روتیتر
گشتی میان فرشتگان/من بیمار نیستم!
«من بیمار نیستم»؛ جملهای است که با هر قدمم، کنار گوشم تکرار میشود. با رسیدن به مقصد همه تصوراتم فرو ریخت؛ از ماشین که پیاده شدم ساختمانی نسبتا قدیمی اما بزرگ در برابرم خودنمایی کرد، ساختمانی که در اولین قدم با آبنمای سفید و درختان سرسبزش تو را فرامیخواند و هرچه جلوتر میروی به این نتیجه میرسی که بیمارستان روانپزشکی آنطوری که فکر میکردی نیست... .
به گزارش پارس ، به نقل از خبرگزاری فارس حالا من در قدیمیترین بیمارستان روانپزشکی کشور که نزدیک به 70 سال قدمت دارد، ایستادهام؛ بیمارستانی که از حدود سال 1325 به عنوان بیمارستان تخصصی روانپزشکی خود را در جنوب تهران جای داده است و بنابر گفته رییس بیمارستان پایهگذار آموزش روانپزشکی در کشور بوده و همه روانپزشکان کشور به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تربیتیافته این مکتباند و این بیمارستان 70 ساله، امروز روزانه بین 80 تا 100 نفر مراجعه کننده دارد.
با همراهی دکتر محمدرضا نقوی، رییس بیمارستان روزبه، گشتی در بخشهای مختلف بیمارستان میزنم، گشتی که بیش از دو ساعت طول میکشد. در بخش ویزیت بیمارستان چشمم مردهای جوانی را دنبال میکند که بیرون از سالن پذیرش بیمارستان روی پا نشستهاند و دود سیگار را با نگاهی سرد دنبال میکنند و زنان پیر یا میانسالی که با چادرهای گره زده به کمرشان و چشمانی نگران برای دریافت نوبت به سمت صندوق میروند. البته برخیهایشان برایشان تفاوتی ندارد که خبرنگار یا عکاسی با اسباب و اثاثیه خبری از کنارشان بگذرد، اما برخی با چشمهایشان دنبالمان میکنند و حتی جلو میآیند، با رییس بیمارستان دست داده و تشکر میکنند.
در بخش بستری بیمارستان اتاقهای زنانه و مردانه با اتاقکی که پنجرههای شیشهای بزرگ دارد و محل کار پرستاران است، از هم جدا میشوند. زنان و مردان بیمار با لباسهای صورتی کمرنگ یا در سالن کوچک در حال رفت و آمدند یا روی تختشان دراز کشیدهاند. یکی از زنها روی تختش خوابیده و سرش را زیر پتو برده و دیگری به تختش تکیه داده و تلویزیون کوچک روشن را خیره نگاه میکند.
ناگهان صدایی مرا به عقب برمیگرداند؛ زنی با دیدن رییس بیمارستان بلند میگوید: "آقا بگذارید من بروم. میخواهم با شما صحبت کنم. من شکایت دارم. از اینجا شکایت دارم." میایستم و او خطاب به رییس بیمارستان میگوید:"من خوبم و بیمار نیستم... باید بروم... باید بروم پیش پسرم." بعد از اینکه با او صحبت میکنند و تسکینش میدهند، پرستاران او را به اتاقش راهنمایی میکنند. دکتر نقوی به من میگوید گاهی بیماران اینگونه رفتار میکنند و میگویند ما میخواهیم برویم و ما باید با صبر به آنها پاسخ دهیم.
کمی جلوتر درب اتاق کوچکی باز است و روی زمین مردی زیر ملحفهای سفید قوز کرده و خودش را در ملحفه پیچیده است. درباره اوضاعش و اینکه چرا جدا از سایرین است میپرسم و پاسخ میشنوم: "برخی از بیمارانی که در حالت تحریکات شدید هستند، برای مدت محدودی آنها را از سایرین جدا میکنند تا به خودشان یا دیگران آسیب نرسانند و در این مدت که البته تلاش میشود تا حد ممکن کوتاه باشد، بیمار تحت مراقبتهای خاص قرار میگیرد."
نقوی برایم امکانات و وضعیت بیمارستان روانپزشکی روزبه را شرح میدهد و به خبرنگار سرویس سلامت خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، میگوید: این مرکز در حال حاضر با مجموعهای از کلینیکهای تخصصی و فوق تخصصی و بیش از 200 تخت فعال طیف متنوعی از خدمات سرپایی و بستری را به بیماران مبتلا به اختلالات روانی که از سراسر کشور به این مرکز مراجعه میکنند، ارائه میدهد.
