هیچ‌کس تردید ندارد که یکی از مؤثرترین اعضای شورا در سه دوره اخیر «مهدی چمران» است. قدیمی‌ترهایی که صحن شورای اول را دیده‌اند می‌گویند چریک سابق جنگ‌ها‌ی نامنظم نقش مهمی در جلوگیری از تکرار وقایع شورای اول داشته و به واسطه روی و موی سپیدش حکم شیرازه‌ای برای صفحات پارلمان شهری تهران در سه دوره اخیر را داشته است.

ناگفته‌ها‌ی زیادی از 13 سال گذشته دارد. اما گویا ترجیح می‌دهد برخی‌ همچنان ناگفته و ناشنیده باقی بماند. حتی از ذکر برخی اسامی چهره‌ها‌ی سیاسی خودداری می‌کند. اما همه این‌ها‌ موجب نمی‌شود از پیشنهاد تورق سال‌ها‌ی گذشته در شورای دوم، سوم و چهارم استقبال نکند. گفت‌وگوی او مروری است بر سال‌ها‌یی که سرمایه 75 ساله پایتخت در مدیریت شهری سپری کرده است. از قضا سکان شورای شهر درست در زمانی به او می‌رسد که شهرداری در آستانه ورشکستگی قرار دارد، تجمل و تشریفات در مدیران ارشد و میانی شهر نفوذ کرده و 15 عضو جدید شورا فرصت اندکی برای حل و فصل این موضوعات دارند. نخستین شهرداری که در این دوره روانه «بهشت» می‌شود هم بعدها سر از پاستور در می‌آورد. همه این‌ها‌ بهانه‌ها‌ی خوبی برای گپ زدن با چمران است... .

زمانی که به عنوان منتخب مردم به شورای دوم وارد شدید، پیش‌بینی شما از سرنوشت کار شورا چه بود و پیش قضاوت افراد از بیرون درباره شورا چه بود؟ به هر حال بعد از ماجرای انحلال شورای اول و شکست کار شورایی در مواجهه سیاسی کاری، می‌شد انتظار داشت که مردم چندان برای شورای شهر تهران اعتبار قائل نباشند.

راستش زمانی که تصمیم گرفتم وارد شورا شوم، کار شورایی را به وجهی که اکنون می‌شناسم، نمی‌شناختم. طبیعی هم بود چرا که بدو ورود به این حوزه بود. البته با مسائل فرهنگی، شهرسازی و معماری شهری آشنایی نزدیکی داشتم. احکام و مقررات طرح تفصیلی را می‌شناختم و با برخی جزییات دیگر اداره شهر به ویژه در حوزه خدمات شهری نیز آشنا بودم. از تهدیدهایی مثل زلزله، سیل و بافت‌ فرسوده که بر سر تهران سایه انداخته بود خبر داشتم اما با همه این‌ها‌ از جزییات اداره شورا بی‌اطلاع بودم.

از این رو به محض اینکه اسامی 15 نفر لیست ما در اسفند 1381 به عنوان پیروز انتخابات اعلام و قرار شد شورا کار خود را از نهم اردیبهشت آغاز کند، جلسات غیررسمی برای بررسی وضعیت مدیریت شهری آغاز شد و این کار را از شهرداران و معاونان شهردار گذشته آغاز کردیم. تقریباً از تمام شهرداران گذشته از حبیبی گرفته تا کرباسچی که شخصاً با او صحبت کردم، دعوت کردیم و با آنها درباره اولویت‌ها‌ی اداره شهر گفت‌وگو کردیم و تجربیاتشان را شنیدیم. همچنین کسانی که از شهرداری تحقیق و تفحص یا بازرسی کرده بودند را نیز در جلساتی دعوت کردیم. کسانی که برای شهرداری برنامه‌ریزی یا قانون‌نویسی کرده بودند، شهرسازان و معماران، معاونان شهرداران سابق و همه کارشناسانی که از آن‌ها دعوت کردیم، جمع بزرگی بودند که شاید به 70 تن می‌رسیدند. بنده هم به احترام سن و سال بیشتر به عنوان مسئول اداره این جلسات غیررسمی که از اسفند تا پیش از 9 اردیبهشت ادامه داشت، انتخاب شده بودم. در این جلسات فقط حرف و سخن رد و بدل نمی‌شد، یک نفر مأمور بود که از محتوای مطرح شده تحلیل ارائه دهد.

