وقتی در مترو هستم خیلی برایم عجیب است که بعد از ایستادن قطار چرا افراد با عجله بیرون می‌روند و نیمی از مسیر را می‌دوند. یک بار این موضوع را با دوستم مطرح کردم و حرف عجیب‌‌تری شنیدم. می‌گفت اغلب به دنبال پول برای رسیدن به آرامش زندگی هستند.

تعجبم از این جهت بود که چرا امروزه اقتصاد حرف اول همه ‌مردم شده و تمام زندگی افراد را درگیر خود کرده‌ است. کم و کیف ارتباطات، مهمانی‌‌ها، جشن‌ها و... به مقدار دارایی مرتبط و بر مبنای اقتصاد سنجیده می‌شود. حتی چه بسیار اختلافات و قتل‌‌هایی که به خاطر پول است و صفحات جراید نشریات کشور را پر می‌کند. اهمیت دارایی به قدری زیاد شده‌ که حرف اول در هر موضوعی شده و به عنوان محور اصلی در انجام هر امری قرار گرفته است.

پولی که هست و آرامشی که نیست!

گرفتار در چنگال مادی‌گرایی

تصور برخى این گونه است که براى حل مسائل و مشکلات زندگى باید به اسباب مادى آن روى آورد و همین براى رهایی از چنگ گرفتاری‌‌ها کفایت مى‏‌کند. این گروه به دنبال پول براى رفع نیازها، پارتى براى گشودن گره‏‌ها و از این قبیل راه‏‌حل‏‌ها هستند. در نظر این دست از افراد فرقی ندارد که دستیابی به سرمایه از چه راهی باشد و چه هزینه‌ای بابت آن باید متحمل شوند. منظور از هزینه پول نیست، بار روانی و مشکلاتی است که معمولاً در پی این روش‌‌های نامعقول و نادرست وجود دارد که بعضاً آنقدر بسیار است که خود به عنوان یک مسئله و مشکل، زندگی فردی و اجتماعی افراد را تحت تأثیر قرار داده و ناکامی و نارضایتی‌ به ارمغان می‌‌آورد که دیگر مزه‌ آرامش را نمی‌‌چشند.

آنها برای رفع گرفتاری خود و رسیدن به آرامش راهی را انتخاب می‌کنند که نه تنها آرامش در آن نیست بلکه بر فشار روانی آنها نیز می‌افزاید. به عنوان مثال یکی از اختلافات بین پدر یا مادر با فرزندان یا فرزندان با هم، موضوع ارث است. حاضرند ارتباط پدر، فرزندی یا مادر ،فرزندی و در اغلب موارد ارتباط برادرانه‌ خود را خراب کنند ولی به سهم خود یا کمی بیشتر از آن برسند. یعنی یکی از منابع آرامش روانی که ارتباط با اعضای خانواده و در کنار همدیگر بودن هست را به سادگی از بین می‌‌برند، بعد با پولی که به دست آورده‌‌اند به دنبال حل مسائل و مشکلات می‌روند!

به راحتی می‌توان گفت که آنها برای حل مشکلات کوچک زندگی، چاله‌‌ای برای خود درست می‌کنند که هیچ‌گاه پر نمی‌شود. آن وقت می‌بینیم که شخص همه چیز دارد، پول دارد ولی از آرامش روانی خوبی برخوردار نیست و احساس رضایتمندی‌اش از زندگی به حداقل ممکن رسیده‌ است. این گونه می‌شود که پولی که قرار بود آسوده خاطر بودن را به همراه بیاورد، همان قدری هم که وجود داشت را از بین می‌‌برد.

سایه سرد پول بر سر روابط عاطفی اعضای خانواده

ارتباط پدر و مادر با فرزند از نوع ارتباط‌‌هایی است که عشق در آن درونمایه‌ بسیاری از داستان‌‌های واقعی و افسانه‌ای است. عاطفه‌ مادر نسبت به فرزند و فرزند نسبت به مادر از نوع علاقه‌‌هایی است که هیچ وقت از بین نمی‌‌رود تا جایی که تصویر فرزند در کنار مادر یا در آغوش گرفتن فرزند توسط مادر از تصاویر عاشقانه‌ روزگار محسوب می‌شود و نماد مهر و محبت در هر عصری بوده است. حتی امروزه یکی از میادین شهرها به عنوان میدان مادر نامگذاری شده که در آن مجسمه‌‌ای از مادری که فرزند خود را در آغوش کشیده‌ است دیده می‌شود.

این احساس محبت و دوست داشتن در این ارتباط به حدی است که حتی از مجسمه‌ سنگی و فلزی هم این مفهوم القا می‌شود. اما زمانی که بر این ارتباط پر از عشق و محبت پول رخنه می‌کند، صدای بی‌مهری‌‌ها و اختلاف‌‌ها سر به فلک می‌کشد و به خاطر حتی رقم‌‌های ناچیز رابطه ‌پر ز مهر چندین ساله نابود و گاه به سوء‌قصد به عزیزترین شخص یعنی مادر یا پدر یا برادر

هم ختم می‌شود که بعضاً در صفحات حوادث شاهد این قبیل اخبار هستیم.

