پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سید مهدی ناظمی قره‌باغ- یکی از این وجوه سخنان وزیر بهداشت در برنامه ثریا، اعتراض به «رسانه‌ها» بود که چرا معایب جامعه پزشکی را منتشر و مثلاً درآمدهای حیرت‌آور آنان را  که البته امروز همه اجمالاً بدان واقف هستند- برملا می‌کنید؟

این در حالی است که  حتی صرف‌نظر از شعارهای جناح حاکم- امروزه تقریباً کسی را زهره آن نیست تا در برابر قدرت افشاگری رسانه چون‌وچرا کند. همه کمابیش پذیرفته‌اند که رسانه‌ها حق دارند و باید که معایب را آشکار کنند تا قدرت، برای انجام اصلاحات اقدام کند و یا حداقل نسبت به وجود معایبی که از طریق باندبازی‌ها پنهان می‌شوند، آگاهی یابد.

چه چیزی این قدرت را به وزیر بهداشت، به عنوان «یک پزشک نه یک سیاستمدار»، (این را خود او قبلاً جای دیگری گفته بود)، می‌دهد تا نسبت به افشای حق‌الزحمه‌های کلان پزشکان سلامت و (ایرادهای مشابه) اعتراض کند؟ چه باعث می‌شود سریال «در حاشیه» بخاطر واقعیت‌های پزشکی چنان تحت فشار قرار گیرد که رسانه ملی دچار بحران گردد؟ چرا بیان یک آموزه الهیاتی در سریال «حلقه سبز» صرفاً به‌خاطر این که در حاشیه آن ممکن است اهدای عضو را تحت‌الشعاع قرار دهد، چنان جنجالی را ایجاد می‌کند؟ چگونه سازمان انتقال خون بارها و بارها علیه حجامت که عملی قانونی و پذیرفته‌شده در کشور است موضع‌گیری و آن را به شدت تقبیح می‌کند؟

فراموش نکنیم که در دنیای امروز فقط چیزی می‌تواند بزرگ شود و در قدرت مشارکت داشته باشد که ارتباط وثیقی با سرمایه داشته باشد. نقش بی‌بدیل طب مدرن در قدرت را فوکو به ما نشان داده بود. فوکو قبلاً گفته بود که پزشکان امروز، جایگزین کشیشان دیروز هستند و هر دو طایفه، به نمایندگی از قدرت اجازه دارند تا خصوصی‌ترین زوایای وجود ما را بکاوند تا ما آن‌چنان باشیم که قدرت می‌خواهد. ابزار مشارکت پزشکان در قدرت چیست؟ چنانکه بودریار به خوبی توضیح داده است، در زمان ما که جامعه مصرفی صورت اصلی حیات اجتماعی شده است، پزشکی با «مصرف» گره خورده است و با برخورداری از دست بالاتر در مصرف، می‌تواند به یکی از ارکان اصلی جامعه مصرفی تبدیل شود. موضوع مصرف در پزشکی، بدن انسان است. بدن انسان در ساحات مختلف خودش، موضوع تصرف بی‌پایان برای ایده‌آل انسان برتر قرار می‌گیرد. بدن انسان برای این که روز به روز بهتر شود و از بیماری‌های بی‌پایان دورتر یا اینکه قدرت و شدت بیشتری داشته باشد، باید از داروهای درمانی و بهداشتی بیشتر و بیشتری استفاده کند.

همچنان که در هر بازاری، سرمایه‌گذاران حداکثر تلاش خود را بکار می‌گیرند تا انحصار مشتری را در دست خود داشته باشند، در بازار مصرف بدن نیز طبعاً تلاش سرمایه‌داری نیل به انحصار است. در بازار پارچه و لباس، موضوع مورد رقابت، به شکلی است که اطراف رقابت از تفاسیر متفاوتی برخوردار نیستند. در واقع این که لباس زنانه این شرکت به فروش برود یا لباس مردانه آن شرکت، ارتباط چندانی به تفاسیر آن شرکت‌ها از ایدئولوژی، مذهب و فلسفه ندارد. اما رقابت پزشکی برای بدن، یک تفاوت مهم با همه رقابت‌های دیگر دنیای سرمایه‌داری دارد. اینجا برای ایجاد انحصار در بازار، نیازمند انحصار در «تفسیر بدن» و انحصار در ترویج این تفسیر است. انحصار در تبلیغات نمی‌تواند باشد، مگر آنکه انحصار در تفسیر بدن از قبل موجود شده باشد. در بازار متعارف کالا، انحصار تبلیغاتی وجود ندارد، چرا که بین کالاهای در حال رقابت، تفاوت‌های ایدئولوژیک یا فلسفی قابل ذکری وجود ندارد و تفاوت‌ها مربوط به ضریب نفوذ در سیاست و بازار است. در همان بازار کافی است تا یک موضوع ایدئولوژیک، مانند آنچه در جنگ سرد بود، باب شود تا کالاها هم به شکلی غیرمادی تفسیر شوند. معضلی که در بازار رقابت پزشکی وجود دارد این است که پزشکی نه فقط بدن را موضوع مصرف قرار می‌دهد بلکه بدن را تفسیر می‌کند و سعی می‌کند این تفسیر را به عنوان تنها شکل تفسیر انسان طرح کند. این نوع از تفسیر و آن نوع از مصرف، کاملاً گره خورده به اقتضائات جامعه مصرفی و از مهم‌ترین پایه‌های قدرت در این جامعه هستند. بنابراین است که در پزشکی، مقاومت شدیدی صورت می‌گیرد تا هر نوع تفسیر رقیب از بدن و هر نوع مخاطره‌ای برای انحصار دادوستد پزشکی (دارو، خون، اعضای بدن، لوازم بهداشتی) از بین برود.

در دنیای امروز هر چند جریان اصلی پزشکی، همین پزشکی کلاسیک و سرمایه‌های کلان پزشکی در اختیار آن است، اما حسب آنکه غرب از واقعیت‌های تنگ‌نظرانه و بی‌رحم بازار پزشکی آگاه است، به گرایش‌های رقیب هم اجازه حضور داده است تا انحصارگرایی پزشکی کلاسیک تعدیل شود. اما در کشور ما، ایدئولوژی پزشکی، که باید در فرصت بهتری به آن پرداخت، موفق شده است قدرت سیاسی را همراه سازد تا هر نوع رقابت در عرصه پزشکی، به نفع پزشکی کلاسیک و بازار مصرف آن کنار رود.

به همین خاطر است که اغلب مواقع، ایدئولوگ‌های ایدئولوژی پزشکی در ایران، در پاسخ به ایرادهای انضمامی و مستندی که به مناسبات اقتصادی و اخلاقی و انسانی پزشکی وارد می‌شود، دستاویزی جز ادبیات ایدئولوژیک ندارند. سخنانی مانند این که: «علمی نیست، اثبات نشده است» یا توسل به دعاوی نخ نمایی درباره شأن مقدس پزشکی و پزشکان.