به خاطر دارم که حتی برای ایام نوروز هم جلساتی ترتیب دادم و صدای بانوان عضو شورا در آمده بود که در ایام تعطیل نمی‌توانند حضور پیدا کنند اما کار شورا جدی بود و باید برایش جدی وقت می‌گذاشتیم. بنابراین از روز نخست که کار رسمی شورا آغاز شد با قوت قلب و آشنایی کامل به صحن آمدیم و اصلاً از این بابت نگرانی نداشتیم. همیشه نوعی نگرانی نسبت به اینکه جو شورای اول تکرار شود در پس ذهن ما وجود داشت. به همین خاطر به دوستان خود توصیه می‌کردیم که با برنامه‌ریزی پیش برویم و انسجام و وحدت خود را حفظ کنیم. در هنگام بروز اختلاف نظر تخصصی نیز تا رسیدن به نتیجه قطعی بحث کنیم و سپس یک تصمیم را اجرا کنیم تا خدای نکرده فضای اختلاف حاکم نشود.

 

از نخستین تجربه انتخاب شهردار خود در آغاز شورای دوم بگویید. در آغاز شورای دوم محمود احمدی‌نژاد به عنوان شهردار تهران انتخاب شد و در فاصله کوتاهی توانست از پاستور به بهشت برود. چطور به احمدی‌نژاد رسیدید؟

 

همزمان با این جلسات باید برای انتخاب شهردار هم که مهم‌ترین کار شورا بود، مطالعه می‌کردیم. آن زمان بیش از 100 اسم مطرح شد. بعد از بررسی اولیه تعدادی از افراد را بلافاصله و بنا به مشغله‌ها‌ی افراد یا مصلحت‌ها‌ی دیگر حذف کردیم.

 

این اسامی را اعضای شورای دوم معرفی کرده بودند؟

 

اعضا هر کس را مناسب این مسند می‌شناختند، معرفی کردند و دوستانی که به جلسات می‌آمدند نیز گزینه‌ها‌یی را مطرح می‌کردند. ما برای همه گزینه‌ها‌ی پیشنهادی فایل‌ها‌یی طراحی کرده بودیم. در نهایت برای 35 نفر نامه نوشتیم و از آن‌ها دعوت کردیم تا حضوری درباره این موضوع صحبت کنیم. هر کدام از این افراد نظریاتی درباره سیستم اداری و مدیریت شهری داشتند. از آنها خواسته بودیم یک برنامه 2 صفحه‌ای کلی هم به ما ارائه کنند که عمدتاً آن را همراهشان می‌آوردند. برخی از شهردار شدن استقبال می‌کردند اما برخی هم می‌گفتند نمی‌توانند پست فعلی را رها کنند. به عنوان مثال یک معاون وزیر به این ترتیب از گزینه‌ها‌ حذف شد. فرد دیگری هم که به عنوان نماینده ایران در یک اتحادیه بین‌المللی فعال بود، اعلام کرد که اگر این پست را رها کند، کرسی ایران ضربه می‌خورد و از این رو تصمیم گیری را به شورا سپرد. شورا هم در بررسی به این نتیجه رسید که مصالح ملی را در نظر بگیرد و از آن گزینه گذشت.

 

در نهایت تعداد گزینه‌ها‌ از 35 نفر به 8 و سپس به 3 نفر رسید و از میان این 3 نفر شهردار تهران انتخاب شد.

 

 مهم‌ترین ملاحظات شما برای انتخاب شهردار چه بود؟ در واقع چه پارامترهایی لیست 100 نفره را به لیست 8 و در نهایت 3 نفره تبدیل کرد؟

 

شورای دوم، شهردار پاک دست و بی‌تشریفات می‌خواست. چون در آن زمان تجمل خیلی در بدنه شهرداری رسوخ کرده بود. بنابراین باید روحیه فرد جدید حتی اندکی ضد تشریفات می‌بود تا آسیب‌ها‌ی فضای قبلی را جبران کند.