روانپزشکی روزبه در یک نگاه
او میافزاید: در سال گذشته این مرکز نزدیک به 35000 مورد مراجعه سرپایی داشته و قریب به 2000 مورد هم خدمات بستری ارائه داده است. خدمات بستری این بیمارستان در یک بخش اورژانس با ظرفیت 20 تخت با 10 تخت زنانه و 10 تخت مردانه، دو بخش زنانه و چهار بخش مردانه برای بیماران بزرگسال و دو بخش فوق تخصصی دخترانه و پسرانه برای بیماران کودک و نوجوان ارائه میشود.
نقوی ادامه میدهد: بیماران ما در طول دوره بستری متناسب با نیازهایشان از انواع خدمات درمانی از جمله درمانهای دارویی، رواندرمانیها، برنامههای آموزشی، کاردرمانی، بازیدرمانی، حمایتهای اجتماعی و آموزش خانواده برخوردار میشوند. خدمات سرپایی این مرکز هم در مجموعهای از کلینیکها از جمله درمانگاههای روانپزشکی بزرگسالان، درمانگاههای فوق تخصصی روانپزشکی برای کودکان و نوجوانان، کلینیکهای رواندرمانی تحلیلی و شناختی، کلینیکهای نورولوژی و موارد دیگر ارائه میشود.
روایتی از خانوادههایی که برای درمان در انتظار میمانند
درباره درصد اشغال تختهای اینجا میپرسم که نقوی میگوید: درصد اشغال تخت در بخشهای بزرگسال این مرکز نزدیک به 100 درصد است. در واقع ما به دلیل محدودیت امکاناتمان تنها کمتر از یک سوم مراجعهکنندگان بخش اورژانس خودمان را که به دلیل مشکلات حاد نیاز به بستری فوری دارند، میتوانیم در این مرکز بستری کنیم. این در حالی است که دو سوم دیگر که باید در انتظار فرصت بستری شدن در مراکز دیگر یا همین مرکز باقی بمانند، معمولا خودشان و خانوادههایشان شرایط بسیار سختی را تحمل میکنند.
از واهمه برای پذیرش بیمار تا نگرانی از تقلیل درآمدهای بیمارستانی
پرسنل بیمارستان برایم توضیح میدهند که در اینجا ابتدا بیماران توسط پرستار تریاژ شناسایی و تقسیم و بعد از آن به پزشک معرفی میشوند. همچنین گویا میخواهند مراکز جدیدی را راهاندازی کنند تا بتوانند خدمات بهتری به مردم بدهند و در همین راستا ساختمانهای نیمه ساخته را نشانمان میدهند.
درباره وضعیت و میزان تختهای روانپزشکی صحبت میشود که نقوی میگوید: مساله کمبود تختهای روانپزشکی در کشور ما یک مشکل بسیار جدی است و لازم است مسؤولان ما در این خصوص به فکر یک اقدام عاجل باشند.
نقوی در ادامه صحبتش از چند سال پیش میگوید که وزارت بهداشت برای جبران کمبود تختهای روانپزشکی، بیمارستانهای عمومی را مکلف کرد که 10 در صد از تختهایشان را به بیماران روانی اختصاص دهند؛ ولی این دستورالعمل تنها در بعضی بیمارستانها به اجرا درآمد و بعدا تقریبا به فراموشی سپرده شد؛ چرا که بیمارستانهای عمومی از تاسیس بخشهای روانپزشکی استقبال نکردند. چون اولا بر اساس برداشتهای نادرست، از پذیرش بیماران روانی واهمه داشتند و ثانیا به علت تعرفههای بسیار پایین خدمات روانپزشکی، نگران تقلیل درآمدهایشان بودند.
مراکزی که به یاری بیماران روانپزشکی میآیند
او تاکید میکند که اگرچه ما به افزایش تعداد تختهای روانپزشکی در سطح کشور احتیاج داریم اما مساله مهمتر برای ما توسعه کمی و کیفی خدمات غیربستری است. در واقع بسیاری از بیماران روانی اگر پیش از عود بیماری یا تشدید علائمشان از خدمات سرپایی مورد نیازشان برخوردار شوند، احتمال کمتری وجود دارد که به بستری نیاز پیدا کنند.