آسیب رخنه‌ مادیات در سبک زندگی و ارتباطات امروزی تا جایی پیش رفته است که به جرئت می‌‌توان گفت یکی از عوامل اختلاف و ناراحتی در خانواده‌های امروز و ارتباطات اعضای خانواده با هم، موضوعات اقتصادی است.

کار برای زندگی یا زندگی برای کار؟

این موضوع رخنه بیش از حد اقتصاد در خانواده و تأثیر آن بر آرامش افراد در مورد میزان اشتغال افراد و نحوه‌ ارتباط آنها با اعضای خانواده هم مطرح است. بالاخره یکى از راه‏‌هاى کسب آرامش، تأمین بودن نیازها و عدم‌نگرانى براى به دست آوردن روزى به وسیله‌ کار است‏. بسیار می‌بینیم که پدر خانواده از صبح تا شب مشغول کار است و از این سو به آن سو می‌‌دود که پولی دربیاورد و آرامش را در زندگی خود حفظ یا بیشتر کند. ولی غافل از این که صرف وجود او در خانه و نحوه ‌ارتباطش با اعضای خانواده که باید بر اساس خوشرویی و مهربانی باشد، بیشتر به احساس رضایت‌مندی اعضای خانواده و سلامت روانی آنها کمک می‌کند.

هستند افرادی که بعد از یک روز کاری شاید پول را به همراه خود به منزل بیاورند ولی آرامشی به همراه خود ندارند. خستگی‌‌ای که در طول روز آنها را آزرده کرده دیگر برایشان حالی برای نشان دادن رفتار خوش نگذاشته و همین نوع ارتباطشان با اعضای خانواده خود یک مشکل است که آرامش آنها را از بین می‌برد. شخص برای دستیابی به زندگی بهتر از صبح زحمت کشیده و به هر سو دویده، ولی غافل از این است که پول تمام آسایش زندگی نیست و آرامش زندگی فقط با پول به دست نمی‌آید.

چه بسیار زوجین و فرزندانی که آرزویشان این است که این مقدار سرمایه‌‌ای را که دارند، نداشته باشند ولی شبی را با ارتباط همراه با احترام و مهربانی با همسر یا پدرشان سپری کنند و محفل انس و گفت‌و‌گویی مهرانگیز با هم داشته باشند.

افراد کار می‌کنند برای دستیابی به آرامش، غافل از اینکه چون آرامش را در اقتصاد خلاصه کرده‌ و آن را محور قرار داده‌‌اند، زندگی‌‌شان در حال سردی و نابودی است و حتی ذره‌ای از شیرین کامی را هم به دست نمی‌آورند. انگار همه فراموش کرده‌اند که خوش‌خلقی و لطف ورزیدن، کیمیای محبت و روزی است. چه خوب است به مفهوم روزی‌دهنده بودن خداوند بیشتر فکر و باور کنیم که خدای مهربان به هر جنبده‌ای رزق می‌دهد.

اقتصاد همه آرامش زندگی نیست

نگاه ما به مقوله‌ اقتصاد در زندگی باید تغییر کند. اقتصاد تمام آرامش نیست و حتی در برخی مواقع می‌توان گفت مایه‌ آرامش هم نیست بلکه خود عاملی برای سلب احساس رضایت‌‌مندی و ایجاد ناکامی در زندگی می‌‌شود. اگر آن مقدار که اقتصاد در خانواده مهم شمرده شده، گفت‌و‌گو و در کنار هم بودن و توجه به نیازهای روانی و عاطفی مورد توجه قرار گیرد، بی‌شک میزان اختلافات و سردی رابطه‌‌ها در خانواده‌‌ها از این مقداری که هست، کمتر می‌‌شود و دیگر افراد درگیر افکار مزاحم و مرور ناراحتی‌‌های خود از دیگران‌ نمی‌‌شوند.

این را باید باور کنیم که انسان تنها، احساس خلل مى‌کند، احساس درد‌آورى که هیچ چیز حتى ثروت و هر چیز دیگری‌ آن را پر نمى‏‌کند. محور سبک زندگی باید رفع این تنهایی و برطرف کردن نیاز عاطفی اعضای خانواده باشد که افراد احساس شیرین‌کامی کنند. نوع رفتار ما در موضوعات مختلف باید به نحوی باشد که آرامش خانواده که هدف اصلی از ایجاد این نهاد با ارزش است، حفظ شود. شغل، پول و اقتصاد همه باید در خدمت این مهم باشند وگرنه ارزشی ندارند.