پارس؛
گذر از پلاسکو/ بحران جدی این روزها تخریب شدید اعتماد عمومی و بههم ریختگی
این روزها «حادثه» نیست که اهمیت دارد و این فرآیند بحرانسازی در کشور است که با اتکا به ابزار بحران سازی، سرمایههای اجتماعی را هدف گرفته است.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محسن مهدیان- گرد و خاک پلاسکو بیشتر از چهارراه استانبول در شبکههای مجازی بود. هنوز هم غبارها نخوابیده است. بحران پلاسکو آنقدرها دامنه نداشت؛ اما «جیب دوختنهای رسانهای» و «کیسه کشیدنهای سیاسی» آنقدرها جذابیت دارد که آتش پلاسکو را همچنان شعله ور نگه دارد.
مسأله این یادداشت اما نه پلاسکوست و نه حواشی رسانهای و سیاسیاش. ماجرا در مواجهه با پدیده بحران در کشور ماست.
پیش از پلاسکو ماجرای فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی داغ بود. پیشتر نیز دهها حادثه دیگر مثل اختلاسها و غیره. این روزها شاید بسیاری از دلسوزان انقلاب از این دست حوادث نگران باشند؛ اما نگرانیها صرفاً از جهت ابعاد حادثه نیست. به بیانی دیگر ابعاد بحران بسیار فراتر از خود بحران است. بدین جهت مدیریت بحران دیگر به روشهای سنتی میسر نیست.
شاید تا پیش از این مدیریت بحران منحصر به خود حادثه بود؛ اما این روزها ماجرا متفاوت است. اساساً خود حادثه مهم نیست. بحران بزرگتر، فرآیند ساخت بحران در کشور است که اساساً نسبت یک به یکی با خود حادثه ندارد. بین مرحوم پاشایی و مرحوم هاشمی تفاوتی نیست. هردو میتواند بحران بسازند.
ابعاد حادثه اهمیتی ندارد. پلاسکو میتواند بحران ساز باشد و سیل سیستان با همان ابعاد بحرانی نشود. ماجرا این است که برخلاف گذشته بحران در خود حادثه نیست و نباید آنجا دنبال مقصر گشت. شهرداری یا دولت یا آتش نشانی یا هیأت امنای پلاسکو و یا مردم و یا هرکسان دیگری نمیتوانند منشأ بحران باشند. بحران سازی این روزها به جایی منتقل شده که از دسترس مدیران حوادث بحرانی خارج شده وحوزه تخصص دیگری میطلبد. اشتباه اساسی و رایج این است که در خود بحران متوقف شویم. امروز پلاسکو و فردا میتواند یک بارندگی ساده منشأ بحرانی شود. سخن بر سر این است که فرآیند ساخت بحران، امروز بحرانی است نه حوادث. مدیریت خود حادثه، به این شکل سنتی که مسوولی اشتباه نکند و حرف نادرست نزند و خطایی رخ ندهد و غیره؛ نه این که غیر مفید باشد اما اصلاح کامل آن نه عملی است و نه مشکلی را حل میکند. فرآیند بحرانی ساختن بحران لازم باشد، قلب واقع میکند و منتظر حادثه بحرانی نمیماند. جنس بحران پلاسکو و فوت آیت الله و اختلاسها و غیره از نوع اغتشاش فوت مرحوم پاشایی است. همان زمان خاطرم هست که برخی هشدار دادند که ماجرا در پاشایی متوقف نمیشود. این جنس فرآیندهای بحران ساز در فوت پاشایی خودش را نشان داد و هرازگاهی به بهانهای، مجدد بازتولید شده است. اما هدف این فرآیند بحران ساز چیست؟ برای توجه دادن به این فرآیند اول از همه باید تعریفمان را از بحران اصلاح کنیم. بحران اجتماعی و حتی امنیتی صرفاً در آشوب خیابانی تعریف نمیشود. بحران جدی این روزها تخریب شدید اعتماد عمومی و بههم ریختگی در ساخت سرمایههای اجتماعی است. بحرانی که در حال وقوع است از بین رفتن اعتماد مردم به مسوولان است. جناح و گروهها نیز تفاوتی ندارند. ادامه این بحرانسازیها باعث میشود مردم، بدنه قدرت را یکپارچه مفسد اقتصادی و ناکارآمد تحلیل کنند. اول مفسد و بعد هم ناکارآمد. ابعاد ویران کننده این بحران به شدت فراتر از سطل آشغال آتش زدن است. مسأله این است که بحرانسازی از یک حادثه واقعی به چرخه جنون وار پیام مجازی تقلیل یافته است. هر حادثهای در هر ابعادی میتواند مستعد ساخت یک بحران اجتماعی باشد. خلاصه این که این روزها «حادثه» نیست که اهمیت دارد و این فرآیند بحرانسازی در کشور است که با اتکا به ابزار بحران سازی، سرمایههای اجتماعی را هدف گرفته است.
