پارس بررسی می کند:
سیگار می کِشیم، پس هستیم/ ژست روشنفکری زنانه در کشیدن سیگار
مصرف قلیان از زمان قجر، برای زنان یک عرف اجتماعی محسوب می شد. در اکثر عکسهای به جامانده از زندگی روزمره ی مردم، قلیان گویی جز جدا ناپذیری از جامعه محسوب می شود. این فراگیری قلیان در دوره ی بعد از قجر فروکش کرده و بیشتر به سمت قهوه خانه ها رفت و در خانه ها نیز به سرگرمی زنان مسن تبدیل شد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- شکوفه پناهی- با وجود اینکه به نظر می رسد میزان مصرف دخانیات در بین زنان ایرانی، در مقایسه با کشورهای دیگر در رتبه ی پایین تری قرار دارد، اما متأسفانه هیچ آمار دقیقی از میزان افزایش میل به مصرف سیگار و قلیان در دسترس نیست تا با توجه به آن بشود تحلیلی واقعی و درخور استناد انجام داد. آنچه همه جا به چشم می آید نقطه نظرات پریشان و گسسته ی روانشناسان و فعالان اجتماعی است که برآمده از تجربیات شخصی و تحقیقات میدانی ناکافی است.
قصد بیان ضررها و آسیب های جسمی دخانیات نیست، چه آنکه این مورد بسیار در کفه ی توجه بوده است و کارشناسان حوزه سلامت از جوانب گوناگون به آن پرداخته اند. اما چیزی که باید هم ردیف سرطان ها، مشکلات تنفسی، نازایی و... قرار بگیرد، فرو ریختن شخصیت و هویت زن ایرانی است. زنی که در پی تغییرات سیاسی اجتماعی قرن اخیر، چنان به سرعت از سنت به مدرنیته کشیده شد، که خود و هویت زنانگی خود را گم کرد. در تلاشی سخت و جانفرسا برای بدست آوردن حقوق از دست رفته زنان، هرچه بیشتر تلاش در شکستن قواعد و نقش های سنتی جنسی خود داشت. از جهتی این امر نوید بخش یک جریان تازه ی فکری برای زنانی بود که تا همین قرن اخیر، از تمام حقوق اجتماعی بی خبر و بی نصیب بودند. اما از جهت دیگر، این تغییرات، زن را وارد یک تناقض بین باورهای سنتی و نقش آفرینی های جامعه ی مدرن کرد که ناخواسته او را وادار به یک جنگ درونی با نمود بیرونی نمود.
مصرف قلیان از زمان قجر، برای زنان یک عرف اجتماعی محسوب می شد. در اکثر عکسهای به جامانده از زندگی روزمره ی مردم، قلیان گویی جز جدا ناپذیری از جامعه محسوب می شود. این فراگیری قلیان در دوره ی بعد از قجر فروکش کرده و بیشتر به سمت قهوه خانه ها رفت و در خانه ها نیز به سرگرمی زنان مسن تبدیل شد.
در دوره های بعد قلیان نقش اساسی خود را از دست داد و جایگاهش را تقدیم سیگار کرد که با اوج گیری صنعت سینما، تبدیل به یک مد روز شده بود. چهره های جذاب سینمایی با سیگار چنان خودنمایی میکردند که سخت می شد از وسوسه ی استعمال آن فرار کرد. همفری بوگارت، جان وین، بت دیویس و سیناترای مشهور با آن سیگارهای کنار لب تصویری از یک مد تازه ارائه میکردند. اما مسئله تنها به یک تأثیر گذاری سینمایی ختم نشد. کم کم سیگار به یک نماد برای قشر روشنفکر تبدیل شد که در کافه ها مینشستند، درباره ی سیاست، هنر و فلسفه صحبت میکردند و دردهای بشری را در کنار سیگار میکشیدند. عکسهای شاملو با یک فیگور غم عمیق در چهره و سیگاری به دست، نمونه ژستی شد برای عکسهای آتلیه ای بعد از آن که حتی تا امروز هم ادامه دارد. البته که رونق سیگار در بین مردان بیشتر بود اما در همین زمانها جایگاهش را در بین زنان نیز تغییر میداد. راه خود را از کاباره ها و زنهای طبقه ی پایین، به محافل بانوان مرفه، متفکر و هنرمند باز کرده بود. فروغ، با چهره ی یک زن امروزی، مدرن و زیبا، با تغییر رویه ی شاعره های پیش از این در سرودن اشعار عاشقانه و گاه جنجال برانگیز، میتوانست نماد یک مبارزه علیه سرکوب جنسی و شکست کلیشه های فرهنگی جامعه ی مرد سالار باشد. هر حرکت او پتانسیل تبدیل شدن به یک مد را داشت. او شخصیتی آزاد، شجاع و به روز را به نمایش گذاشته بود. می شود حدس زد عکس سیگار به دست او تا چه اندازه زنان رو به ترقی و مترصد کسب حقوق برابر با مردان را تحت تأثیر قرار میداد.
