تحلیلی جامعهشناختی بر افزایش سن ازدواج
در سال های گذشته، ازدواج که منشأ وقوع ولادت و باروری، و به عنوان عامل بسیار مؤثر بر ساخت سنی، جنسی و افزایش جمعیت محسوب می شود، در کشور ما دستخوش تحولات چشمگیری شده است.
به گزارش پارس به نقل از مشرقتشکیل خانواده از طریق ازدواج، در همه جوامع و ادیان آسمانی و بشری، نقش بسزایی در سلامت و بهداشت افراد و جامعه داشته، منشأ زاد، ولد و بقاء و تداوم نسل می باشد. با تحولات صورت گرفته در جوامع گوناگون، خانواده نیز دچار تحول و به معامله ای تجاری تبدیل و از فلسفه واقعی خود فاصله گرفته است. افزایش سن ازدواج، و عدم تمایل به فرزندآوری در زوج های جوان، از جمله این تحولات و معضلات کنونی جامعه اسلامی ماست. به نظر می رسد، ناهمزمانی وقوع بلوغ جنسی و عاطفی و بلوغ اجتماعی و اقتصادی، که خود متأثر از مدرینته است، عامل اصلی این مهم است. افزون بر، اضافه شدن شرط هایی همچون داشتن شغل، درآمد مناسب و برخورداری از تحصیلات عالی برای ازدواج و... دامنه سن ازدواج را در جامعه ما افزایش داده است. این مقاله، با رویکرد تحلیلی و اسنادی، به تحلیل جامعه شناختی عوامل فرهنگی افزایش سن ازدواج می پردازد.
کلید واژه ها: سن ازدواج، افزایش سن ازدواج، عوامل فرهنگی، سبک زندگی.
طرح مسئله
ازدواج، یکى از اساسى ترین و حساس ترین مقاطع زندگى انسان به شمار مى رود. او بنابر سرشت و ماهیت وجودى و در پاسخ به نیازهاى غریزی و فطری خویش، همواره از فردگرایى گریزان بوده است. ازدواج اصلى ترین نمود این پاسخ است. از دیدگاه جامعه شناسی، ازدواج یک قرارداد و مبادله اجتماعى و ضامن بقا و تداوم نسل بشر است. آرامش و امنیت یک جامعه، در گرو ازدواج سالم و کانون آرام خانواده است.
در جوامع گوناگون اساساً فلسفه تشکیل خانواده و اهداف و انگیزه های ازدواج متفاوت است؛ گریز از تجرد، میل به داشتن فرزند، تمایل به ارتباط با جنس مخالف و ارضای غریزه جنسی، نیاز به آرامش و... . ازدواج علاوه بر پاسخ گویی به نیازهای جنسی و عاطفی فرد، نیازهای اقتصادی، ارتباطات اجتماعی و فرهنگی او را نیز سامان می بخشد. ازدواج به عنوان هنجاری پذیرفته شده در همه کشورهای دنیا است. از این رو، به لحاظ اجتماعی و فرهنگی بی توجهی والدین نسبت به ازدواج فرزندان، امری ناپسند به شمار می آید؛ چرا که بقای خانواده در گرو بقا و ساماندهی ازدواج است (آزاد ارمکی، 1386، ص 99).
ﻣﺴﺌﻠﻪ ازدواج و زﻧﺎﺷﻮﯾﯽ، ﻋﻼوه ﺑﺮ ادﯾﺎن و ﻣﺬاﻫﺐ، ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﺣﻮزهﻫﺎی گوناگون ﻋﻠﻤﯽ همچون ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﯽ، ﺣﻘﻮق، اﻗﺘﺼﺎد، روان شناسی، ﻓﻠﺴﻔﻪ و... می باشد. از اﯾﻦرو، ﺑﺎ اﻫﺘﻤﺎم ﺑﻪ اﻫمیت ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮑﯽ از ﻧﻬﺎدﻫﺎی ﻣﻬﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪ، در ﺻﻮرت ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ تغییرو ﺗﺤﻮل در ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺑﺎﻟﻄﺒﻊ تغییراتی در اﯾﻦ ﻧﻬﺎد نیز اﯾﺠﺎد ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ؛ چرا که اصولاً، نیاز جنسی، بخش جدایی ناپذیر ماهیت زیستی، روانی و اجتماعی آدمی است. از سوی دیگر، کیفیت ارضای این نیاز، نقش بسیار مهمی در سلامت و بهداشت روانی فرد و جامعه دارد. از نظر آموزه های دینی، اگر این نیاز به صورت معقول و در چارچوب خانواده و از طریق پیوند ازدواج و به هنگام ارضا شود، موجب آرامش خاطر، رشد شخصیت و نیز استمرار حیات بشر می شود. اما اگر امکان ارضای صحیح آن به موقع فراهم نشود، به صورت انحرافات جنسی و بی بندوباری های اخلاقی در جامعه نمودار می شود.
در این میان، سن ازدواج نیز یکی از شاخصه های مهم برای ارزیابی میزان سلامت و بهداشت جسمی و روانی افراد یک جامعه محسوب می شود. در کشور ما که هنجارهای دینی، نزد عموم مردم پذیرفته شده و از مطلوبیت خاصی برخوردار است و جوانان نیز بخش عمده جمعیتی جامعه ما را تشکیل می دهند، سلامت و بهداشت روانی و جسمی در حوزه اخلاق اجتماعی نیز مطرح می شود و دامنه تأثیر سن ازدواج به حوزه های گوناگون رفتاری و فرهنگی و هویتی نسل جوان کشیده می شود.
با این حال، در سال های گذشته، ازدواج که منشأ وقوع ولادت و باروری، و به عنوان عامل بسیار مؤثر بر ساخت سنی، جنسی و افزایش جمعیت محسوب می شود، در کشور ما دستخوش تحولات چشمگیری شده است. ازدیاد جمعیت دختر و پسر در سن ازدواج، که بیش از یک سوم جمعیت کشور را تشکیل می دهند، حاصل افزایش شدید موالید دهه 60 می باشد. همچنین این امر بازتاب تحولات در عرصه های گوناگون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه، نظیر افزایش بی رویه شهرنشینی و میزان باسوادی، به ویژه تحصیلات زنان، و تمایل به کسب درآمد و اشتغال در میان زنان است و از نشانه های حرکت جامعه به سوی مدرنیزه شدن می باشد (کاظمی پور، 1385، ص 107)؛ زیرا در جوامع گذشته، پسران و دختران با رسیدن به سن بلوغ، یا کمی پس از آن، اقدام به ازدواج می کردند و مجرد ماندن یک رفتار نابهنجار محسوب می شد.
اما با پیچیده تر شدن جوامع و الگوی پذیری آنها از جوامع غربی و سکولار، و نیز ایجاد خواسته ها و انگیزه های کاذب، ذائقه اجتماعی تغییر یافت و به تبع آن، نیاز طبیعی و غریزی به ازدواج سرکوب و این روند، تا جایی پیش رفت که امروزه در بعضی جوامع غربی، جوانان به کلی از ازدواج سرباز زده، آن را مانعی برای آزادی خود تلقی می کنند و تنها زمانی به ازدواج روی می آورند که نشاط جوانی را از دست بدهند و نیازمند مراقبت باشند. متأسفانه این فرهنگ نادرست، جوامع اسلامی را نیز تحت تأثیر خود قرار داده است، به گونه ای که افزایش رو به تزاید سن ازدواج در کشور، مشکلات فراوانی به دنبال داشته است.
