهن» مشکل دارد؛ انسانها با شکلدهی و توسعه یک «نظریه ذهن» میتوانند به تصوری واقعی و کاربردی از ذهن خودشان و دیگران برسند. با ایجاد این «نظریه ذهن» است که کودکان به تدریج در فرآیند رشد یاد میگیرند حالتهای روانی-ذهنی گوناگون (باورها، نیتها، میلها و...) را به خودشان و دیگران نسبت بدهند و بفهمند که ممکن است باور، نیت و میل دیگران متفاوت از خودشان باشد؛ اما اگر کسی ناتوان از پرورش این «نظریه ذهن» باشد، محیط پیرامونش را از چشم خود میبیند و نمیتواند بهاصطلاح خود را جای دیگران بگذارد و از دید آنها به پدیدهها نگاه کند.
یک آزمایش فکری و تجربی مشهور در زمینه «نظریه ذهن» جنبهای از این ناتوانی را خوب نشان میدهد. سوژه خردسال آزمایش در حال تماشای عروسکبازی زهرا و مریم است. زهرا عروسک را برمیدارد و داخل کمد میگذارد. مریم از اتاق خارج میشود. در غیبت مریم، زهرا عروسک را از کمد درمیآورد و داخل کارتن میگذارد. مریم، بدون اطلاع از این اتفاق، به اتاق برمیگردد و میخواهد دنبال عروسک بگردد. از سوژه میپرسند: مریم کجا دنبال عروسک میگردد؟ ما که شاهد همه ماجرا بودهایم میدانیم عروسک داخل کارتن است، ولی در عین حال میدانیم که مریم از انتقال عروسک خبر ندارد، پس نتیجه میگیریم که مریم برای پیدا کردن عروسک سراغ کمد میرود؛ اما کودکی که در پرورش «نظریه ذهن» مشکل داشته باشد، میگوید مریم در کارتن دنبال عروسک میگردد. او نمیتواند دنیا را از چشم مریم ببیند و دیدگاه خود را ناخودآگاه بر او تحمیل میکند. افراد مبتلا به اوتیسم، در این آزمایش نمرههای بسیار پایینتری میگیرند.
به گمان من «درخودماندگی» با توصیفات فوق میتواند استعاره مناسبی برای توصیف حال و هوای کلی بخشی از تعاملات فضای آنلاین باشد. در این فضا، با انبوهی از حرکات، واکنشها و موقعیتهای دیگران مواجه میشویم که توان یا اطلاعات لازم برای پردازش و فهمشان را نداریم.
نظرات عصبی و ناگهانی یک کاربر را درباره اتفاقی که برایش افتاده میخوانیم که به نظرمان چندان هم جای عصبانی شدن ندارند: گاه حقیقت هم آن است که ماجرای دیگری موجب پرخاشگریاش شده که او به این بهانه بروز داده است و گاه پیشزمینه یا تجربهای قدیمی در زندگیاش موجب شده ماجرایی که به نظرمان چندان هم غیرعادی نیست او را تا حد جنون عصبی کند و گاه هم جزئیات آن اتفاق خواه بهخاطر سهو بیان وی یا ناکارآمدی واسطه رسانهای در انتقال آن یا بدخوانی ما بهدرستی منتقل نشده است.
البته که فهرست این «گاه»ها را میتوان بیش از این هم توسعه داد و فهرست مفصلی از سناریوهای دیگر را هم میتوان پیش کشید که دیدن رُخداد از چشم دیگری، حداقل دشوار و در بدترین حالت غیرممکن میشود و اینها تازه مربوط به مواردی است که تلاش عمدی برای سوءتفاهم از یکی از طرفین در کار نباشد.
در چنین مواردی، اغلب مشکل نه از خود طرفین ارتباط، که از ناکارآمدی این فضای ارتباطی ناشی میشود. حذف محدویتهای گوناگون بهویژه محدودیت زمان و مکان در ارتباط و فراهم آوردن امکان ارتباط به نحو دلخواه و سفارشی، بهرغم تمام حُسنهایش، زمینهساز وخیمتر شدن سوءتفاهمهایی میشود که در ارتباط فیزیکی و نزدیکی و صمیمی کمرنگترند.
در چنین وضعیتی، چنانکه حتی اگر فردی صمیمانه و مشتاقانه هم تلاش کند خود را جای دیگران بگذارد، بالاخره زمانی میرسد که از بیثمری یا کمحاصلی کار خود خسته میشود. او با بازار مکّارهای طرف است که هرکس حرف خودش را میزند و او هم لابد یک صدای دیگر میشود در این همهمه ناهماهنگ گروه کُر مجازی، جایی که «هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود.»
دیدن دنیا از چشم دیگران، شرط ضروری است برای آنکه بتوان دیگری را فهمید و با او همدلی کرد که همدلی محصول تلاش و تعامل مجدّانه و ثمربخش طرفین در ارتباط است و با این فضای درخودماندگی دستهجمعی، همدلی گوهری است اگر نه نایاب، حداقل کمیاب.
زیبا ترین زندگی متعلق به افراد اتیسم است.زیرا انها خود یاد نمیگیرند,بلکه انچه را به انها یاد داده ایم به کار میگیرند.ما بهترین را به انها می اموزیم.پس انها بهترین میشوند.ممنون.