به خاطر دارم زمانی که به اتفاق آقای احمدی‌نژاد به اتاق شهردار در بالاترین طبقه ساختمان شهرداری رفتیم، فضای اتاق کاملاً مجلل بود. قرار شد فرش‌ها‌ جمع شود و کف اتاق را سنگ کار کنند. میوه آرایی وسط اتاق شهردار ممنوع شد که قبل از آن مرسوم شده بود. در اتاق جلسات نیز پذیرایی تشریفاتی ممنوع اعلام و مقرر شد به چای و شیرینی ساده کفایت کنند. ما تا پایان دوره سوم هم این سیاست را با جدیت دنبال کردیم. احمدی‌نژاد هم شخصاً از این فضا استقبال می‌کرد و اصرار ما را که می‌دید، بیشتر ترغیب می‌شد.

 

احمدی‌نژاد 2 سال پس از شهرداری، رییس‌جمهور شد. هنوز هم برای بسیاری این سوال وجود دارد که آیا از ابتدا برای ریاست وی بر دولت، سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی شده بود و قرار بر این بود که او از طریق شهرداری تهران به مردم معرفی شود؟

 

اصلاً این طور نبود. حتی برای شهردار شدن او هم برنامه‌ای نداشتیم و بررسی گزینه‌ها‌ی متعدد ما را به او رساند. یکی از 3 نفر لیست باقی مانده همان طور که اشاره کردم معاون وزیر بود و بعدها وزیر احمدی‌نژاد شد. دیگری هم به دلیل ملاحظات ملی و مسئولیت بین‌المللی کنار گذاشته شد و در نهایت تنها درباره احمدی‌نژاد رأی‌گیری کردیم. او با رأی قاطع انتخاب شد و اگر اشتباه نکنم، تنها 2 نفر که روی گزینه دیگر نظر داشتند، به او رأی ندادند.

 

ناامیدی عمیق مردم از اصلاح‌طلبان در زمان انتخابات شورای دوم امر غیرقابل انکاری است اما به خاطر دارم که حتی اصولگرایان هم چندان اقبالی به شورای شهر نشان نمی‌دادند. کار کردن در این فضا چه دشواری‌ها‌یی داشت؟

 

دقیقاً همین طور است. بسیاری از گروه‌ها‌ی متدین و انقلابی هم از شورا مأیوس بودند. از طرفی ما نه سایتی در اختیار داشتیم و نه امکانات مالی و نه از حمایت کسی برخوردار بودیم. بنابراین از همان ابتدا در شرایط سختی به سر می‌بردیم و برای تبلیغات بیشتر ناچار بودیم در بسیج ادارات، دانشگاه‌ها‌ و مساجد چهره به چهره تبلیغ کنیم که این هم با جمعیت تهران کار دشواری است.

 

حتی جامعه روحانیت که قاعدتاً باید از تیپ فکری ما حمایت می‌کردند، حمایت نکردند. جالب است که امام جمعه محترم وقت تهران در روز انتخابات شورای دوم، به جای این‌که مردم را به حضور تشویق کند پشت تریبون با کنایه اظهار کرد، امروز انتخابات شوراست و معلوم است که چه وضعیتی است. فردی که کنار دست من نشسته بود گفت من که شرکت نمی‌کنم. با همه این‌ها‌ رأی بنده به نیم میلیون هم رسید؛ آن هم در شرایطی که حتی یک بنر نزدیم و نتوانستیم تبلیغات خود را در روزنامه‌ها‌ چاپ کنیم.

