طلبههایی که برای تبلیغ، میان مسافران شمال میروند/منبر ساحلی با جشن اضافه

حالا او و 24 عضو دیگر گروهش، روزهای آخر هفته و تعطیلات را پای ساحل و با مردم میگذرانند. برای بچهها مسابقه با جایزه برگزار میکنند. دردودلهای مردم را میشنوند. به سؤالهای شرعیشان جواب میدهند و وقت نماز، همان جا کنار ساحل با مردم نماز جماعت میخوانند.
نخست عکسهایشان منتشر شد؛ با عبا و عمامه، کنار ساحل و در حال گپوگفت و بگوبخند با مردم. بعد عکسهای نماز جماعت ساحلیشان منتشر شد و بعدتر هم عکسهای یادگاری که از مسافران گرفته بودند و شکلاتها و بادکنکهایی که به بچهها هدیه داده بودند. حتی خیلی جدی و سنگین، با جوانترها فوتبال هم بازی کرده بودند. طلبههای متفاوت گروه تبلیغی بقیهالله؟عج؟ حالا دیگر شناختهشدهترین گردشگران ساحل بابلسرند. گروهی که تمام تلاششان، تبلیغ غیرمستقیم اسلام و همنشینی آموزههای دینی با تفریحات مردم است.
«حاج آقا ! اینجا هم دست بردارمان نیستید؟ لااقل دمساحل دیگر تنهایمان بگذارید و منبر نروید.» این، جملهای بود که از قبل، انتظار شنیدنش را از بعضیها داشتند اما آنان دیگر منبرشان را پای ساحل شنی نیاورده بودند و میخواستند کارشان، متفاوت و البته بهروز باشد: «دوست داریم اینجا با مردم و خانوادهها قدم بزنیم. به بچهها شعر یاد بدهیم. برایشان مسابقه بگذاریم و به آنان جایزه بدهیم.» اینها را حجتالاسلام «سید مرتضی پور علی» میگوید، مدیر گروه تبلیغی «بقیهالله» که حالا حدود یک سالی میشود کارشان را شروع کردهاند و عکسهای حضور متفاوتشان در سواحل شمال ایران، این روزها در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. حالا او و 24 عضو دیگر گروهش، روزهای آخر هفته و تعطیلات را پای ساحل و با مردم میگذرانند. برای بچهها مسابقه با جایزه برگزار میکنند. دردودلهای مردم را میشنوند. به سؤالهای شرعیشان جواب میدهند و وقت نماز، همان جا کنار ساحل با مردم نماز جماعت میخوانند.
تلنگری کوچک برای کاری بزرگ
«پور مهدی» درباره شکلگیری گروه تبلیغیشان و انگیزه فعالیتهای متفاوتشان میگوید:« گروه ما 25 نفره است. همه، طلبههای مازندرانی ساکن قم هستیم. جمع جوانی که جوانترینمان 20 ساله است و سن و سال دارترینمان هم 32 ساله. از سال گذشته به فکر افتادیم برای این همه مسافر که اوقات تفریح و سفرشان را کنار دریا و در شهر ما میگذرانند، برنامه داشته باشیم و آنان را با شیوه تبلیغی متفاوتی سرگرم کنیم و یک جورهایی تبلیغ زیرپوستی داشته باشیم.» او انگیزه اصلی شکلگیری این نوع فعالیت را هم جملهای میداند که در دیدار با امامجمعه بابل از او شنیدهاند. جملهای که مسیرشان را هم کمی عوض کرد: «ما تا قبل از این در شهر فعالیت میکردیم. در مساجد و مدارس هم برنامه تبلیغی داشتیم؛ اما یک بار امامجمعه بابل جملهای گفتند که فکر کردیم میشود انگیزه برای شروع کاری جدید باشد. ایشان میگفتند در بابل، همیشه 15 نهاد دولتی، نظامی، خدماتی و ... هماهنگ میشوند تا برای استقبال از مسافران در تعطیلات و تابستان، آماده باشند؛ اما آیا ما بهعنوان مبلغان دینی و فرهنگی، برای مردم و تفریحاتشان برنامهای داریم؟» همین تلنگر کوچک، حجتالاسلام پور علی جوان و همکارانش را به فکر یک کار نو میاندازد:« با بچهها قرار گذاشته بودیم برویم ساحل و بین مردم باشیم. پارسال، حدود 15 شب برنامه شاد مذهبی کنار ساحل برگزار کردیم. هرشب حدود 300 نفر در برنامههایمان شرکت میکردند. سپاه پاسداران بابلسر هم کمکمان میکرد. مجری هم بچههای خودمان بودند و مسابقه برگزار میکردیم و حرفهایمان را لابلای همان شادیها و خندهها و رقابتها میزدیم؛ اما این، کافی نبود. دلمان میخواست فاصلهمان با مردم، از سکوی اجرای مسابقه و صندلیها هم کمتر باشد. بنابراین تصمیم گرفتیم با مسافران و مردم کنار ساحل همقدم و چهره به چهره صحبت کنیم و گپ بزنیم.»
