یادداشتی از دکتر معصومه دوله
چرا ما ایرانیان را شتاب زده و عجول معرفی کرده اند؟
اولویت دادن منافع فردی بر مصلحت عمومی و منافع ملی و رواج فردگرایی و خودمداری در سطح جامعه نیز عامل مهمی در بی توجهی مردم به قانون و سرپیچی از آن در جامعه ایرانی است. البته این مساله تا اندازه ای در سیاست های نادرست ویکسویه ای ریشه دارد که به جای رفع چالش های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بر شکاف های جامعه در این زمینه ها افزوده است.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- معصومه دوله(دکتری جامعه شناسی بررسی مسائل اجتماعی ایران)- با عجله و بدون توجه به چراغ قرمز از چهارراه عبور می کنیم، به جای چشم پوشی از خطاهای همدیگر در پی تلافی و انتقام جویی برمی آییم، به راحتی و بی هیچ احساس مسوولیتی، قانون را دور می زنیم و... خطاهای زیادی که نه فقط در این مقال نمی گنجد که شاید یادآوری آنها نیز درست نباشد.
اینها نمونه هایی از ویژگی هایی است که بسیاری از ما در آمد و شدهای روزمره آشکارا مشاهده می کنیم. اگر برای لحظه ای کوتاه درنگ کنیم و بیندیشیم، شاید در رفتارهای خود نیز این ویژگی های را بیابیم. اما به راستی چرا این چنین است؟ چرا این نشانه های رفتاری منفی را به عنوان ویژگی های فرهنگی ما ایرانیان معرفی کرده اند؟ آیا می توان ویژگی های رفتاری خاصی را به عنوان ویژگی های فرهنگی یک ملت یا جامعه برشمرد یا ویژگی های شخصیتی فردی یا اجتماعی برخی افراد را به سراسر یک جامعه تعمیم داد؟ اگر نسبت دادن چنین ویژگی هایی به شهروندان ایرانی درست است، دلیل آن چیست؟ چه راهکارهایی برای رهایی از این اخلاقیات منفی می توان ارائه داد؟
هر ملتی به تناسب موقعیت جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور یا سرزمینی که در آن زندگی می کند، دارای رفتارها و خلقیات ویژه ای است. به طوری که مردم سرزمین یا کشورهایی با آب و هوای خشک و خشن، حاکمان سیاسی مستبد، محرومیت های اجتماعی، سرکوب ها یا شکاف های فرهنگی و ... ممکن است روحیات و ویژگی های رفتاری خشک، بسته یا منفعلی داشته باشند و ملتی با موقعیتی متفاوت از شرایط یاد شده، دارای روحیات لطیف، مشارکت جو و سخت کوش و ... باشند.
با وجود این، گاهی اطلاق نشانه های رفتاری خاصی به عنوان ویژگی های فرهنگی یک جامعه بر اساس شرایط جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی و ... شاید نادرست به نظر آید زیرا گاهی اوقات نمی توان ویژگی های رفتاری یک ملت را که بخشی از هویت فرهنگی و شخصیت ملی آن به شمار می آید، بر پایه چنین معیارهایی تعریف کرد یا ویژگی های رفتاری شماری از مردم و شهروندان را به عنوان مشخصه فرهنگی به تمامی شهروندان آن جامعه تعمیم داد. از این رو در نگاه نخست نسبت دادن رفتارهایی همچون انتقام جویی، شتاب زدگی، قانون گریزی و ...به ایرانیان شاید نادرست به نظر آید.
اما اگر به راستی جامعه ایران به چنین مساله ای دچار است باید به دنبال چرایی آن باشیم. این موضوع که شهروندان ایرانی، قانون گریز هستند تا اندازه ای درست است و گواه این مدعا، فراوانی و پیوستگی تخلفات رانندگی، فسادهای کلان اقتصادی، زیرمیزی های اداری، رابطه سالاری به جای ضابطه مندی، رانت خواری، بی توجهی به محیط زیست و... است که به عنوان نمونه های آشکار قانون گریزی در رفتارها و برخوردهای شهروندان در سطح شهر، سازمان ها و دستگاه های دولتی و غیر دولتی، دانشگاه ها، بیمارستان ها و ... دیده می شود. اما پرسش پیش رو این است که چرا قانون که باید به عنوان الگوی عمل شهروندان یک جامعه باشد اینگونه نادیده انگاشته می شود به طوری که گویا سرپیچی از آن به عادت رفتاری مردم تبدیل شده است.
ریشه این مساله را بیش و پیش از هر چیز باید در ناآگاهی مردم از قانون و نبود فرهنگ سازی در این زمینه جستجو کرد، زیرا در جامعه ای که شهروندان آن با قانون آشنایی دارند و احترام به آن همچون یک ارزش و هنجار ملی نهادینه شده باشد، قانون گریزی به مراتب کمتر از جامعه ای است که شهروندان آن با قانون بیگانه هستند.