با شروع احوالات سیاسی انقلاب و شدت گرفتن جریانات مذهبی اذهان عمومی، دوباره سیگار و قلیان، علی الخصوص برای زنان به امری قبیح و دور از شآن تبدیل شد. مضرات تنباکو نیز بیش تر از پیش آشکار می شد و هشدار مداوم کارشناسان سلامتی، زنان را در جایگاهی دورتر از دخانیات قرار میداد.
تا این زمان مقدار مصرف در بین زنان در طبقه های مختلف کم بود. و نکته ی دیگر اینکه معمولا زنان مصرف دخانیات را علنی نمی کردند چون هنوز یک قبح اجتماعی محسوب می شد. اما رفته رفته در سالهای اخیر، کشیدن قلیان دوباره مد روز شد. بعد از آن هم سیگار با نقاب کلاس اجتماعی پا به میان گود نهاد. حالا کافیست گشتی ساده در شبکه های اجتماعی زد. عکسهای دختران مرفه در کافه های آنچنانی با سیگار و قلیان. نوعی رهاشدگی از بند اجتماع. نوعی آزادی و بی بندی. ترویج یک سبک زندگی آزادانه برای زنان بی آنکه درگیر اجتماع و نگران هویت اجتماعی خود به عنوان یک زن باشند. یک تضاد اجتماعی کاملا ملموس. مصرف علنی دخانیات شاید تنها یک نشانه از سرکشی زنانی است که فکر میکنند باید برای برابر شدن، زنانگیشان را کنار بگذارند. این امر جدای از اینکه بار روانیِ شخصی و اجتماعی به جنسیت زن تحمیل میکند، باعث نوعی سرخوردگی اجتماعی هم می شود. چه قشری که کمبود دانش و درک خود را پشت این جلوه گری های ظاهری بی بنیاد پنهان می کند و چه قشری که در حال رشد فکری، این نوع سبک زندگی را الگویی برای یک زن آزاد، مستقل و قوی می پندارد. نقش مادری که یکی از بزرگترین و مهمترین نقش های یک زن است کم کم در این گیر و دار بی هویتی کم رنگ می شود. زنی که بی تفکر و با سرکشی ناآگاهانه سعی در شکستن قواعد دارد، تنها جایگاه خود به عنوان یک فرد مؤثر در جامعه را متزلزل میکند.
در نهایت بیان این امر ضروریست، آنچه باید مدنظر قرار بگیرد، این نکته است که زن تنها یک فرد نیست. او را باید به عنوان اولین مهد ساختن تفکر و آینده ی نسل بعد دانست. جامعه نیازمند زنانی است که بتوانند از درک و هوش خود در جهت رشد و تکامل فرهنگ اجتماعی استفاده کنند. زنان سردرگم این روزها، نه تنها نمی توانند الگوی خوبی برای دختران بعد از این باشند، بلکه آینده ی یک جامعه را به خطر می اندازند. این یک مبحث بسیار بزرگ است که راه حل آن باید به دست مسئولین و متولیان امر زنان به انجام برسد. آنچه زن امروز نیاز دارد، آشنایی با هویت و شخصیت فردی، اجتماعی، مذهبی و ملی خود است. نیاز به مطالعه و بالا بردن سطح تفکر در بین تمام افراد امروز جامعه بسیار به چشم می آید اما همانطور که اشاره شد، زن به دلیل نقش مادری و تآثیری که بر جامعه ی بعد از خود می گذارد، در درجه ی بالاتری از اهمیت قرار دارد.
باید به زنان فرصت تلألو داده شود. پیش از آنکه مجبور شوند اینگونه به اشتباه، راه خود را برای ساختن یک هویت مستقل پیش بگیرند. امیدوارم زنان سرزمین من، بیش از پیش خود را بشناسند و هویت زن ایرانی را محکمتر و با ثبات تر بسازند.
خیلی جالب بود ...