 

کارشکنی مسئولان وقت مانع تبلیغات شما می‌شد یا علت دیگری داشت؟

 

توانمندی مالی ما در همین حد بود، نمی‌خواستیم وامدار کسی باشیم که بعد از پیروزی در انتخابات از ما انتظاراتی داشته باشند. چون یک عضو شورا می‌تواند کارهای زیادی در شهرداری انجام دهد. نمی‌خواستیم کسی از ما حمایت کند که بعد در رودربایستی بمانیم و به مطالباتش تن دهیم.

 

خوب است بدانید دوره چهارم هم در محاق کامل بودیم و توانمندی مالی نداشتیم. ما فقط لیست‌ها‌ی کوچک اما کامل را چاپ کردیم و چیز دیگری نداشتیم. یکی از روزنامه‌ها‌ی پر تیراژ نیز دلش به حال ما سوخت و 50 درصد تخفیف داد که در یک چهارم پایین صفحه اول لیست خود را چاپ کنیم. لیست‌ها‌ی کوچکی هم که برای توزیع میان مردم چاپ کردیم، بانی پیدا کرد. یکی از دوستان گفت کسی را می‌شناسد که می‌تواند این لیست‌ها‌ را چاپ کند. او مرا می‌شناخت و می‌خواست به دیدنم بیاید اما از او خواهش کردم اگر برای خدا کار می‌کند به دیدن من نیاید. تا ماه‌ها‌ بعد هم نمی‌دانستم کار چه کسی بود تا اینکه او خود را در یکی از جلسات هیات بچه‌ها‌ی قدیمی جنگ‌ها‌ی نامنظم معرفی کرد.

 

مهم‌ترین چالشی که شورای دوم با آن روبه‌رو شد، چه بود؟

 

چیزی که از ابتدا به ما می‌گفتند و خیلی مهم بود، این بود که شش ماه دیگر شهرداری ورشکست خواهد شد. چرا که در فروردین 1382 پیش از آغاز به کار شورای دوم، شورای عالی شهرسازی و معماری مصوبه‌ای گذراند که بر اساس آن تراکم پایه در تهران 2 طبقه اعلام شد و نهایتاً یک طبقه تراکم اضافی فروخته می‌شد.

در آن مصوبه تهران به چهار پهنه تقسیم و مقرر شده بود در هر یک از پهنه‌ها‌ مجوز ساخت و ساز به قواره‌ها‌ی مشخصی تعلق گیرد. مثلاً در شمال تهران حداقل متراژ زمین برای ساخت و ساز 300 مترمربع اعلام شد. این مصوبه موجب می‌شد درآمد شهرداری به صفر میل کند، چون ساخت و ساز را با رکود جدی روبه‌رو می‌کرد. ما این موضوع را پیگیری کردیم و توانستیم با یک ترفند مهندسی که قانونی هم بود، یک طبقه اضافه کنیم. در واقع پله و پاسیو را از زیر بنا بیرون آوردیم.

اگر به یاد داشته باشید، تا مدت‌ها‌ گفته می‌شد که در تهران مجوز ساخت بیش از 4 طبقه داده نمی‌شود. بعد از آن برای بافت‌ فرسوده نیز یک طبقه تراکم تشویقی منظور کردیم و کسی نمی‌توانست با این پیشنهاد مخالفت کند. بنابراین تا پیش از طرح تفصیلی جدید عمدتاً ساخت و سازهای مسکونی در تهرن 5 طبقه بود.

 

بودجه‌ای که استاندار وقت تهران به جای شورای منحل شده، برای سال 1382 شهرداری نوشته بود، 700 میلیون تومان بود که نسبت به سال قبل از آن 100 میلیون تومان افزایش داشت. اما خوشبختانه در آن سال با وجود نگرانی نسبت به ورشکستگی، 800 میلیون تومان محقق شد.