مشکلاتی همچون عدم تمایل به فرزندآوری، کاهش شدید جمعیت کشور، پیری و سالخوردگی و خاکستری شدن جمعیت، عدم مسئولیت پذیری و بی توجهی به آن در سایر زمینه های زندگی، گرایش به ارتباطات غیرمتعارف دختر و پسر، اختلالات جنسی، پناه بردن به مواد مخدر و بسیاری از آسیب های دیگر نظیر افزایش افسردگی و از بین رفتن نشاط جوانی، ابتلا به وسواس زیاد در انتخاب همسر، کاهش تمایل به ازدواج، وجود ولنگاری جنسی، ناهنجاری های اخلاقی، افزایش انحرافات اجتماعی، و... را به دنبال داشته است.
تحولات گسترده خانواده دیروزی با خانواده امروزی، که متأثر از فرهنگ غربی است، عمدتاً مسیر تحولات آن، با دو تحول عمده ساختاری و کارکردی مواجه بوده است: تحول ساختاری در این عرصه، حوزه ساختار قدرت خانواده را تعیین می کند و حوزه کارکردی، به وظایف خانواده در طول حیات خود اشاره دارد. در راستای این تحولات، جامعه شناسان مسیر تحولات خانواده را از خانواده گسترده به هسته ای شناسایی کرده اند. با این نگاه، می توان یکی از عوامل مهم تأخیر سن ازدواج را در میان جوانان تبیین نمود. آنچه در جامعه امروز ما شاهدیم، تحول خانواده به سوی خانواده های هسته ای هستیم (آزاد ارمکی، 1386، ص 120).
بنابراین، تحولات ساختاری خانواده یکی از عواملی است که منجر به هسته ای شدن خانواده در ایران شده است. این امر می تواند به دو معنا باشد: عدم تمایل به فرزندآوری، و افزایش سن ازدواج. اما آمارها در ایران حکایت از افزایش سن ازدواج دارد. بررسی آمارهای ثبتی ازدواج در کشور، بر اساس آمارهای ثبت احوال کشور، طی سال های 1383-1388، رشد 23 درصدی را برای ازدواج نشان می دهد. این میزان رشد، به نسبت جمعیت واقع در سن ازدواج، که بیش از35 درصد جمعیت کشور را تشکیل می دهند، کاهش 12 درصدی را نشان می دهد که علی رغم نفوذ اعتقادات مذهبی و ارزش های اجتماعی حاکم برجامعه ایران، نگران کننده بوده و جای بررسی دارد (کاظمی پور، 1385، ص 23). البته این وضعیت در سال های اخیر نگران کننده تر شده است.
آخرین آمارهای جمعیتی در زمینه سهم ازدواج های بالای 35 سال برای مردان و ازدواج های بالای 30 سال برای زنان در آمارهای سال های اخیر همچنان رو به افزایش است. به طوری که سهم ازدواج های بالای 30 سال برای زنان از 5/10 درصد در سال 90، به 2/11 درصد در سال 91 افزایش یافته و سهم ازدواج های بالای 35 سال برای مردان نیز از 6/8 درصد در سال 90، به 8/8 درصد در سال 91 افزایش یافته است. این در حالی است که این رقم در سال 84، برای ازدواج های بالای 35 سال برای مردان 7/6 درصد و بالای 30 سال برای زنان 3/6 درصد بوده است (http://www.jahannews. cm/vdcdn90xnyt0nf6.2a2y. html). از سوی دیگر، رشد جمعیتی کشور در سرشماری سال 90، به 29/1 درصد رسیده است. در حالی که این رشد در سال 85 نزدیک به 62/1 درصد بوده است (http://www. bartarinha ir/fa/news/28802 90). بنابراین، آمارهای رسمی، هم سن ازدواج افزایش یافته و هم ما با کاهش رشد جمعیت موجه بوده ایم.
به نظر می رسد، جامعه اسلامی ما، برخلاف هنجارهای مورد تأکید در شرع انور، با موضوع تأخیر سن ازدواج و کاهش شدید جمعیت مواجه شده است؛ امری که اینک به یک مسئله اجتماعی تبدیل شده است. این افزایش سن ازدواج و فاصله گرفتن جامعه اسلامی از هنجارهای دینی، امری نامطلوب است که آثار و پیامدهای ناگواری در پی دارد. از این رو، این مقاله، به بررسی و تحلیل جامعه شناختی تأخیر سن ازدواج، با تأکید بر عوامل فرهنگی می پردازد.
سن ازدواج
معمولاً در همة جوامع برای ازدواج، یک پایة سنی حداقلی وجود دارد که در قوانین مدون و یا غیرمدون در نظر گرفته می شود و افراد تا پیش از رسیدن به آن، به برقراری پیوند زناشویی مجاز نیستند. این پایة سنی معمولاً همزمان با بلوغ جنسی، یا اندکی پیش یا پس از آن تعیین می گردد. ولی به دلیل آنکه ازدواج به عنوان شیوة بهنجار ارضای این نیاز، تنها بعد زیستی ندارد و مانند سایر امور انسانی، با فرهنگ جامعه شکل گرفته و جهت می یابد، معمولاً افزون بر بلوغ جنسی، باید فرد توانمندی لازم برای ادارة امور خانواده را داشته باشد و به تعبیری، به بلوغ عقلی، فکری و اقتصادی رسیده باشد، به گونه ای که فرد بتواند در نظر عرف و قانون، مسئولیت تعهدهای خویش را در قبال دیگران بپذیرد. بدین ترتیب، سن ازدواج در هر جامعه ای بر حسب شرایط محیطی، اقتصادی و فرهنگ خاص آن جامعه تبیین می گردد (بستان، 1383، ص 21).
از این رو، در خصوص تعیین سن خاصی ازدواج، هر چند نمی توان در آموزه های دینی سن مشخصی را برای آن تعیین کرد، اما احادیث منقول از پیامبر اکرمصل الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام و سیره عملی آن بزرگواران، شاهد گویایی بر اهتمام ایشان در تعجیل و عدم تأخیر در امر ازدواج است. افزون بر این، تجرد و تأخیر در امر ازدواج در بعضی روایات مردود شمرده شده، و تأکید شده است که هیچ چیز نباید موجب تأخیر ازدواج شود، حتی فقر (مجلسى، 1403ق، ج 100، ص 217؛ حر عاملى، 1416ق، ج 20، ص 43).
