به گزارش پارس به نقل از مشرق، ماجرای زورگیری های باندخطرناک معروف به «ببو» از بهمن سال 92 هنگامی آغاز شد که پیرمردی هراسان با پلیس تماس گرفت و گفت: صبح روز ششم بهمن از منزل خارج شدم تا چند میلیون تومان پول امانت یکی از دوستانم را به کارت عابربانک وی واریز کنم اما در نزدیکی منزلم فرد جوانی که حدود 27 تا 30 سال سن داشت از من سوال کرد از کدام سمت به مرکز تجاری الماس شرق بروم! 

«دشتی» (شاکی پرونده) ادامه داد: در حال توضیح مسیر آدرس بودم که جوان دیگری (سرکرده باند) از داخل کوچه بیرون آمد و شرح ماجرا را پرسید. 

آن فرد به او گفت: مقداری لوازم تزئینی و تاج عروس دارم که می خواهم بفروشم. آن جوان گفت: من همه آن ها را می خرم و در همین حال بسته ای اسکناس حدود 500 هزار تومان از جیبش بیرون کشید و سپس رو به من کرد و گفت: حاج آقا 100 هزار تومان کم دارم، منزل ما نیز 2 کوچه آن طرف تر است، اگر می شود شما این پول را بدهید و با هم در منزلمان برویم تا من پول شما را بدهم اما همین که حدود یک میلیون و 200 هزار تومان وجه نقد که لای آن ها کارت عابر بانکم بود را بیرون آوردم او با آرنج ضربه هولناکی به سینه ام زد که حدود یک ساعت و 15 دقیقه روی زمین افتاده بودم. 

دشتی افزود: متاسفانه رمز کارت را پشت آن نوشته بودم بعد از آن که حالم با کمک همسایگان کمی بهتر شد برای مسدود کردن حساب به بانک رفتم ولی در همین فرصت اندک 6 میلیون تومان موجودی کارت را طلا خریده بودند. 

در پی وقوع چند فقره سرقت دیگر از مقابل دستگاه های خودپرداز، تصویر ضبط شده متهم فراری در طلافروشی توسط کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی خراسان رضوی به دست آمد و سپس با دستور قاضی ترابیان در روزنامه خراسان به چاپ رسید. 

این گزارش حاکی است با توجه به وقوع سرقت های متعدد که با شیوه زاغ زنی رخ می داد سرهنگ کارآگاه حسین بیدمشکی (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) دستور داد تا گروه ویژه ای از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ جوانبخت (رئیس اداره عملیات ویژه آگاهی) پرونده سرقت از بازنشستگان و پیرمردان را به طور ویژه پی گیری کنند. 

در حالی که رصدهای اطلاعاتی با صدور این دستور، ادامه داشت فردی با ستاد خبری پلیس تماس گرفت و عنوان کرد: امروز فردی را مشاهده کردم که همه روزنامه های خراسان که در یک کیوسک مطبوعاتی در بولوار دوم طبرسی وجود داشت را خرید اما من قبل از آمدن او روزنامه ای خریده بودم که در صفحه حوادث تصویر خریدار روزنامه ها را مشاهده کردم که در خبر آن از مردم برای شناسایی وی کمک خواسته شده بود. 

اما این شهروند از مخفیگاه زورگیر جوان اطلاعی نداشت بدین ترتیب عملیات های پلیسی با توجه به لهجه متهم در مکان های تردد احتمالی وی در خیابان وحید و بولوار دوم طبرسی متمرکز شد. از سوی دیگر نیز رشته ای از عملیات اطلاعاتی در زمینه اتباع خارجی ادامه یافت و سرنخ هایی از سرکرده باند که جواد نام دارد به دست آمد. پی گیری سرنخ های موجود کارآگاهان را به پاتوق های مختلف کشاند تا این که آن ها موفق شدند پس از 2 سال تلاش، سردسته این باند خطرناک را در منطقه بولوار دوم به همراه 2 نفر دیگر از همدستانش دستگیر کنند. 

این فرد که با چهره ای کاملا متفاوت دستگیر شده بود در باز جویی ها به قاضی ترابیان گفت: پس از آن که تصویرم را در روزنامه خراسان دیدم سعی کردم همه روزنامه های آن منطقه را خریداری کنم اما دیدم این کار امکان پذیر نیست. به همین خاطر حدود 8 ماه خودم را در خانه زندانی کردم و اصلا بیرون نمی آمدم پس از آن هم دوباره تغییر چهره دادم و زورگیری ها را از سر گرفتم. 

به دستور قاضی شعبه 203 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد 3 متهم که به باند «ببو» معروف هستند در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتند تا تحقیقات برای کشف زورگیری ها و دستگیری دیگر اعضای باند ادامه یابد. بنابراین بررسی ها توسط سروان همتی (افسر پرونده) وارد مرحله جدیدی شد و بدین ترتیب 2 متهم دیگر که با خودرو از صحنه متواری شده بودند در یک عملیات غافلگیرانه به دام افتادند.اعضای باند هزار چهره معروف به «ببو» تاکنون به بیش از 20 فقره زورگیری اعتراف کرده اند.

سرکرده این باند در اعترافات خود گفت: کنار دستگاه های خودپرداز و بانک ها زاغ زنی می کردیم و به محض این که پیرمردان و بازنشستگانی که توان تعقیب ما را نداشتند برای وصول حقوق خود می آمدند رمز کارت آنان را از پشت سر حفظ می کردیم و سپس در یک فرصت مناسب با دعواهای ساختگی و یا به زور کارت عابربانک و یا وجوه نقدی شان را به سرقت می بردیم و با موتورسیکلت متواری می شدیم. بنابراین گزارش با دستگیری 5 عضو این باند خطرناک که همه آن ها برای شناسایی نشدن تغییر چهره می دادند قاضی ترابیان دستور داد تا متهمان با مالباختگان روبه رو شوند. 

در همین هنگام «دشتی» پیرمردی که پول های امانت را از دست داده بود در حالی که از شوق اشک می ریخت و کارآگاهان را دعا می کرد گفت: امروز خیلی خوشحالم که زورگیران خطرناک در چنگ قانون گرفتار شدند. 

آن روز با ضربه ای که به من زدند بیهوش شدم و تا مدتی آرامش از زندگی ام رخت بربسته بود. باید از قاضی پرونده نیز که با دستورات ویژه کارآگاهان را برای دستگیری دزدان راهنمایی کرد قدردانی کنم.