 

در شورای دوم شما دو بار شهردار انتخاب کردید. نوبت دوم انتخاب شهردار پس از ریاست جمهوری احمدی‌نژاد چگونه گذشت؟

 

در شورای دوم و سوم مشکل انتخاب شهردار داشتیم. در واقع بعد از آقای احمدی‌نژاد ما به مشکل خوردیم و یک وضعیت رأی 1 ــ 7 ــ 7 بین اعضا پیش آمد. البته آن زمان تجربه انتخاب شهردار داشتیم و دوباره فرایند قبلی را تکرار نکردیم. از همان گزینه‌ها‌ی اصلی دوره قبل و یکی دو گزینه جدید دعوت کردیم برنامه خود را ارائه کنند. در ابتدا آرای موافق و مخالف یکی بود و یک نفر ممتنع بود. اما در آخرین رأی‌گیری غیررسمی‌ 8 نفر موافق آقای قالیباف بودند که اگر اشتباه نکنم در جلسه رسمی نهایتاً 13 نفر به او رأی دادند و جایگزین احمدی‌نژاد شد.

 

ماجرای انتخاب شهردار تهران در بدو فعالیت شورای سوم را مرور کنید. این دومین بار بود که قالیباف به عنوان شهردار تهران انتخاب می‌شد و از قضا این دوره مدیریت شهری نیز به جای چهار سال، شش ساله شد. باز هم درباره انتخاب شهردار با مشکل روبه‌رو شدید؟

 

همان‌طور که گفتم در این دوره هم ابتدا با وضعیت 1 ــ7 ــ7 آرا مواجه شدیم. در شورای سوم، حسن بیادی و رسول خادم، دو عضو شورای وقت نیز قصد کاندیداتوری برای شهرداری را داشتند. افراد جدیدی هم مطرح و با آنها صحبت شد اما مورد قبول واقع نشدند. در نهایت آقای بیادی کناره‌گیری کرد و انتخاب میان آقایان خادم و قالیباف صورت گرفت.

 

حسن بیادی به نفع قالیباف کناره‌گیری کرد؟

 

او خودش تصمیم گرفت کنار برود. شاید بیشتر به نفع خادم کناره‌گیری کرد. در نهایت اعضای شورا به این جمع‌بندی رسیدند که قالیباف با توجه به تجربه دو ساله در شهرداری تهران می‌تواند موفق‌تر باشد و به او رأی دادند. البته خادم هم از دوستان ما و فرد لایقی بود.

 

حتماً مشکلات شورای سوم تا حد زیادی کمتر شده بود اما اگر بخواهید عملکرد شوراهای 15 نفره دوم و سوم را که در هر دو دوره شما سکاندار آن بودید، مقایسه کنید، از عملکرد کدام دوره بیشتر رضایت دارید؟

 

بله. مشکلاتی که در جریان انتخابات و در طول شورای دوم با آن روبه‌رو شدیم، در شورای سوم کمتر شده بود اما من از شورای دوم رضایت بیشتری دارم. چرا که کارهای زیادی بر زمین مانده بود و باید به سرانجام می‌رساندیم.

شورای اول هم به عقیده من کار زیادی انجام داده بود. چرا که شوراها هیچ نداشتند؛ آیین‌نامه و دستورالعملی وجود نداشت و هزاران موضوع بحث نشده بود. منتهی در پایان دوره درگیر سیاسی کاری شدند و به کارهایی که باید انجام می‌شد، نرسیدند. کارهای بر زمین مانده را ما در شورای دوم با جدیت پیگیری کردیم.

 

به عنوان مثال شورای اول تدوین طرح تفصیلی را آغاز کرده بود و قراردادهایی هم با تعدادی از مشاوران برای برخی مناطق منعقد شده بود. ما از این فرصت استفاده و کار را دنبال کردیم و نگذاشتیم متوقف شود.

از آنجا که در شورای دوم موضوعات جدید زیادی وجود داشت که می‌توانستیم روی آنها تمرکز و مشکلات مردم را حل کنیم، از این دوره رضایت بیشتری دارم. البته تلاش کردیم همین مسیر را در شورای سوم هم ادامه دهیم.