در اسلام تشویق به ازدواج شده و از کسانی که اسباب ازدواج را به خصوص در سن جوانی فراهم می کنند، تمجید شده است (حرعاملی، 1416ق، ص 45). در بسیاری از روایات و کلام حضرات معصومان علیهم السلام نیز از تجرد و رهبانیت نهی شده است. آثاری همچون پاسداشت سنت پیامبرصل الله علیه و آله (همان، ص 44)، حفظ و کامل شدن دین (مجلسی، 1403ق، ج 100، ص 220)، زیاد شدن ثواب عبادت (همان)، زیاد شدن روزی (ر.ک: رى شهرى، 1362، ج 4، باب 1636)، قرار گرفتن در ولایت و حمایت خداوند (فیض کاشانى، 1383، ج 3، ص 54)، و به خشم آمدن شیطان (مجلسی، 1403ق، ج 10، ص 93)، سرزنش مردان بی همسر (حرعاملی، 1416ق، ج 20، ص 45)، و اینکه تجرد موجب شرور شدن افراد است (حویزی، 1370، ج 3، ص 597)، در کلام معصومان علیهم السلام از جمله آثار مثبت ازدواج شمرده است.
افزون بر این، در منابع روایی از جمله حقوق فرزند بر پدر این است که پس از بالغ شدن، او را به ازدواج درآورد (مجلسی، 1403ق، ج 70، ص 80). در روایت دیگری هم بهترین سن ازدواج دختران، ابتدای سن بلوغ داسته شده است (مجلسی، همان، ج 16، ص 223). در روایتی نیز امام رضا علیه السلام سفارش به تعجیل در ازدواج دختران کرده، می فرمایند: جبرئیل امین بر پیامبر خداصل الله علیه و آله نازل شد و عرض کرد:
ای محمدصل الله علیه و آله پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید: دختران باکره مانند میوه درختان هستند. همان گونه که میوه وقتی می رسد، چاره ای جز چیدن ندارد، وگرنه تابش خورشید و وزش باد آن را فاسد می کند، دختران باکره هم وقتی به سن بلوغ و ازدواج می رسند، چاره ای جز ازدواج ندارند، و گرنه از گرفتار شدن به فتنه و انحراف، در امان نیستند (حرعاملی، 1403ق، ج 21، ص 482).
بنابراین، اسلام الگوی مطلوب ازدواج را پایین بودن سن ازدواج می داند و تأخیر ازدواج امر نکوهیده ای است که مقبول اسلام نیست؛ زیرا در مجموع، از روایات استفاده می شود که سن پایه برای ازدواج پس از بلوغ است و اگر شخص احساس نیاز کند، به گونه ای که ترک آن موجب گناه شود، ازدواج در این سن واجب می گردد. افزون بر این، سیره عملی ائمه معصوم علیهم السلام، نیز ازدواج به هنگام بوده است. بر اساس شواهد تاریخی، ازدواج بسیاری از امامان علیهم السلام در سنین پیش از 20 سالگی بوده است.[1] این بزرگواران در مورد فرزندانشان نیز همین شیوه را داشتند و عموماً پیش از 20 سالگی زمینه ازدواج آنان را فراهم می نمودند.
ازآنجایی که عمل و سیره معصومان علیهم السلام برای ما الگو و حجت است، در تعیین سن ازدواج می توان سیره آن بزرگواران را به عنوان یک هنجار دینی در نظر گرفت. اما در قرآن، از سن خاص برای بلوغ سخن به میان نیامده است. هر چند می توان بلوغ طبیعی و تکوینی را با توجه به مفاهیم حلم (احتلام)، رشد و قابلیت نکاح، که مقولاتی طبیعی و تکوینی هستند، مستفاد نمود. بنابراین، بلوغ از منظر آیات قرآن امری طبیعی و تکوینی است. به عبارت دیگر، بلوغ در قرآن آغاز دوره ای از حیات افراد است که آنان وارد تکالیف و مسئولیت های فراوان دینی و اجتماعی می شوند. عبادات، معاملات و امور حقوقی زمانی متوجه افرادی می گردد که به سن بلوغ رسیده باشند.
اما نشانه های بلوغ نیز با توجه به آیة 6 سورة نساء، با احتلام در مردان و عادت ماهیانه در زنان قابل اثبات است. افزون بر این، با توجه به روایات تشویق به ازدواج و حتی تأکید بر تعجیل در ازدواج و نیز سیره عملی ائمه معصوم علیهم السلام در ازدواج خود و فرزندانشان و تأکید قرآن به همزمانی ازدواج با بلوغ (نساء: 6)، و سرزنش تأخیر در ازدواج، می توان قائل به همزمانی ازدواج با سن بلوغ شد، ولی سن خاصی را نمی توان در این زمان مطرح نمود. البته سن بلوغ شرط لازم است و کافی نیست؛ بلوغ اجتماعی و عاطفی در کنار سایر شرایط زمینه ساز ازدواج خواهد بود. باید شرایط به گونه ای فراهم شود که ازدواج، فاصله زیادی با سن بلوغ شرعی و عرفی نداشته باشد. ولی متاسفانه این موضوعی است که در جامعه ما رخ داده است و بین بلوغ جنسی و عاطفی از یک سو، و بلوغ اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر فاصله افتاده است. همین امر عامل اصلی افزایش سن ازدواج است.
پیشینه بحث
در خصوص موضوع این مقاله، یعنی تحلیل جامعه شناختی عوامل فرهنگی افزایش سن ازدواج، هیچ مقاله و یا آثار منتشر شده ای وجود ندارد. هر چند به صورت جسته و گریخته می توان بررسی عوامل افزایش سن ازدواج را به طور کلی و نه بررسی عوامل فرهنگی آن را در برخی آثار منتشره رصد کرد. در ذیل به مهم ترین این آثار اشاره می گردد.
در پژوهشی کاظمی پور (1383) معتقد است که میزان تحصیلات با افزایش سن ازدواج رابطه مستقیم دارد، به طوری که هر چه فرد تحصیلات بیشتری داشته باشد، توقع بالاتری از اشتغال و سطح زندگی دارد. بنابراین، دیرتر ازدواج می کند. حبیب پور در تحقیقی در سال 1390، مشکلات و موانع ازدواج جوانان، به ویژه دختران را مورد بررسی قرار داده و به این نکته اشاره کرده است که برخی جوانان برای ارضای غرایز طبیعی خود به ارتباط با جنس مخالف بسنده می کنند. در نتیجه، وجود زمینه های انحرافی و روابط آزاد دختر و پسر، به عنوان یکی از عوامل افزایش سن ازدواج شمرده شده است.
حسین بستان (1383) در کتاب اسلام و جامعه شناسی خانواده، در بخشعامل هاى افزایش سن ازدواج، پنج عامل زیر را در این زمینه، به عنوان عوامل افزایش سن ازدواج مطرح کرده است: الف. مشکلات اقتصادى؛ ب. تحصیلات؛ ج. خدمت سربازى؛ د. آزادى روابط جنسى؛ ه . ارزش ها و آداب و رسوم.
عباس رجبی (1386)، در مقاله سن ازدواج؛ عوامل افزایش و راهبردهای کاهش آن، عوامل افزایش سن ازدواج را در مقولات زیر بررسی کرده است: الف. عوامل اجتماعی: 1. افزایش جرایم و آسیب های اجتماعی و خانوادگی، 2. طولانی بودن تحصیلات دانشگاهی، 3. به هم خوردن توازن دختر و پسر آماده ازدواج در روستاها؛ ب. عوامل اقتصادی؛ ج. عوامل فرهنگی: 1. متروک شدن ارزش های معنوی، 2. نفوذ فرهنگ آزادی جنسی غرب، 3. آرمان گرایی جوانان.
