مسافر کربلاست اما از راهی دور. سبکبال و با ایمان به دنبال معشوق آمده است. معشوقی که زندگی اش را از او دارد و حتی حاضر است شغل و کسب و کارش را از دست بدهد اما اربعین با پای پیاده به دست بوسی ارباب برود. او حالا اینجاست، در جاده عاشقی؛ جاده منتهی به کربلا...

 
 
از لهجه اش پیداست سال ها ایران نبوده و از آن دست خارج نشین هاست که سال ها دور بودن از وطن فارسی صحبت کردن را هم برایش مشکل کرده است. کریم انصاری مردی شصت ساله است با یک دنیای متفاوت. سی و پنج سال زندگی در سوئد اما چیزی از ارزهایش کم نکرده و حتی حاضر است به شوق رسیدن به حرم یار، شغل و کارش را هم از دست بدهد. او حالا اینجاست، در جاده ای که به کربلا می رسد...
 
این پنجمین سال است که از نجف تا کربلا را پیاده می رود. اما امسال شرایط برایش فرق کرده است. حاج کریم بعد از سی و پنج سال زندگی در سوئد امسال مجبور شده برای رسیدن به کربلا شغلش را رها کند. در پاسخ به سوالم که می پرسم یعنی بعد از اینکه به سوئد برگشتید کاری نخواهید داشت می گوید: امام حسین (ع) برکت زندگی ماست. ما ازاین اتفاقات دلمان نمی لرزد. مطمئنم وقتی برگشتم کاری بهتر از کار قبلی پیدا می کنم.
 
کریم با همان لهجه شیرین ایرانی-سوئدی اش می گوید امسال 20پرواز از استکهلم به نجف آمده است. ایرانی، عراقی و سوئدی های مسلمان. سوئدی هایی که به لطف ارباب در طول تمام این سال ها و به برکت روضه اباعبدالله مسلمان و شیعه شده اند و حالا با عشقی وصف ناپذیر هرسال راهی اربعین حسینی می شوند.
 
محمد اکبریان هم از سوئد آمده و سی سالی می شود وطن را برای کار و زندگی ترک کرده است. وقتی می گویم دوست داشتی ایران بودی و راحت و بدون محدودیت به اربابت خدمت می کردی می گوید: این حرف را نزن. نوکر اباعبدالله همه جا آبرو دارد. شاید باورت نشود ما در سوئد خیلی بیشتر از ایرانی هایی که پس از مهاجرت اعتقاداتشان را فراموش کرده اند احترام داریم. ما آقا را داریم ....