5 اردیبهشت 94 مرد میانسالی با مراجعه به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران اظهار داشت کامران برادر شصت و هشت ساله‌اش مفقود شده است؛ وی در ادامه اظهاراتش به سجاد منافی آذر؛ بازپرس این شعبه گفت: چند سال قبل به آلمان رفتم و در آنجا سکونت دارم، از آنجا تلفنی با برادرم کامران در ارتباط بودم، کامران حدود 30 سال قبل دختری به نام آتوسا را به فرزند‌خواندگی خودش قبول کرد.

وی ادامه داد: من آتوسا را هیچوقت ندیدم اما کامران همیشه از او تعریف می‌کرد و به او علاقه داشت؛ ارتباط تلفنی من و کامران ادامه داشت تا اینکه از حدود دو سال قبل دیگر وی پاسخگوی تلفنهایم نبود و تماسهایش نیز با من قطع شد، من هیچ خبری از او نداشتم و هیچ کدام از فامیلها نیز خبری از او نداشتند، من نیز به دلیل مشغله کاری نمی‌توانستم به ایران بیایم اما دیگر دلم طاقت نیاورد و به ایران آمدم، زمانیکه به ایران رسیدم به خانه برادرم در شرق تهران رفتم اما متوجه شدم که خانه او، دو سال قبل به فروش رفته است و اکنون برای یافتن او از شما درخواست کمک دارم.

پس از ثبت فقدانی کامران، تلاش برای یافتن وی آغاز شد و مشخص شد حقوق بازنشستگی وی همچنان به حسابش واریز و برادشت می‌شود همچنین بررسیها نشان داد که آتوسا دو سال قبل منزل کامران را فروخته، محل سکونتش را تغییر داده و مدتی است که با مردی در شمال کشور ازدواج کرده و در آنجا سکونت دارد.

با کشف این سرنخ تلاش برای دستگیری آتوسا آغاز شد و اواخر تیر سال گذشته آتوسا و نامزدش در چمستان نور دستگیر شدند.

پس از دستگیری آتوسا وی و همسرش به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند، آتوسا در همان ابتدای تحقیقات به قتل پدرخوانده‌اش اعتراف کرد و در اظهاراتش به بازپرس پرونده گفت: حدود 10 سال قبل فهمیدم پرورشگاهی و فرزندخوانده کامران هستم، از چند سال قبل رفتارهای کامران با من تند شد و حتی مرا به مرگ تهدید می‌کرد، روز وقوع قتل با همسرم بیرون رفته بودم، زمانیکه برگشتم کامران مرا کتک زد، به طرفم حمله‌ور شد و قصد خفه کردنم را داشت، همسرم که جلوی در منزل کامران بود به داخل خانه آمد و دو ضربه با گلدان به سر کامران زد.

وی ادامه داد: بعد از این اتفاق از آنجا به خانه دوستم رفتم و همسرم مدعی شد که جسد کامران را به خارج از خانه برده و دفن کرده است؛ بعد قتل همسرم مدعی شد که جسد کامران را به پاکدشت برده و در آنجا دفن کرده است اما هر زمان خواستم مکان دفن کامران را به من نشان دهد، او بهانه می‌آورد تا اینکه پس از دستگیری متوجه شدم همسرم جسد کامران را در اسید سولفوریک سوزانده است همچنین بعد قتل با وکالتی که از کامران داشتم خانه‌اش را به مبلغ 270 میلیون تومان فروختم و ابتدا با مقداری از آن پول، خانه‌ای در تهران اجاره و در آنجا زندگی کردیم و بعد از آن با مابقی پول ویلایی در چمستان خریدیم و به آنجا رفتیم.

همسر آتوسا نیز درباره نحوه قتل کامران به بازپرس گفت: در یک کارخانه بلورسازی در اطراف پاکدشت مشغول به کار بودم، پس از آشنایی با آتوسا تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم، می‌دانستم کامران مرد بداخلاقی است اما کامران با من دوست شد، روز حادثه، آتوسا را به خانه کامران رساندم؛ جلوی در منزل آنها ایستاده بودم که متوجه سر و صدایی از داخل خانه شدم، زمانیکه داخل خانه رفتم، دیدم کامران گلوی آتوسا را گرفته و در حال خفه کردنش است، به همین دلیل با یک گلدان شیشه‌ای ضربه‌ای به سر کامران زدم و پس از آنها دستم را جلوی دهانش گرفتم و او خفه شد.

همسر آتوسا در ادامه گفت: بعد قتل کامران، آتوسا از آنجا رفت، من نیز از آنجا خارج شدم و بشکه‌ای بزرگ خریدم، پس از آن جسد کامران را داخل بشکه انداختم و با کمک دو کارگر بشکه را به پاکدشت بردم، در آنجا بشکه را پر از اسید سولفوریک کردم و بشکه چند ماه آنجا بود، سرانجام نیز با کمک یکی از کارگران بشکه را داخل رودخانه‌ای فصلی در حوالی قرچک انداختیم.

پس از اظهارت آتوسا و همسرش، بازسازی صحنه قتل کامران در حضور سجاد منافی آذر؛ بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران انجام شد همچنین با صدور جلب به دادرسی و کیفرخواست برای متهمان این پرونده آنها به‌زودی برای محاکمه در دادگاه کیفری استان تهران حاضر خواهند شد.