محمدصادق شجاعی (1384)، در مقاله تحلیل روان شناختی افزایش سن ازدواج؛ و نقش آن در انحرافات اخلاقی جوانان، عوامل مؤثر در افزایش سن ازدواج را در این عوامل طرح نموده اند: تحول در الگوهای رفتاری؛ ادامه تحصیلات و تحول موقعیت زنان؛ اعتقاد به داشتن زندگی آزاد؛ فراهم بودن زمینه ارضای نامشروع؛ وسواس بیش از حد در انتخاب همسر. در پایان نیز به آثار و پیامدهای افزایش سن ازدواج پرداخته است.
علی احمد پناهی (1385)، در مقاله ازدواج در اسلام؛ با نگاهی به کارکردهای تربیتی و روان شناختی، می نویسند: از آموزه های دینی و تحقیقات تجربی اندیشمندان می توان استفاده کرد که بهترین زمان ازدواج برای دختران و پسران، اوایل جوانی است و این مقطع سنی برای بیشتر افراد، که شرایط ازدواج را دارا هستند، مناسب است. ازدواج در این دوره، فواید معنوی، اجتماعی، روان شناختی زیادی دارد.
حبیب پور گتابی و غلامرضا غفاری (1390)، در مقاله علل افزایش سن ازدواج دختران، مهم ترین دلایل تجرد دختران را در عوامل زیر بررسی می کند: فقدان همسر مورد علاقه و دلخواه، ادامه تحصیل و بی اعتمادی به جنس مخالف، نگرش زنان جوان به برابری زن و مرد در عرصه های مختلف، اینکه هزینه از دست دادن فرصت ازدواج بیش از هزینه از دست دادن سایر فرصت هاست، نگرش فرامادی به ازدواج، افزایش میزان تحصیلات دختران مجرد، تغییر نوع نگرش به ازدواج، جامعه ایرانی و تأثیر مدرنیته بر ازدواج.
افزون بر آنچه گذشت، به طورکلی می توان، علل و عوامل افزایش سن ازدواج در تحقیقات و پژوهش های صورت گرفته را می توان در عوامل زیر رصد کرد:
تغییرات اقتصادی و اجتماعی مانند سنگینی جهیزیه و مخارج جشن ازدواج، انتشار تعلیمات متوسطه و عالیه، محرومیت گذشته زنان از استقلال اجتماعی و اقتصادی، تغییر شیوه انتخاب همسر از والدین به دختران (بهنام، 1348)؛
تغییرات اقتصادی و اجتماعی ﻣﺎﻧﻨﺪ سنگینی ﺟﻬﯿﺰﯾﻪ و ﻣﺨﺎرج ﺟﺸﻦ ازدواج، اﻧﺘﺸﺎر ﺗﻌﻠﯿﻤﺎت ﻣﺘﻮﺳﻄﻪ و ﻋﺎﻟﯿﻪ، ﻣﺤﺮوﻣﯿﺖ ﮔﺬﺷﺘﻪ زﻧﺎن از اﺳﺘﻘﻼل اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و اﻗﺘﺼﺎدی، ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺷﯿﻮه اﻧﺘﺨﺎب ﻫﻤﺴﺮ از واﻟﺪﯾﻦ ﺑﻪ دﺧﺘﺮان (ﺑﻬﻨﺎم، 1348)؛
باورهای غلط خانواده ها، مسائل اقتصادی، بالا بودن توقعات جامعه از جوانان و عدم امکان آشنایی قبل از ازدواج اصلانی و همکاران (1377)؛ عزیزی (1377) و تهرانی (سلطان پور، 1379) تحصیلات؛ یعقوبی چوبری (1378) فققدان همسر دلخواه و مردد بودن در تصمیم گیری؛ ربانی و سارانی (1380) تحصیلات، تورم اقتصادی، بالا بودن هزینه ازدواج و مهریه زیاد؛ صیفوری طغرالجردی (1382) نوع خانواده و منبع تصمیم گیری راجع به ازدواج؛ محمودیان (1383) تحصیلات، شهرنشینی، مشارکت زنان در نیروی کار، ازدواج های آزادتر و برابری بیشتر جنسیتی؛ نیک منش و کاظمی (1383) نیافتن فرد مورد علاقه و ادامه تحصیل را مهم ترین دلائلی دانسته اند که موجب تأخیر ازدواج در بین دختران می شوند.
پژوهش های ﺧﺎرﺟﯽ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﯾﺠﯽ درﺧﺼﻮص ﻋﻮاﻣﻞ مؤثر بر افزایش ﺳﻦ ازدواج دﺧﺘﺮان دﺳﺖ ﯾﺎفته اند. ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺜﺎل، اﯾﻨﮕﻠﻬﺎرت، روﻧﺎﻟﺪ (1382)، ﺗﻬﯿﻪ ﺟﻬﯿﺰﯾﻪ، وﺿﻌﯿﺖ ﻇﺎﻫﺮی و ﻣﻬﺮﯾﻪ؛ مک دونالد هیول (1388) در این زمینه، یکی از مهم ترین عوامل مؤثر، تحصیلات عالی زنان است که با تأخیر ازدواج همبستگی نشان می دهد. ﮔﺎرﯾﻨﻮ (1992، نقل از: آﺑﺮﺧﺖ، 1384) ﺑﻪ ﺗﺄﺛﯿﺮ اﻓﺰاﯾﺶ ﻃﻼق در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺮ اﻓﺰاﯾﺶ ﺳﻦ ازدواج در ﺑﯿﻦ دﺧﺘﺮان اﺷﺎره ﮐﺮده اﻧﺪ.
همان گونه که از آثار منتشره در زمینه بررسی عوامل افزایش سن ازدواج به دست می آید، وجه امتیاز این پژوهش، رویکرد جامعه شناختی آن و بررسی و تحلیل عوامل فرهنگی تأثیرگذار بر افزایش سن ازدواج است که پژوهشی کاملاً بکر و نوآورانه است.
چارچوب نظری و تحلیلی بحث
به نظر می رسد، پیش از هر چیز، به دلیل پیامدهای ناگوار تأخیر سن ازدواج در ایران، به ویژه ناهنجاری های اخلاقی و پیری و خاکستری شدن جمعیت، و...، این موضوع را باید به عنوان یک مسئله اجتماعی در نظر گرفت. از نظر جامعه شناسان، مسئله اجتماعی زمانی پدید می آید که قدرتی که جامعه برای تنظیم روابط بین افراد دارد، با شکست روبه رو، نهادهای آن دستخوش تزلزل، هنجارها و قوانین مورد بی احترامی، انتقال ارزش ها از نسلی به نسل دیگر به سختی صورت گرفته، چارچوب توقعات متزلزل گردد. ازآنجایی که همواره شرایط اجتماعی نیاز به بازسازی و بهسازی دارد، مسئله اجتماعی ناشی از عدم تعادل جزیی است.