آموزش و فرهنگ سازی مناسب در راستای نهادینه سازی قانون به عنوان الگو و مبنای کنش هایِ فردی – اجتماعی سبب می شود که جامعه در مسیر توسعه و پیشرفت حرکت کند و عکس این موضوع نیز جامعه را در مسیر زوال و عقب ماندگی قرار می دهد. اگر برنامه ریزی های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور بر پایه هدف گذاری های بلندمدت و پایدار طراحی شود و پیروی از قانون نه فقط میان قشری خاص از شهروندان، که میان دولتمردان مورد توجه و احترام باشد اینگونه شاهد قانون گریزی در کشور نخواهیم بود.
اولویت دادن منافع فردی بر مصلحت عمومی و منافع ملی و رواج فردگرایی و خودمداری در سطح جامعه نیز عامل مهمی در بی توجهی مردم به قانون و سرپیچی از آن در جامعه ایرانی است. البته این مساله تا اندازه ای در سیاست های نادرست ویکسویه ای ریشه دارد که به جای رفع چالش های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بر شکاف های جامعه در این زمینه ها افزوده است.
اینکه چرا ما ایرانیان را شتاب زده و عجول معرفی کرده اند نیز شاید اطلاق نادرستی باشد زیرا همانگونه که پیشتر آمد، ویژگی های رفتاری بخشی از جمعیت یک کشور را نمی توان به تمامی ملت آن تعمیم داد، اما به هرحال با نمونه های بسیاری که از شتاب زدگی شهروندان در زندگی روزمره وجود دارد، شاید اطلاق این ویژگی نیز پر بیراه نباشد. البته این موضوع نه تنها در زندگی مردم عادی که در پاره ای سیاست ها و برنامه ریزی های خرد و کلان کشور نیز دیده شده است برای مثال گاهی نبود آینده نگری و شتاب زدگی در ساخت و برپایی واحدی صنعتی در یک منطقه از کشور به قیمت نابودی محیط زیست آن منطقه تمام شده است. در واکاوی این مساله نیز خلاء های آموزشی – فرهنگی و بی هنجاری در نظم و انضباط اجتماعی بیش از هرچیز نمود پیدا می کنند.
اگر نظم و انضباط اجتماعی و سازمانی به عنوان یک ارزش و هنجار در جامعه درونی شود و بی توجهی و سرپیچی از آن نه فقط از نظر قانون که در باور و وجدان عمومی جامعه نیز با مجازات همراه باشد، کمتر کسی به خود اجازه می دهد حتی به قیمت ضرر و زیان فردی، آن را نادیده بگیرد. اینکه ما از قانون سرپیچی و همیشه شتابزده و عجول عمل می کنیم یا اینکه لجباز و انتقام جو هستیم همه و همه عادت های رفتاری نادرستی هستند که به یادگیری غلط و نبود آموزش های مناسب، فرهنگ پذیری نادرست و از همه مهم تر نبود یا ضعف سرمایه اجتماعی در جامعه باز می گردد.
ناآگاهی عمومیِ جامعه از قانون، حقوق و وظایف شهروندی که از نبود فرهنگ سازی و سیاست گذاری های آموزشی نادرست و تک بعدی ریشه می گیرد، باعث شده است موجی از رفتارهای منفی جامعه را فراگیرد و کسانی را که بیرون از فرهنگ و جامعه ایرانی قرار داند، این رفتارهای منفی را به عنوان خصیصه های فرهنگی ملت ایران در نظر بگیرند در حالیکه اگر خوب دقت کنیم بیشتر این رفتارها محصول یادگیری و ارتباط فرد با محیط و شرایطی است که در پیرامون او وجود دارد و نه بر آمده از فرهنگ یا ارزش های فرهنگی جامعه.
انتقام جویی و لجبازی نیز ویژگی های رفتاری هستند که در نبود آگاهی و نداشتن مهارت های زندگی از انسان سر می زنند چنانچه انسان با شیوه های آموزشی مناسب، مهارت های مدیریت رفتار را یاد بگیرد، می تواند در صورت بروز مشکل، به دور از لجبازی و کینه توزی و انتقام جویی، رفتار خود را مدیریت کند و این موضوع که این ویژگی ها به فرهنگ مرتبط و به عنوان ویژگی فرهنگی یک ملت معرفی شود، شاید قضاوتی سوگیرانه و به دور از منطق باشد.
باید بدانیم که افزایش آگاهی و مهارت های عمومی شهروندان نسبت به مدیریت کنش ها و همچنین نهادینه سازی احترام به قانون، حقوق شهروندی و رعایت آن در سایه داشتن جامعه ای با اخلاق محقق می شود، هر اندازه شهروندان یک جامعه به ارزش های اخلاقی پایبندتر باشد، ارزش های فرهنگی واقعی آنان بیش از ویژگی های رفتاری منفی نمود می یابند.
ارسال نظر