بنابراین ابتدا باید تعریفمان را از بحران تغییر دهیم و ماجرا را صرفاً آشوب خیابانی تحلیل نکنیم و بعد هم تمرکز خودمان را از تدبیر یک حادثه بحرانساز، به فرآیند بحران سازی تغییر دهیم. بحران در شبکههای اجتماعی است؛ نه صرفاً اشتباه فلان مسوول و بهمان سیاستمدار. اشتباه و خطا و تقصیر همیشه هست و اما نباید متوقف ماند. بحران شبکههای اجتماعی را خناسان میسازند و ساده لوحان باور میکنند و بر آن میدمند.
عامل اصلی بحران اعتماد نداشتن مردم به همه است
نالايقي و حماقت ابله هانه رو نميشه با فرار به جلو تغيير داد
نویسنده محترم درست میگوید چون اعتماد عمومی به نظام ودولت ها شدیدا کاهش یافته وروز به روز هم بیشتر میشود با وجود فضای مجازی بی در وپیکر بیش از این هم انتظاری نیست چون در این فضا مجازی هر چه دل تنگت میخواهدمگویی و به هیچکس و هیچ جا هم پاسخگو نیستی و متاسفانه هیچ نظارتی هم بر این فضا نمیشود و مسئولین ما در خواب غفلت به سر میبرند و دشمنان آگاه هم از این فضا نهایت سواستفاده را میکنند و مثل موریانه پایه های اعتماد عمومی ملت را میخورند
این تقصیر سالیان دراز بی کفایتی مسئولان ماست مردم بینوا از روی تجربه قضاوت میکنند
آقای مهدیان اول خوب رفتی اما بعدش زدی به کوچه علی چپ .خوب بالاخره لازم بود یه جوری قضیه اختلاسها وداداش جان ومرگ آیه الله تمام شه دیگه !!
پس از این به بعد باید نگذاریم حاشیه درست بشود. چون و چراهای بروز یک حادثه را وللش . مهم نیست. پس بنابر این و زین پس ، مهم فساد و سازنده فساد نیست ، مهم عدم مدیریت اخبار و حاشیه هایی است که شوربختانه و اتفاقا عین واقعیتند .
يكي از مديران شهري استان گيلان جمعه بعد از ظهر مورخ15-11-95 در مصاحبه ايي اعلام كرد ما در سال يكبار بارش برف شديد داريم حالا نميشود تجهيزات به روز و گران خريد به هواي احتمالات. و اين در حالي بود كه مردم كيلومترها و ساعتها در ترافيك ناشي از بارش برف مانده بودند و چند سرباز با بيل راه باز ميكردند.
در گلوگاه ترافيك فقط بي كفايتي و نالايقي مديران شهري مشهود است و لاغير
اگر این بحران ها نباشه مردم جطور صداشون را به گوش مسئولین و دنیا برسونن.مردم ایران از دست مسئولین بی کفایت و نادرست در حفظ بیت المال به تنگ امدن.اگر تغیر رویه ندهند باید موا ظب روزهای بدتر باشیم چه از داخل و چه از فشارهای خارجی.