مشکلات اجتماعی زمانی که با بن بست مواجه شوند، به گونه ای که که خروج از آن برای افراد محروم امکان پذیر نباشد، مسئله اجتماعی پدید می آید. مسئله اجتماعی با بحران، تنش، بی سازمانی، و انحراف اجتماعی رابطه تنگاتنگ دارد (لوزیک، 1383، ص 23ـ35). به عبارت دیگر، حالت تعادل جامعه زمانی است که مشکلات اجتماعی، با پاسخ مقتضی از سوی نهادها، به هنگام رفع و برطرف گردد و به موضوعی حاد و یا مسئله اجتماعی تبدیل نشود. اما بحران ها و بی سازمانی های اجتماعی جامعه را با عدم تعادل مواجه می سازد. بنابراین، ملاک مسئله بودن پدیده ای در جامعه از منظر جامعه شناسان، آزاردهنده بودن آن برای شمار بسیاری از افراد جامعه است. از این رو، جامعه شناسان، مسئله اجتماعی را چنین تعریف کرده اند: مسئله ای که با تعداد فراوانی از مردم ارتباط دارد و ناشی از علل اجتماعی - ساختاری و همچنین مستلزم راه حل های اجتماعی - ساختاری می باشد (همان).
اما در خصوص تحلیل جامعه شناختی افزایش سن ازدواج، توجه به نکاتی چند ضروری است:
1. ازدواج یکی از اشکال پیوند زناشویی است. این پیوند ثابت و دائمی، به دوجنس اشاره دارد؛ در ازدواج، زوجین از طریق وصلت مراسم را قانونی می کنند. دائمی بودن این پیوند و داشتن فرزند در چنین وصلت هایی دارای مشروعیت قانونی و اجتماعی است (لوکاس و میر، بی تا، ص 124). به بیان دیگر، این پیوند دائمی میان زوجین با هدف توالد و تناسل صورت می گیرد.
2. تمایل به ازدواج و جنس مخالف، که مبنای ازدواج و تشکیل خانواده است، تابع شرایط زیست شناختی است که با بلوغ جنسی و عاطفی آغاز می شود. اما در همه جوامع، همه ازدواج ها در سنین بلوغ انجام نمی گیرد؛ زیرا پیوند ازدواج در قالب عقد ازدواج، تابع توافق و رضایت دختر و پسر و مسبوق به توافق جمعی (والدین) است. از این رو، قواعد، آداب، رسوم و سنن مربوط به ازدواج، و نه صرفاً بلوغ جنسی، تعیین کننده زمان ازدواج است. بنابراین، بلوغ جنسی و عاطفی را شرایط زیست شناختی تعیین می کند، و بلوغ اقتصادی و اجتماعی و یا عقلی را شرایط اجتماعی. این امر موجب ناهمزمانی بلوغ جنسی، اجتماعی و اقتصادی شده است.
از این رو، برخی پژوهش ها، تغییر در سن ازدواج را به تغییرات اقتصادی و اجتماعی جوامع می دهند (ساروخانی، 1375، ص 128)؛ زیرا بلوغ اجتماعی و اقتصادی با تأخیر صورت می گیرد. این سخن نیز درست به نظر می رسد؛ زیرا تغییرات اقتصادی و اجتماعی بر خانواده تأثیر گذاشته، این تأثیر، تغییرات ساختاری خانواده را در پی داشته، و هسته ای شدن، بی میلی نسبت به فرزندآوری و افزایش سن ازدواج و کاهش رشد جمعیت، حداقل پیامدهای مورد انتظار این گونه تغییرات اقتصادی و اجتماعی است.
3. فرایند فوق و ناهمزمانی بلوغ جنسی، اجتماعی و اقتصادی موجب افزایش سن ازدواج شده است. این امر در جوامع جهان سوم و از جمله جامعه اسلامی ما، متأثر از فرهنگ غربی و مدرنیته است. خانواده در ایران اسلامی، مانند هر پدیده دیگر اجتماعی، دچار تحولاتی شده است. این تحولات متناسب با سایر تغییرات و تحولات اجتماعی رخ داده است. نقش زن، کودکان و پدر در خانواد، ابعاد خانواده، الگوهای خانواده و ... تا حدود زیادی نسبت به چند دهه قبل تغییر یافته است. با تغییر نقش ها، بخشی از کارکردهای خانواده نیز دچار اختلال شده است.
با گسترش شهرنشینی، خانواده گسترده و سنتی گذشته، به خانواده هسته ای تبدیل شده و شامل پدر و مادر و فرزندان ازدواج نکرده شده است. نقش انحصاری مردان در معیشت از میان رفته، انبوهی از بانوان وارد بازار کار و اشتغال شده اند. اشتغال زنان، موجب کاهش آسایش و راحتی، افزایش خستگی ناشی از کار در منزل و خارج از آن، کاهش آستانه تحمل روانی ناشی از مشکلات اجتماعی و اقتصادی، عدم وجود زمان کافی برای ارتباط فکری و روحی با همسر و فرزندان، به دلیل حضور تمام وقت در خارج از منزل و کارهای جاری منزل، فقدان زمان کافی برای استراحت، تفریح و ورزش و پرداختن به سلامتی خود، کم رنگ شدن نقش تربیتی برای فرزندان به دلیل ضیق وقت، فشارهای عصبی و مشکلات عدیده روانی، پرخاشگری، اضطراب، تضعیف روابط عاطفی میان همسران و بروز شکاف و اختلاف در خانواده و صدها مشکل دیگر است که به شدت سلامت و بهداشت خانواده، به ویژه مادران را تهدید می کند (ر.ک: بستان، 1383، ص 35)، و در نهایت، این گونه مشکلات جامعه را با مخاطراتی مواجه کرده است.
برخی پژوهش ها در ایران این مشکلات اجتماعی را تأیید می کنند. برخی خانواده های ایرانی، امروزه با کاهش فضای عاطفی در خانواده و سرد شدن ارتباطات انسانی در محیط خانواده روبه رو هستند. این پدیده می تواند منجر به طلاق ذهنی و عاطفی گردد (ر.ک: ساروخانی، 1378). شکل دیگر تحولات در خانواده ایرانی، که به تبع شرایط اقتصادی و اجتماعی پدید آمده خانواده هایی هستند که مرد به دلیل مقتضیات شغلی تنها در برخی از روزهای ماه و یا هفته می تواند در کنار خانواده باشد و در دیگر ایام به دور از خانواده است.
در این خانواده ها، زنان با دشواری های بسیاری مواجه هستند؛ زیرا زن... باید بدون مرد خانواده را اداره کرد و در این شرایط زن، دچار ابهام در نقش و مسئولیت های چندگانه می شود (همان). خانواده های تفرد یافته نیز شکل دیگری از خانواده امروز ایرانی است. در این نوع خانواده ها، هر یک از اعضا یک کلید از آپارتمان و یک کلید از اتاقش دارد و هر کس برای خودش زندگی می کند و در این خانواده ها سرمایه اجتماعی، حمایت ها و انسجام جمعی رو به کاهش است (همان).
4. امروزه و در عصر ارتباطات، با سلطه بلامنازع رسانه های ارتباط جمعی، زندگی بشر به سمت فردگرایی سوق یافته و افراد را از تعامل با دیگران باز داشته است. این موضوع ناشی از نوع بهره برداری غیرفرهنگی و نادرست از این رسانه هاست. استفاده بی حد و حصر ابزارهای ارتباطی، ارتباط بین فردی و چهره به چهره را در خانواده کم رنگ کرده، موجب شده تا فضای انفرادی، به جای فضای جمعی و عاطفی بر خانواده حاکم شود. به طوری که گسترش تکنیکی رسانه های شنیداری و دیداری، ارتباط مستقیمی با فردگرایی و دوری از فضای روانی و عاطفی خانواده را نشان می دهد و به تدریج، فضای روانی و محیطی گفت وگو در ارتباط بین فردی در خانواده، تغییر یافته و اعضای خانواده را به جای همگرایی، به واگرایی سوق داده است (ر.ک: گیدنز، 1388، ص 24).
