اینجا خرمشهر سال ۶۲ نیست، اینجا تهران ۹۴ است
بوی دود، صدای انفجار، بوی خون، اینجا خرمشهر سال ۶۲ نیست، اینجا تهران است، سال ۹۴، شب چهارشنبهسوری که دهها انسان را راهی بیمارستانها و دستهایی را قطع و چشمهایی را نابینا کرده است.
سنتها همیشه خوب بودند، سنتهایی مثل دیدوبازدید، عیادت از بیماران یا سر زدن به ایتام و خلاصه فرهنگ ما ایرانیها پر است از سنتهای قشنگ و رنگوارنگ، اما پای کار از جایی میلنگد که به اسم سنت و رسم و رسوم قرار است خون بهپا کنیم، قرار است دستی بسوزد، پایی بسوزد یا چشمی کور شود یا گوشی کر.
زنی هم که از صدای این انفجارها کودک ششماههاش سقط میشود از قلم نیفتد. همه این حوادث در مراسمی اتفاق میافتد که چند سالی است که شکل و شمایلش عوض شده و رنگ و بوی تازهای به خود گرفته.
انتقاد هم که کنیم میگویند این سنت است و جلوی سنت ایستادن میشود، سنتشکنی. حال این سنت از کجا، کی و چرا از مراسمی کوچک مثل از روی آتش پریدن و جشن و شادی مختصر در روزهای پایانی سال، تبدیل شده است به مراسمی شبیه به جنگ خیابانی با آمار جراحات و صدمات و تلفاتی باورنکردنی، خدا میداند.
مقصد اول اورژانس تهران
ساعت 6 بعدازظهر و خیابانها آرامآرام در حال خلوت شن است، مغازهها در حال تعطیل کردن.
امروز مدارس هم یک ساعت زودتر تعطیل شد و ادارات نیز با کمی ارفاق کارمندان خود را قبل از پایان کار هر روز به منزل فرستادند. همه اینها خبر از یک اتفاق میدهد، اتفاقی که شاید زیاد هم خوشایند نیست.
از خبرگزاری به مقصد اورژانس تهران واقع در خیابان جمهوری در حال حرکتیم. صدای انفجارها از گوشه و کنار به گوش میرسد، صداهایی که گاهی گوش را نوازش و دل را میلرزاند.
بوی دود مشام را میآزارد که این هم خبر از اتفاقی ناخوشایند که خبر از سوختن از خانهای یا مغازهای یا ... میدهد.
مسیرمان را ادامه میدهیم و انگار از میدان جنگ میگذریم و به ستاد فرماندهی اورژانس تهران میرسیم.
اینجا قلب عملیات امدادرسانی و حوادث چهارشنبهسوری است. همان روزی که جشن ملی بود و به یک جنگ خیابانی و پرحادثه تبدیل شد. بعد از هماهنگی به دفتر ستاد فرماندهی راه پیدا میکنیم. طبقه هفتم، دفتر فرماندهی عملیات اورژانس است.
جنبوجوش و هیجان کار کردن و گاهی استرس و اضطراب در بین کارکنان این مرکز موج میزند. تلفنهایی که پشت سر هم زنگ میخورند و پزشکانی سعی در آرام کردن و راهنمایی و مشاوره دادن به تماسگیرندگان دارند.
به گفته حسن عباسی روابط عمومی اورژانس تهران، روزانه نزدیک به 10 هزار تماس با این مرکز برقرار میشود که در روزهای خاص مثل امشب، این تماسها تا 16 هزار افزایش پیدا میکند.
روابط عمومی اورژانس تهران میگوید 35 درصد این تماسها با مشاوره و راهنماییهای کارشناسان این مرکز ختم میشود و 65 درصد از آنها منجر به اعزام واحدهای اورژانس به محل حادثه خواهد شد.
تماسها پشت سر هم در گوش تکنسینهای اورژانس زنگ میخورد و هر یک خبر از اتفاقی بد در تهران دارد.
امروز 25 اسفند 94، ساعت 21، یک نفر بر اثر مراسم چهارشنبهسوری فوت کرده است و بیش از 50 نفر در این مراسم مصدوم شدهاند که حال تعدادی از آنها خوب نیست.
بوی دود، خون، باروت، اینجا خرمشهر سال 62 نیست، اینجا تهران سال 94 است. اجرای مراسمی سنتی که معلوم نیست از کی، کجا و چرا به این شکل درآمده و برپا میشود، همچنان حادثه میآفریند و مصدوم میگیرد.
ارسال نظر