 

ویژگی شورای سوم، ترکیب سیاسی متفاوت آن بود که هر دو جناح در آن سهم داشتند. این برای شورا می‌توانست هم تهدید باشد و هم فرصت. در این فضا چگونه با یکدیگر کار می‌کردید؟

 

ما در مسائل شهری و تخصصی با یکدیگر همزبان بودیم. این طور نبود که صرفاً به خاطر نگاه سیاسی درباره طرح یا لایحه‌ای نظر غیرکارشناسی مطرح شود. در هیچ یک از دو جناح چنین نگاهی حاکم نبود. البته در مسائل سیاسی با هم افتراق نظر داشتیم اما آن نگاه را در تصمیم‌گیری‌ها‌ دخالت نمی‌دادیم. بافت شورای سوم نسبت به دوره گذشته تغییر کرده بود و ما می‌توانستیم در عین انسجام ساختاری و تخصصی، یکدیگر را نقد کنیم. از این جهت معتقدم مصوبات در شورای سوم پخته‌ترشد.

 

شورای چهارم وضعیت منحصر به فردی دارد، هم از این نظر که شمار اعضای آن دو برابر شده و هم از این جهت که سهم دو جناح سیاسی در ترکیب اعضا به یکدیگر نزدیک‌تر شده است. شاید هر این ویژگی‌ها‌ سبب شد در ابتدای راه وضعیت شورا به شکل ملموس و غیرقابل انکاری به شورای اول شبیه شود. برخی هم مشکلات سال نخست شورای چهارم را به تغییر مدیریت آن نسبت می‌دادند. از طرفی ترکیب سیاسی شورای اول یکدست بود اما از کارمندان قدیمی شورا می‌شنیدم که شباهت وقایع صحن در شورای اول و چهارم را تأیید و پیش‌بینی می‌کنند اگر چنین وضعیتی ادامه پیدا کند، قطعاً به انحلال شورا در همان سال اول می‌انجامد. شما هم از این جنس دل نگرانی‌ها‌ داشتید؟

 

برخی هم بر این نگرانی مانند شمشیر دامکلوس همیشه هست و هنوز هم وجود دارد. درباره سال اول که بنده رییس شورا نبودم، اجازه بدهید قضاوتی نکنم. اما بخشی از مسائل طبیعی بود و انتظار می‌رفت که جا افتادن 31 عضو شورا قدری طول بکشد. البته من هم به سهم خودم برای به وجود آمدن این هماهنگی میان اعضا تلاش کردم. در آن زمان طی مصاحبه‌ها‌ و اخطارهایی مدام تذکر می‌دادم که اگر بخواهید شورا را سیاسی کنید، نتیجه شبیه شورای اول خواهد شد و از کارهای اصلی باز می‌مانیم. این مسائل را با دوستانم از هر دو جناح در میان می‌گذاشتم.

 

من حتی درباره عضویت اعضا در کمیسیون‌ها‌ی مواد قانونی شهرداری نظر نمی‌دادم. چون می‌دیدم که اغلب این 31 نفر پیشنهادهایی دارند و اگر من هم فردی را معرفی کنم، به لیست بلند پیشنهادها اضافه می‌شود.

البته یک مسئولیت اعضا به خاطر تجربه و اطلاعی که داشتم خودشان به من تحمیل کردند و آن ماده 64 وزارت دارایی بود که به موضوع تعیین قیمت‌ها‌ی منطقه‌ای می‌پردازد و نقش مهمی در تعیین نرخ عوارض گوناگون و هزینه خدمات دفترخانه‌ها‌ و نظایر آن دارد.

 

یعنی در چنین جاهایی مداخله کردم. من همین یک مسئولیت را در سال اول شورای چهارم پذیرفتم و تلاشم این بود که میانجی‌گری کنم و کار واقعاً تخصصی پیش برود. حتی در جریان انتخاب رییس کمیسیون شهرسازی و معماری هم با وجود این‌که تخصص دانشگاهی و 10 سال تجربه کار شورایی داشتم، موضوع را بر عهده همکارانم گذاشتم و چون مطمئن بودم که کارها قرار است با هماهنگی پیش برود، نخستین نفری بودم که متن صورتجلسه انتخاب سالاری را امضا کردم.