مجموعه این دست تحولات در عرصه خانواده، بستر مناسبی برای افزایش سن ازدواج و تجرد زیستی را فراهم آورده است. به گونه ای که طبق آخرین سرشماری کشور، میزان تجرد قطعی در مردان 1/3 درصد و در زنان 1/8 درصد گزارش شده است (ر.ک: مرکز آمار ایران).
5. افزایش سن ازدواج و تجرد قطعی، ازدواج جوانان را با چالش های جدی مواجه ساخته، امنیت خانواده را به مخاطره می اندازد و آسیب های دیگری همچون افزایش ولنگاری جنسی، ارتباطات نامشروع، عدم تمایل به باروری و... را به همراه دارد. کم رنگ شدن انگیزه ازدواج، علی رغم رسیدن فرد به بلوغ جنسی و عاطفی، و بالا رفتن سن ازدواج به دلیل تحولات فوق در عرصه خانواده و نیز تأخیر در بلوغ اجتماعی و اقتصادی از پیامدهای این گونه تحولات است. تأخیر بلوغ اجتماعی و اقتصادی فرد، که ناشی از فراهم نبودن شرایط مناسب اقتصادی و اشتغال به تحصیل است، از موانع اساسی ازدواج شمرده می شود. این مسئله آغاز زندگی زناشویی را در چارچوب قانونی و شرعی تا زمان اتمام تحصیل و کسب شغل و درآمد مناسب به تأخیر می اندازد.
6. از جمله پیامدهای افزایش سن ازدواج، عدم تمایل زوجین به باروری و فرزندآوری است. براساس اطلاعات حاصل ازسرشماری سال 90، متوسط بعد خانوار از 84/4 نفر در سال 1375 به 03/4 نفر در سال 1385 و 5/3 در سال1390 کاهش یافته است (مرکز آمار ایران، سرشماری 1390). این امر ناشی از نفوذ فرهنگ مادی و سکولار در جامعه اسلامی ماست. علی رغم اینکه فرزندآوری از عوامل مهم ایجاد آرامش روانی مادر و نشاط افزایی و استحکام خانواده است، هم اکنون تمایل به فرزندآوری در زوج های جوان، کمتر از گذشته است. در حالی که، فلسفه اصلی ازدواج و پیمان زناشویی توالد و تناسل بود. از این رو، با تحولات صورت گرفته در عرصه خانواده، فلسفه اصلی ازدواج به دست فراموشی سپرده شده است.
حال، با توجه به آنچه گذشت، می توان افزایش سن ازدواج را بر اساس تحلیل جامعه شناختی در قالب دو نظریه جانسون و پارسونز چنین بیان کرد:
1. نظریه چالمرز جانسون
چالمرز جانسون در تحلیل شرایط پیدایش مسائل اجتماعی، و عدم تعادل جامعه و در نتیجه انقلاب، پس از بیان ویژگی ها و شرایط تعادل ساختاری جامعه، به مقوله نظام اجتماعی نامتعادل می پردازد. وی معتقد است که برای بررسی یک جامعه در حال تحول، باید نخست به بررسی نظام اجتماعی نامتعادل پرداخت. در واقع، نظام نامتعادل عرصه ای است که انقلاب در آن رخ می دهد (جانسون، 1363، ص 70).
از نظر جانسون، تا زمانی که ارزش های یک جامعه و واقعیت های محیطی آن با هم سازگار باشند، جامعه از عدم تعادل ساختاری و انقلاب مصون است. اما دو منبع اصلی ایجاد تحول یا فشارهایی که می توانند حالت تعادلی جامعه را مختل کنند، عبارتند از: فشارهای محیطی و فشارهای ارزشی؛ یعنی عدم موفقیت در دستیابی به ارزش های آرمانی که مورد قبول همگان باشد (همان، ص 74). از این رو، منابع تغییرات محیطی و ارزشی به دو دسته داخل و خارج نظام، به چهار نوع قابل تقسیم هستند:
1. منابع خارجی تغییر در ارزش ها: (وسایل ارتباط جهانی، نظیر اینترنت، ماهواره، تبادل و تلاقی فرهنگ ها، فعالیت گروه های سیاسی بین المللی، مسافرت های بورسیه ای دانشجویان به خارج و…)؛
2. منابع داخلی تغییر در ارزش ها: ترقی و تعالی فکری و پذیرش نظریات و تفکرات جدید در عرصه های علمی، جایگزینی ایدئولوژی و احکام مذهبی، …
3. منابع خارجی تغییر در محیط: ورود دانش پزشکی در جوامع توسعه نیافته، رشد جمعیت، اشغال نظامی،…
4. منابع داخلی تغییر در محیط: اختراعات صنعتی مانند چرخ یا راه آهن.
البته فشارها گاهی می توانند ناشی از هر دو منابع باشند (همان، ص 74).
بنابراین تحلیل، می توان از نظر جانسون، تغییرات جمعیتی، تغییرات ساختاری خانواده و تحولات سن ازدواج را چنین بیان کرد:
1. مراسم ازدواج، برای تشکیل خانواده، نوعی مراسم گذار از کودکی به بزرگسالی است. فردی که ازدواج می کند، یعنی کسی است که وارد سن بزرگسالی شده است.
2. فردی که می خواهد ازدواج کند، باید دارای شرایط حداقلی بلوغ جسمی، جنسی، عاطفی، اقتصادی و اجتماعی باشد. فرایند شکل گیری، بروز و نمود هر یک از این بلوغ ها بدین صورت است:
اگر هریک از والدین دختر و پسر به ازدواج فرزندان خویش رضایت دهند، این امر به منزله تأیید بلوغ اجتماعی آنان است. به عبارت دیگر، بلوغ اجتماعی، هویت مستقل اجتماعی بزرگسالی فرد در جامعه است که با ازدواج تأیید می شود. اما بلوغ جسمی و جنسی مستقل از مسائل فرهنگی و در عین حال، متأثر از آن است. بلوغ عاطفی نیز تابع سن، بلوغ جسمی، جنسی و شرایط اجتماعی و فرهنگی است؛ این بلوغ این گونه بروز می کند که احساس وابستگی فرد نسبت به والدین در دوران کودکی پررنگ می باشد، و کم کم در نوجوانی و جوانی این امر کم رنگ و انس با همسر و جنس مخالف جای آن را می گیرد. جدایی عاطفی نوجوان و جوان از والدین، نمود بلوغ عاطفی است. بلوغ اقتصادی فرد نیز به توانایی تولید (به معنای عام) فرد اطلاق می شود که در تأمین معاش مجبور به استفاده از دست رنج دیگران نباشد.
