پارس؛
ایرانیان بی لیاقت و ناتوان؟!!
فرهنگ عمومی ایران و اخلاق ایرانیان مبتنی بر اعتماد به نفس و عزت ملی است و خضوع در برابر بیگانگان همواره مورد نکوهش قرار گرفته است.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- دکتر محسن ردادی- در نظریه تحلیل گفتمانی فرض بر این است که اندیشهها در یک فضای گفتمانی در حال رقابت و حذف یکدیگرند.
هر گفتمان تلاش میکند تا تفوق گفتمانی پیدا کند و مفاهیم مورد پذیرش خود را در جامعه رواج دهد. یکی از گفتمانهای مهم یک سده گذشته ایران گفتمان وابستگی است که توسط قدرتهای غربی تعریف و ترویج شده و برخی دولتهای ایران در همین چارچوب نظام فکری خود را تنظیم کردهاند.
گفتمان وابستگی گزاره «ما نمیتوانیم» را برجسته کرده و مورد تأکید قرار میدهد. این گزاره بنیادین به انواع و اقسام و روشهای گوناگون بیان میشود که عصاره همه آنها همین «ما نمیتوانیم» است. تاریخ معاصر ایران پر است از تجربههای تاریخی خاصی که توانایی ایرانیان را اثبات میکند. هویت و فرهنگ اسلامی ایرانی به اندازهای قوی و پرتوان است که تاب مقاومت در برابر تمام دنیا را برای ایرانیان فراهم ساخته است. در تجربه مشروطیت و نهضت عدالتخانه مردم ایران همزمان علیه قدرتهای جهانی و استبداد داخلی قیام کردند و با مقاومت و پایداری توانستند تا حد زیادی به اهداف خود برسند. در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز با اینکه وابستگان به گفتمان وابستگی با همراهی انگلیس و آمریکا مدام بر طبل «ما نمیتوانیم» میکوبیدند ایرانیان توانستند بر خلاف خواست و اراده نظام شاهنشاهی و قدرتهای مسلط جهانی حرف حق خود را بر کرسی بنشانند و نفت را از انحصار انگلیس خارج کنند. تجربه جنگ تحمیلی نیز یک نمونه عالی از حرکت ملت ایران به سوی گفتمان خودباوری بود. در طول مدت دفاع مقدس، ملت ایران با تکیه بر توان داخلی در برابر تمام دنیا ایستاد. در این مقطع تاریخی نیز گفتمان وابستگی بسیار تضعیف شد و نادرست بودن این گفتمان آشکار شد.
سؤال اما این است که با وجود مولفههای پایدار فرهنگی و چنین تجربههای تاریخی چرا هنوز شاهد تنفس و ادامه حیات گفتمان وابستگی هستیم؟ چرا پس از گذشت بیش از 60 سال از نهضت ملی شدن صنعت نفت حتی در همان حوزه نفت هم ارتباط با بیگانگان به عنوان یک نیاز و احتیاج مطرح میشود؟ منظور نفی ارتباط با جهان، مشارکت سودمند و بهرهبرداری دو طرفه نیست- بلکه پرسش، از علت وجود احساس نیاز و احتیاج به بیگانگان و روحیه خودکمبینی است که گفتمان وابستگی را تقویت و تغذیه میکند. برای پاسخ به این پرسش میتوان 2 عامل داخلی و خارجی اشاره داشت؛
عامل خارجی گفتمان وابستگی، به رویکرد غرب در برابر دیگر ملل و فرهنگها باز میگردد. غرب خود را بر جهان مسلط میبیند و برای ادامه این تسلط لازم است گفتمان وابستگی را در تمام جوامع گسترش دهد. غرب تلاش میکند که این گزاره را به یک باور عمومی تبدیل کند که تمام جهان برتری و رهبری غرب را پذیرفتهاند. بنابراین لازم است معدود دگراندیشان غربناباور نیز «با جهان همراه شوند.» لزوم تنبیه و تحریم «دولتهای یاغی» ادبیات رایج در میان سیاستمداران غرب است. در واقع غرب تلاش میکند با 2 ابزار نرم و سخت گفتمان وابستگی را تقویت کند. در این مسیر تلاش میشود که اولاً اجماع جهانی بر سر برتری غرب کاملاً پذیرفته شده و غیر قابل بحث نشان داده شود که این با تکیه بر قدرت نرم و با استفاده از جنگ نرم صورت میگیرد. ثانیاً فرهنگها و دولتهای مخالف غرب به شکلهای مختلف تحت فشار و محدودیت قرار گیرند که این با ابزارهای سخت غرب انجام میگیرد.
