پایان تلخ زندگی زن دوم صیغه ای
سال گذشته فردی با پلیس آگاهی تماس گرفت و از کشتهشدن زنی جوان در آپارتمانی در تهران خبر داد.
کاوه، شوهر مارال، روز حادثه را برای مأموران توضیح داد و گفت: «مدتی بود که با همسر اولم اختلاف داشتیم همیشه با یکدیگر دعوا میکردیم، اما به خاطر فرزندمان نمیخواستم از او جدا شوم، به همین خاطر تصمیم گرفتم با زن دیگری ازدواج کنم. پس از مدتی با مارال آشنا شدم. از او خوشم آمد. مارال میدانست من زن و بچه دارم. اما مشکلی با این شرایط نداشت مدتی از آشناییمان گذشته بود که او را به صیغه خودم درآوردم. همسر اولم در طبقه اول آپارتمان زندگی میکرد و مارال در طبقه دوم ساختمان. آنها یکدیگر را نمیدیدند و هرکدامشان زندگی خود را داشتند. با مارال زندگی خوبی داشتم. ما هیچ مشکلی با یکدیگر نداشتیم. آن روز مثل همیشه بعد از اینکه کارم تمام شد، به خانه برگشتم. در را باز کردم، اما مارال را ندیدم. خانه تاریک بود. چراغها را روشن کردم و مارال را صدا زدم؛ اما جوابی نشنیدم با تلفن همراهش تماس گرفتم صدای تلفن از اتاق خوابمان بلند شد. خواستم در اتاق خوابمان را باز کنم، ولی در قفل شده بود. از آشپزخانه چاقویی آوردم و در را باز کردم. مارال را دیدم که روی زمین افتاده است. فکر کردم بیهوش شده است. سریع خودم را به آشپزخانه رساندم و لیوان آبی آوردم و به صورتش آب پاشیدم. اما بیحرکت بود. خیلی ترسیده بودم. نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است. تلفن را برداشتم و با اورژانس تماس گرفتم. زمانی که آنها خود را به اینجا رساندند. مارال مرده بود.
بهاینترتیب، مأموران آگاهی ابتدا به سپیده همسر اول کاوه مظنون شدند و برای تحقیقات بیشتر او را به اداره آگاهی بردند و مورد بازجویی قرار دادند. اما سپیده اظهار بیاطلاعی کرد و گفت من آن روز از خانه پایم را بیرون نگذاشتم. ما اصلا باهم رفت و آمدم نداشتیم. تابهحال هم به خانه او نرفتهام. با توجه به گفتههای سپیده و شاهدانی که او را در خانه دیده بودند. مأموران مدرکی دال بر گناهکاربودن سپیده پیدا نکردند و او را آزاد کردند.
با توجه به لیوان حاوی متادون کنار مقتول و نظریه پزشکی دال بر اینکه مقتول با مصرف مادهای به نام متادون جان خود را از دست داده است و آثار کبودی دور دهان و بدن مارال، مأموران آگاهی احتمال خودکشی را رد کردند و بار دیگر تحقیقات خود را آغاز کردند. با توجه به گفته شاهدان و مدارک بهدستآمده، مأموران کاوه را بازداشت کردند. کاوه به مأموران گفت: سپیده خودکشی کرده است و من او را نکشتهام. ما باهم زندگی خوبی داشتیم. دلیلی نداشت او را بکشم. سپیده مشکلات روحی داشت. او گاهی بدون دلیل در خانه گریه میکرد. تا روز آخر هم با هم مشکلی نداشتیم. دلیل خودکشیکردنش را نمیدانم. من سعی داشتم زندگی آرامی برای خودمان بسازم. برای همین منزل همسرهایم را از هم جدا کردم تا آنها یکدیگر را نبینند.
بهاینترتیب، با توجه به گفتههای کاوه و سایر مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیای دم، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. پس از انجام تشریفات قانونی بار دیگر اولیای دم در برابر قضات خواست خود را مبنی بر قصاص متهم خواستار شدند.
یکی از اولیای دم در برابر قضات گفت: «دلیلی نداشت که دختر من دست به خودکشی بزند. کاوه مارال را به قتل رسانده است. مارال تا روز آخر هم حرفی از خودکشی یا خستهشدن از زندگی نزده بود».
متهم بار دیگر در دادگاه حرفهای خود را تکرار کرد و مدعی شد مارال را دوست داشته و او را نکشته است. «ما تازه با هم ازدواج کرده بودیم و من از زندگی با مارال راضی بودم. مارال مشکلات روحی داشت. او قبلا هم دست به خودکشی زده بود. من مارال را نکشتهام او خودکشی کرده است. برادران مارال مواد مخدر مصرف میکنند. دفعه قبلی هم مارال با متادون دست به خودکشی زده بود، اما خانوادهاش زود متوجه این کار میشوند و مارال را نجات میدهند. شاید این بار هم به دلیل مشکلات روحی دست به این کار زده باشد».
با توجه به اینکه همسر اول متهم و شاهدان در دادگاه حضور پیدا نکردند، هیئت قضات جلسه را برای شنیدن حرف آنها تجدید کرد.
ارسال نظر