اما اینکه امروز تغییرات ساختاری خانواده و به تبع، تأخیر سن ازدواج به یک مسئله اجتماعی تبدیل شده و پیامدهای ناگواری را برای جامعه اسلامی ما در پی دارد، از نظر مدل تحلیل جانسون به این بیان است:
در گذشته، چون جامعه ایران تاحدودی سنتی بوده، منابع تغییر ارزشی و محیطی در آن به کندی اتفاق می افتاد؛ خانواده ها و افراد جامعه پایبند به ارزش ها و هنجارهای دینی بودند و سازوکارهای ترویج و نهادینه سازی ارزش ها و هنجارهای دینی نیز قوی بودند، و فشارها و منابع تغییر محیطی و ارزشی کمتر بر بافت فرهنگی یک دست جامعه تأثیرگذار بود. از این رو، بلوغ اقتصادی با بلوغ جنسی و عاطفی همزمان اتفاق می افتاد و با ازدواج نیز بلوغ اجتماعی تأیید می شد. به همین دلیل، چیزی به نام مشکل و یا مسئله اجتماعی افزایش و یا تأخیر سن ازدواج معنا و مفهومی نداشت.
اما امروزه، با فرایند شتابان جهانی شدن و تبدیل جهان به یک دهکده کوچک، و تحولات سریع محیطی و ارزشی گسترده در حال وقوع، و تأثیرپذیری فرهنگ بومی و ملی از این منابع تغییر ارزشی و محیطی و نیز ناکارآمدی سازوکارهای فرهنگ ساز در مواجه با پدیده جهانی سازی، جامعه اسلامی ایران که بستری مناسب برای ترویج ارزش های دینی و ملی بود، با فشارهای محیطی و ارزشی بیرونی و نیز درونی، به میدانی برای تاخت و تاز ارزش ها و نمادهای فرهنگ غرب تبدیل شده است. به عبارت دیگر، به تعبیر جانسون این مظروف و محیط جامعه اسلامی، با ارزش های ناهمسو با ارزش های پذیرفته شده مواجه شده است.
در عرصه نهاد خانواده نیز این ارزش ها، دچار تغییر و تحول شدند و ساختار خانواده را دچار تغییر نموده است. ازدواج، که نیازمند رشد همزمان چهار نوع بلوغ بود، به عدم تعادل و ناهمزمانی و شکاف بین بلوغ جنسی و عاطفی از یک سو، و بلوغ اقتصادی و اجتماعی از سوی دیگر مواجه گردید. رسانه های ارتباط جمعی غربی با ترویج ولنگاری جنسی، فرهنگی و فرهنگ برهنگی، سن بلوغ عاطفی و جنسی جوانان را پایین آورد. از سوی دیگر، تأثیرپذیری شدید اقتصادی نظام ما از تحولات دنیای غرب، به دلیل عدم اتکا به اقتصاد بومی و مقاومتی، و بعضاً سیاست های سلیقه ای برخی مسئولان اجرایی کشور و یا اعتقاد برخی دیگر، به گره زدن راه حل مشکلات اقتصادی کشور به تعامل با غرب، و... عواملی از این دست، در کنار نداشتن متولی واحد و ثابت مسائل فرهنگی و نیز مشکلات ناشی از برخوردهای گزینشی و سلیقه ای با مقوله فرهنگ و یا عدم اعتقاد برخی مسئولان به مدیریت و یا مهندسی فرهنگ، زمینه ساز مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوانی گردید که سن بلوغ اجتماعی و اقتصادی را افزایش داد.
این شکاف و فاصله ناشی از کاهش سن بلوغ جنسی و عاطفی از یک سو، و افزایش سن بلوغ اقتصادی و اجتماعی از سوی دیگر، زمینه ساز تغییرات ساختاری خانواده، هسته ای شدن آن و مسئله اجتماعی به نام تأخیر سن ازدواج گردید.
بنابر تحلیل جانسون، در فرایند صنعتی شدن جوامع، و به اصطلاح، سلطه فرهنگ غربی در جوامع دیگر، منابع ارزشی و به اصطلاح فشار ارزش هایی همچون خردگرایی، فردگرایی، افسونزدایی، پوچگرایی، در کنار دگرگونی در عرصه بافت زندگی شهری و توسعه شتابان شهرنشینی، کاهش نفوذ نظام خویشاوندی، تحرک جغرافیایی، تکنولوژی و تکنولوژی اطلاعات، اشتغال زنان، جنبش حقوق زنان و تنوعپذیری نهادهای اجتماعی، زمینه تغییر و تحولات گسترده ارزش های حاکم بر نهاد خانواده را فراهم ساخت که خود زمینه ساز برخی تغییرات از جمله، نوع انتخاب همسر، ازدواجهای فامیلی، چند زنی، قابلیت فرزندآوری، پایین بودن سن ازدواج، فاصله سنی زن و مرد، ازدواج مجدد و ... تغییر کنند.
این امر برخی ناهنجاری هایی از جمله کاهش نفوذ گروههای خویشاوندی، انتخاب آزادانهتر و بدون معیار همسر توسط فرزندان، کاهش ازدواجهای فامیلی، آزادی جنسی، آزادی روابط دختر و پسر پیش از ازدواج و... به دنبال داشته است که عمدتاً ناشی از منابع فشار محیطی و تغییرات ارزشی است. این امور جملگی بستر مناسبی برای تغییرات ساختاری خانوده و افزایش سن ازدواج بوده است.
منابع
آﺑﺮﺧﺖ، ﻓﺎﻃﻤﻪ، 1384، ﺑﺮرﺳﯽ دﻻﯾﻞ اﻓﺰاﯾﺶ ﺳﻦ ازدواج دﺧﺘﺮان، ﭘﺎﯾﺎنﻧﺎﻣﻪ ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ ارﺷﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﯽ، داﻧﺸﮑﺪه ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، تهران، داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎئﯽ.
آزاد ارمکی، تقی و حسین خادمی، 1382، ترجیهات ارزشی دانش آموزان تهرانی، پژوهش فرهنگی، سال هشتم، ش 8، ص 19.
آزاد ارمکی، تقی، 1386، جامعه شناسی خانواده ایرانی، تهران، سمت.
اسکیدمور، ویلیام، 1372، تفکر نظری در جامعه شناسی، ترجمة علی محمد حاضری و دیگران، تهران، سفیر.
اﯾﻨﮕﻠﻬﺎرت، روﻧﺎﻟﺪ،1382، ﺑﺮرﺳﯽ ﺳﻦ ازدواج ﺑﺎﻧﻮان ﺷﻬﺮ ﯾﺰد، ﺣﻮزه ﺳﯿﺎﺳﯽ-اﻣﻨﯿﺘﯽ، ﺷﻮرای اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﺳﺘﺎﻧﺪاری، وزارت ﮐﺸﻮر، ﺗﺤﻮل ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ ﺻﻨﻌﺘﯽ، ﺗﺮﺟﻤة ﻣﺮﯾﻢ وﺗﺮ، چ دوم، ﺗﻬﺮان، ﮐﻮﯾﺮ.
بستان، حسین، 1383، اسلام و جامعه شناسی خانواده، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
بودن، ریموند، 1373، تحرک اجتماعی، ترجمة مومن کاشی، گناباد، مرندیز.
پناهی، علی احمد، 1385، ازدواج در اسلام؛ با نگاهی به کارکردهای تربیتی و روان شناختی، معرفت، ش 104، ص 34-44.