عامل داخلی گفتمان وابستگی توسط خودباختگان داخلی تأمین میشود. البته فرهنگ عمومی ایران و اخلاق ایرانیان مبتنی بر اعتماد به نفس و عزت ملی است و خضوع در برابر بیگانگان همواره مورد نکوهش قرار گرفته است؛ اما برخی ازخودباختگان با دست کم گرفتن توان داخلی نگاهی اغراق آمیز به توانایی بیگانگان دارند و هنوز به این باور نرسیدهاند که این ملت توانایی و لیاقت اداره امور و پیشبرد تمدن را دارد. فعالیت همین افراد به باز تولید تفکر وابستگی و احیای آن منجر میشود. به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی، بخشی از افراد جامعه که «آدمهای غریبپرست، آدمهای سستعنصر، آدمهای مادی، آدمهای فریببخور هستند؛ اینها شروع کردند بازتولید همان فرهنگ وابستگی» البته پس از انقلاب اسلامی و پس از تجربه کردن پدیدهای بهنام دفاع مقدس، دیگر ممکن نیست که هواداران وابستگی با ادبیات گذشته درباره لزوم وابستگی به قدرتهای جهانی سخن بگویند یا ناممکن بودن تکیه به توان داخلی را به رخ بکشند. در زمانهای که مردم ایران کارآمدی و توانایی خود را در بوته جنگ و تحریم به آزمون گذاشتهاند سخنان کهنه شبهروشنفکرانه درباره اجتنابناپذیر بودن وابستگی به «تمدن مدرن و پیشروی غرب» خریداری ندارد. بههمیندلیل با ادبیات جدید و عامهپسند که منجر به حساسیت روحیه استقلالخواهانه و بیگانهستیزانه مردم ایران نمیشود گفتمان وابستگی را عرضه کردهاند. همان سخنان و باورها، «منتها با یک ادبیات شیک و رنگآمیزی شده و قالببندی شده و بستهبندی شده به اسمهای دیگر: جهانی شدن، وارد شدن در خانواده جهانی. امروز هم این توصیههایی که غربیها و آمریکاییها در جلسات به ما میکنند این است: ایران خودش را با خانواده جهانی همراه کند، یکسان کند؛ جهانی بشود. مرادشان همان وابستگی است، این همان است... جهانی شدن یعنی زیر بار فرهنگی که چند قدرت بزرگ توانستهاند بر اقتصاد دنیا، بر سیاست دنیا و بر امنیت دنیا تحمیل بکنند [رفتن]؛ زیر بار این سیاست رفتن، در این قالب خود را جا کردن؛ این معنای جهانی شدن از نظر آنها ست.» آنچه لازم است در مواجهه با سبک جدید گفتمان وابستگی انجام گیرد، رسوا کردن و پرده برانداختن از چهره نقابدار این گفتمان است. نباید اجازه داد گفتمان وابستگی با کلمات و جملات جدید در جامعه مقبولیت و مشروعیت پیدا کند. جملات و مفاهیمی چون «لزوم گفتوگو با جهان»، «محروم نکردن خود از ارتباط با جهان»، «سر دعوا نداشتن با دنیا» همگی گزارههایی دو پهلو هستند که برای آشنایان با گفتمان وابستگی آشکار است که معنای واقعی و مقصود اصلی از بیان آنها چیست.
توانستن ، هوش و استعداد در مردم ایران هم مانند بسیاری از کشورها وجود دارد .. ولی تا زمانی که منافع افراد سرشناس ، رانت های اختصاصی منابع و تقسیم قدرت و قومیت طلبی مدیریت انسانی در میان باشد > هیچ قهرمانی نمی تواند از این سد ها بگذرد و در صورت رد شدن هم بلاخره سر یک پیچ چپش خواهند کرد .. مانع اصلی پیشرفت کشور در واقع فسادگسترده و فرهنگ گندیده اقوام ایرانیان در رابطه با موضوع کار و تولید است ..حالا می خواهد حاکم قاجار ، پهلوی یا حکومت اسلامی باشد.. این ساختارضد اجتماعی که ساختار فکری نیروی کار ایران را بهم ریخته نوع تفکر و نگرش لجن آلودی که پول باد آورده ناشی از رانت در ان رکن اصلی دارد می تواند مچ ابر قهرمانهای فیلم های هالیودی را هم می خواباند چه برسد به جوانان مستعد و خالصی که می توانند راه گشای مشکلات اقتصاد باشند ...
خلاصه باید رویا پرداز شگرفی باشید تا در این قحطی فکر و اندیشه سالم اجتماعی جزیزه امیدی پیدا کنید تحول اقتصاد نیازمند تحول اجتماعی است .
عزیز دل برادرقطاری جزقطار فساد از این ایستگاه عبور نمیکند یا همین جاساکن و ساکت بمان یا سوار قطار فساد شو ولاغیر فریادت همچون ریزگردی است که طوفانی بی رحم را نفی میکند
عزیز دل برادرقطاری جزقطار فساد از این ایستگاه عبور نمیکند یا همین جاساکن و ساکت بمان یا سوار قطار فساد شو ولاغیر فریادت همچون ریزگردی است که طوفانی بی رحم را نفی میکند
ولا راست میگن 38 ساله خون مردمومکیدن سران مملکت
اقای دکتر ردادی ما می تونستیم اما بعد از این به بازی گرفتنمون توسط امریکا که از ما هراس داشت و اکنون در برابر تعهداتش عمل نمی کنه و به ما میخنده .من اشما می پرسم باز هم میتونیم.ما در برابر برداشتن تحریمها شما بهتر میدونید چه دادیم.که اگر تحریمها را هم بر میداشت باز ارزش از دست دادن انهارا نداشت.چه رسه به الان که تحریمها را که بر نداشت هیچ زیادش هم کرد.اقای دکتر در کشوری زندگی میکنیم که مردم توان خریدشون امده پایین .بعد اسم این رکود را گذاشتن مهار تورم.ایا حالا دیگه ما می توانیم.
وقتي كساني ازين ملت در انتخابات سرنوشت ساز اين مملكت . بصيرت را به پشت سر مي اندازند و هوا و هوس و بي بصيرتي شان را به پيش رو
و كساني را بر گردن خود و ديگران سوار مي كنند كه قبلا" در جريانات گذشته . امتحان ردي بوده اند
نتيجه همين مي شود كه مي بينيم
يعني هم دنيايمام را از دست مي دهيم و هم آخرتمام را
پس بيائيد در انتخابات پيش رو . با بصيرت عمل كنيم و كساني را بر سرنوشت خود حاكم كنيم كه سلامت نفس و بادين باشند