 

از زمانی که مسئولیت اداره شورای چهارم را بر عهده گرفته‌اید، بعضاً سر و صداهایی شده که از جنس اختلافات سال اول این دوره نیست و مشخصاً انگشت اشاره به سمت شماست. یکی از این موارد موضوع جابه‌جایی احمد حکیمی‌پور از کمیسیون فرهنگی و اجتماعی به کمیسیون برنامه و بودجه بود. ادعا می‌شد که شما اجازه تغییر کمیسیون را به او نداده‌اید.

 

این طور نبود. رأی‌گیری درباره ترکیب کمیسیون‌ها‌ انجام و ترکیب قبلی حائز اکثریت آرا شده بود. آقای حکیمی‌پور بعد از این جریان تصمیم گرفت کمیسیون خود را تغییر دهد، در حالی که باید قبل از آن تصمیم می‌گرفت. در آن زمان شکایت خود را به مراجع مختلفی ارائه کرد و شأن شورا را زیر سوال برد و با این همه نتیجه نگرفت. در دوره بعد هم خودش از این تصمیم منصرف شد و در کمیسیون فرهنگی و اجتماعی مانده است.

 

این اواخر موضوع شکایت محمد حقانی از شما هم مطرح شده است. آقای حقانی مدعی است که شما برای بخش مصارف بودجه اصلاً رأی‌گیری نکرده‌اید و آن را به عنوان مصوبه به فرمانداری ارسال کرده‌اید. حتی عنوان کرده‌اند که اگر رأی‌گیری شده، فیلم آن را نمایش دهند.

 

فیلم آن قطعاً در آرشیو موجود است. رأی‌گیری برای کل بخش مصارف بودجه به صورت یکجا صورت گرفت. برای بخش درآمدها و همین طور سازمان‌ها‌ و شرکت‌ها‌ نیز جداگانه رأی‌گیری شد. حتی در نهایت و پس از اتمام بررسی بودجه، یک بار کل بودجه را به رأی گذاشتم، در حالی که می‌توانستم این کار را نکنم. باز هم اکثریت رأی دادند. مگر می‌شود رأی‌گیری صورت نگیرد و هیچ یک از اعضا در جلسه متوجه نشود؟

 

برخی انتظار داشتند بند به بند بودجه در صحن قرائت و برای آن رأی‌گیری شود. حتی مجلس هم چنین کاری نمی‌کند. اگر رویه این گونه باشد که بررسی بودجه 6 ماه طول می‌کشد. لایحه بودجه در کمیسیون‌ها‌ی تخصصی بررسی شده و سپس در کمیسیون تلفیق چکش کاری نهایی صورت گرفته و مصوبه کمیسیون تلفیق در بخش‌ها‌ی مختلف، در نهایت در صحن به رأی گذاشته شده است. بندهای جزئی در صورتی قرائت می‌شود که اعضا اعتراض یا پیشنهادی درباره آن داشته باشند. آن مورد خاص که آقای حقانی مطرح کرده و به پیشنهاد ایشان درباره بودجه سازمان مدیریت پسماند مربوط بوده است، مانند صدها بند و و مورد دیگر در صحن به صورت جزئی مطرح نشده است. بلکه سرفصل کلی آن با محتوایی که به تصویب کمیسیون تلفیق رسیده مطرح و به رأی گذاشته شده است.

 

شهرداری با پیشنهاد حقانی موافق نبود، چرا که بودجه جاری سازمان پسماند را کاهش می‌داد و امکان کاهش نیروی انسانی نیز فعلاً وجود ندارد. در نتیجه این پیشنهاد در کمیسیون تلفیق رأی نیاورده و در صحن هم به تصویب نرسیده است. از سوی دیگر، نحوه شکایت هم درست نیست. فرمانداری که مرجع شکایت نیست. شکایت باید به خود شورا بیاید و اعضا درباره آن تصمیم بگیرند؛ نه اینکه شان و جایگاه شورا نزد فرمانداری کوچک شود و بعد آنها هم موضوع را به هیات حل اختلاف مرکزی ارجاع دهند. این کار آسیب رساندن به خود ماست و رویه صحیح این است که مسائل این گونه را داخلی حل کنیم.