پیشوایى، مهدى، 1380، سیماى پیشوایان در آیینه تاریخ، قم، دارالعلم.
جانسون، چالمرز، 1363، تحول انقلابی؛ بررسی نظری پدیده انقلاب، ترجمة حمید الیاسی، تهران، امیرکبیر.
حسین زاده، رسول، 1387، بررسی عوامل جامعه شناختی مؤثر در تأخیر ازدواج وانان شهرستان گرمسار، پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی، سمنان، دانشگاه آزاد گرمسار.
رجبی، عباس، 1386، سن ازدواج؛ عوامل افزایش و راهبردهای کاهش آن، معرفت، ش 112، ص 143-154.
ساروخانی، باقر، 1378، چالش های حقوق زنان و خانواده، تهران، بی نا.
ـــــ ، ساروخانی، باقر، 1375، مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، تهران، سروش.
سمیعی نسب، مصطفی و مرتضی ترابی، 1389، شاخص ها و سیاست های جمعیتی در ایران، برداشت دوم، سال هفتم، دوره جدید، ش 11 و 12، ص 143-188.
سیمبر، معصومه، 1388، دستاوردهای تنظیم خانواده در ایران، مجلة دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی، دوره 8، ش 1، ص 81-92.
شجاعی، محمدصادق، 1384، تحلیل روان شناختی افزایش سن ازدواج؛ و نقش آن در انحرافات اخلاقی جوانان، معرفت، 97، ص 46-53.
ﺻﯿﻔﻮری ﻃﻐﺮاﻟﺠﺮدی، ﺑﺘﻮل، 1382، ﺑﺮرﺳﯽ ﻋﻮاﻣﻞ اﻗﺘﺼﺎدی، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﺟﻤﻌﯿﺘﯽ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﺳﻦ اوﻟﯿﻦ ازدواج: ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﻮردی زﻧﺎن ﻣﺘﺄﻫﻞ 15 -49 ﺳﺎﻟﻪ روﺳﺘﺎﻫﺎی ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن زاﺑﻞ در اﺳﺘﺎن ﺳﯿﺴﺘﺎن و ﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎن اﯾﺮان، ﭘﺎﯾﺎنﻧﺎﻣﻪ ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ ارﺷﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﯽ، شیراز، داﻧﺸﮕﺎه ﺷﯿﺮاز.
عبدوس، محمدتقى، بی تا، فرازهایى برجسته از سیره امامان شیعه، قم، دفتر تبلیغات اسلامى.
فولادی، محمد، 1390، بررسی و نقد نظریه ها و سیاست های جمعیتی؛ با تأکید بر سیاست جمعیتی اخیر ایران، معرفت فرهنگی اجتماعی، ش 14، ص 145-172.
کلینى، محمدبن یعقوب، 1350، کافى، تهران، دارالکنب الاسلامیه.
کاظمی پور، شهلا، 1384، تحول سن ازدواج در ایران و عوامل جمعیتی مؤثر بر آن، پژوهش زنان، ش 3.
ﺣﺒﯿﺐﭘﻮر ﮔﺘﺎﺑﯽ، ﮐﺮم و ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﻏﻔﺎری، 1390، ﻋﻠﻞ اﻓﺰاﯾﺶ ﺳﻦ ازدواج دﺧﺘﺮان، ﭘﮋوﻫﺶ زﻧﺎن، دوره 9، ش 1، ص 7-34.
کلانتری، صمد، 1378، جمعیت و تنظیم خانواده، اصفهان، فروغ ولایت.
گیدنز، آنتونی، 1388، پیامدهای مدرنیت، ترجمة محسن ثلاثی، تهران، مرکز.
لوزیک، دانیلین، 1383، نگرشى نو در تحلیل مسایل اجتماعى، ترجمة سعید معیدفر، تهران، امیرکبیر.
لوکاس، دیوید و پاول میر، بی تا، درآمدی بر مطالعات جمعیتی، ترجمة حسین محمودی و دیگران، تهران، دانشگاه تهران.
مجدالدین، اکبر و احمدرضا جمالی، 1386، بررسی دلایل و اثرات افزایش سن ازدواج دختران روستایی در ایران، جامعه شناسی دانشگاه آزاد آشتیان، سال دوم، ش 4.
ﻣﺤﻤﻮدﯾﺎن، ﺣﺴﯿﻦ، 1383، ﺳﻦ ازدواج در ﺣﺎل اﻓﺰاﯾﺶ: ﺑﺮرﺳﯽ ﻋﻮاﻣﻞ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎن، ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ش 24، ص 69-85.
ﻣﺮﮐﺰ آﻣﺎر اﯾﺮان، 1385، ﺳﺮﺷﻤﺎری ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻧﻔﻮس و ﻣﺴﮑﻦ، ﻣﺮﮐﺰ ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی ﺑﻨﯿﺎدی (1372) ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﺳﻦ ازدواج، ﻣﻌﺎوﻧﺖ ﭘﮋوﻫﺸﯽ وزارت ﻓﺮﻫﻨﮓ و ارﺷﺎد اﺳﻼﻣﯽ.
مرکز آمار ایران، 1388، تحلیلی بر ویژگی های ازدواج در ایران، تهران.
هیول، مک دونالد 1388، بررسی علل افزایش سن ازدواج، ویژه نامه علمی استانداری مازندران.
ﯾﻌﻘﻮﺑﯽ ﭼﻮﺑﺮی، ﻋﻠﯽ، 1378، ﺑﺮرﺳﯽ ﻋﻮاﻣﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻣﺆﺛﺮ در ﺑﺎﻻ رﻓﺘﻦ ﺳﻦ از دواج ﺟﻮاﻧﺎن ﺷﻬﺮ رﺷﺖ، ﭘﺎﯾﺎنﻧﺎﻣﻪ ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ ارﺷﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﯽ، کرمان، داﻧﺸﮕﺎه ﺷﻬﯿﺪ ﺑﺎﻫﻨﺮ.
کرم حبیب پورگتابی و غلامرضا غفاری، 1390، علل افزایش سن ازدواج دختران، زن در توسعه و سیاست، ش 32، ص 7-34.
http://www.bartarinha.ir/fa/news/28802/90
http://www.jahannews.com/vdcdn90xnyt0nf6.2a2y.html.
Amir ahmadi, H, & Parvin, M,(EDS), Post-Revolutionary Iran. Aghajanian,A, 1988, ẓ Post-Revolutionary Demographic Trends in :Boulder London:Westview Press. Iran
پی نوشت:
[1]. برای نمونه، امام سجاد علیه السلام حدود 18 ساله ازدواج کردند (پیشوایى، 1380، ص 77). امام کاظم علیه السلام پیش از 20 سالگى ازدواج کردند. امام جواد علیه السلام هنگام ازدواج کمتر از 17 سال داشتند. امام هادى علیه السلام نیز پیش از 20 سالگى ازدواج کردهاند (عبدوس، بیتا، ج 2، ص 28 و 29).
محمد فولادی: استادیار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره.
معرفت فرهنگی - سال پنجم، شماره چهارم، پیاپی 20، پاییز 1393.
ارسال نظر