بهصرف شکلات و خندههای کودکانه
نخستین تجربه همقدم شدن با مردم کنار ساحل، آنقدر برایشان عجیب و جذاب بود که هنوز هم آن را با هیجان تعریف میکند: «انتخابمان برای نخستین شب، پارکینگ ساحلی بابلسر بود. سه نفر بودیم. با یک بسته شکلات در دست و چند تا بادکنک در جیب. اولش همه با تعجب نگاهمان میکردند. حضور ما کنار ساحل و در حال قدم زدن برایشان خیلی عجیب بود. بچهها، همیشه بهترین راه شروع ارتباط با بزرگترها هستند. برای همین، نخست رفتیم سراغ بچهها. از یک طرف بیم داشتیم که نکند همین حضورمان برای مردم رنجآور باشد و کامشان را تلخ کند و از طرف دیگر امیدوار بودیم که برایشان ملموس و مقبول شود که ما هم اگرچه لباس طلبگی پوشیدهایم، اما از مردم جدا نیستیم و بین همین مردم زندگی میکنیم و غم و شادیهایمان شبیه هم است.»
بدین ترتیب، نخستین تجربه، بهصرف بادکنک و شکلات و شعرهای کودکانه و جایزه برای حفظ بودن سورههای کوچک قرآن، با خوشی به پایان رسید و البته بازخوردهای مردمی جالبی هم دست گروه آمد: «ما آن شب با حدود 20 خانواده صحبت کردیم. همه جور صحبتی میکردیم. از سؤالات شرعی تا بحثهای مذهبی و اجتماعی و توحیدی. بیشتر صحبتها با بچهها شروع میشد و بعد هم بزرگترها سر صحبت را باز میکردند و یکدفعه میدیدیم حدود نیم ساعت با یک خانواده گرم صحبت شدهایم، اما بازخورد منفی خیلی کم داشتیم. بیشترشان میپرسیدند شما تا الان کجا بودید و میگفتند چه خوب شد که رفتارتان با برخوردهای تلخ دیگران متفاوت است.»
میوه شیرین گفتوگو
پور علی درباره شیوه فعالیتشان هم میگوید:« ما بیشتر از آنکه دنبال شیوههای سلبی و برخورد با ناهنجاریهای اخلاقی باشیم، دنبال همنشینی با مردم و اثرگذاری غیرمستقیم بر رفتارهای منفی هستیم. این روش هم بنا به فرمایش امام حسن مجتبی؟ع؟است که فرمودهاند زشتیها را با خوبیها میتوان از بین برد. میدانیم که اگر بنا را فقط بر تذکر و استفاده از زبان خشک و خشن بگذاریم، دافعه ایجاد میکند و این، برای ما که هنوز جدی وارد فعالیتهای تبلیغیمان در کنار دریا نشدهایم، مناسب نیست. برای همین تمام سعیمان را کردهایم که بهجای منبر رفتن و مونولوگ، کنار مردم باشیم و با آنها گفتوگوی دوطرفه داشته باشیم.»
او از خاطرات و تجربههای شیرین این نوع برخورد هم اینطور یاد میکند: «یکبار مسابقه قرآن گذاشته بودیم برای بچهها. میآمدند و سورهای را که حفظ بودند، میخواندند و جایزه میگرفتند. چند دقیقهای که گذشت، دیدیم یک دختربچه 8-7 ساله که روسری نداشت، یک حوله انداخته روی سرش و آمده و میگوید من هم میخواهم قرآن بخوانم و جایزه بگیرم. یک بار دیگر هم در یک پارک شهر بابلسر، دیدیم که جمع 30- 20 نفرهای از جوانان دارند با هم فوتبال بازی میکنند. برای وارد شدن به جمعشان، پیشنهاد دادیم با ما پنج تا طلبه، مسابقه فوتبال بدهند. برایشان عجیب بود، اما قبول کردند و خیلی سفت و سخت مسابقه دادیم و بازی را هم دو بر یک باختیم. آخر بازی هم یک توپ فوتبال به آنها هدیه دادیم و چند کلامی هم با آنها صحبت کردیم تا تبلیغمان را هم کنار تفریح انجام بدهیم.»
قدم بعدی؛ نظافت ساحل
پور علی میگوید: بروبچه های گروه تبلیغی«بقیهالله» قصد دارند تا آخر تابستان در سواحل بابلسر، برنامههایشان را ادامه بدهند و البته یکی دوتا برنامه جدید را هم آغاز کنند: «دنبال این هستیم که چند تا توپ والیبال بگیریم و کنار ساحل با مردم والیبال بازی کنیم و آخر سر همان توپ را هم به آنها هدیه بدهیم اما مهمتر از آن، به فکریم که تا چند روز آینده، با تهیه کیسههای زباله به جمع مردم برویم و ساحل را از زبالهها پاکسازی کنیم. این جوری هم مردم همراهمان میشوند و وسط کار با هم صحبت میکنیم و هم ساحلهای شهرمان را از زباله پاک میکنیم تا قشنگی دریا هم بیشتر به چشم بیاید.»
خداقوت