نقوی یکی از روشهای مناسب برای رسیدن به این هدف را تاسیس مراکز روزانه خدمات روانپزشکی میداند و میافزاید: متاسفانه تا به حال در کشور ما توجه زیادی به این موضوع نشده است. در مراکز روزانه بیمارانی که دوره حادی از بیماری روانی را پشت سر گذاشتهاند، برای مدتی از انواع خدماتی که در طول روز به آنها ارائه میشود استفاده میکنند تا احتمال عود یا تشدید بیماری آنها کمترشود و بتوانند زندگی عادیتری داشته باشند.
او توضیح میدهد که همکارانش در طول یک سال گذشته برنامهریزیهای لازم برای راهاندازی یک مرکز روزانه با برنامه متنوع را انجام دادهاند و این مرکز به خواست خدا در هفتههای آینده در محل ساختمان جدید بیمارستان روزبه آغاز به کار خواهد کرد. نحوه کار در مراکز روزانه به این صورت است که بیماران تازه ترخیص شدهای که بر اساس ارزیابیهای انجام شده در طول مدت بستری، اولویت بیشتری برای استفاده از خدمات روزانه دارند، در طول یک دوره سه ماهه از ساعت 9 صبح تا چهار بعدازظهر مجموعهای از برنامهها، شامل آموزش بیمار، آموزش خانواده، گروهدرمانی، کاردرمانی، تفریحدرمانی، توانبخشی و حمایتهای اجتماعی را دریافت میکنند.
نقوی فواید این برنامهها را در چند مورد برمیشمرد میگوید: این چنین برنامههایی اولا باعث میشود که بیماران درک بهتری از ماهیت بیماری خودشان پیدا کنند و پذیرش و آمادگی بیشتری نسبت به ادامه درمانهای دارویی که برای کنترل علایم یا پیشگیری از عود بیماری آنها لازم است، داشته باشند. ثانیا تواناییهای بیماران را برای سازگار شدن با مسایلشان و برگشت به محیط اجتماع افزایش میدهند. ثالثا در جریان این برنامهها شرایط استرسزا در محیط اطراف بیمار و عوامل مختلفی که ممکن است باعث عود علایم بیماری شوند، شناسایی و تا حد امکان کنترل میشوند.
توسعه ویزیت بیماران روانپزشکی در منزل در دستور کار
او ادامه میدهد: یکی از برنامههای دیگری که در این بیمارستان به اجرا در آمده و قرار است توسعه پیدا کند، برنامه ویزیت بیماران در منزل است. بسیاری از کسانی که مبتلا به بیماریهای شدید و مزمن هستند ممکن است توجه لازم را به ضرورت ادامه درمانهای سرپایی خودشان نداشته باشند. چون یا اساسا خودشان را بیمار نمیدانند یا به اهمیت درمان توجه ندارند. متاسفانه در بسیاری از موارد خانوادهها هم حمایت مناسبی از بیمار ندارند. چون یا از مشکلاتش به ستوه آمدهاند و او را به حال خودش رها کردهاند یا نمیتوانند بیمارشان را برای ادامه مراجعات سرپایی قانع کنند. در چنین مواردی، اگر محل سکونت بیمار فاصله زیادی از بیمارستان نداشته باشد، ما برنامه ویزیت در منزل را برای او به اجرا در میآوریم. این برنامه برای بیمارانی در نظر گرفته میشود که دچار اختلالات شدید و مزمن روانی هستند و احتمال میرود که مراجعات سرپایی را دنبال نکنند. افراد تحت پوشش این برنامه به طور منظم و در فواصل معین توسط تیم درمانی شامل یک پزشک و یک پرستار در منزل خودشان ویزیت و از خدمات درمانی لازم برخوردار میشوند.
درباره چگونگی تامین هزینههای ویزیت در منزل سوال میکنم و رییس بیمارستان روزبه میگوید: منابع دولتی بسیار محدودی در قالب حمایت از برنامههای پزشکی جامعهنگر در اختیار دانشگاه قرار داده شده است که از این محل حقالزحمه مختصری به همکارانی که در برنامه ویزیت در منزل شرکت میکنند، اختصاص پیدا میکند و هزینه رفت و آمد آنها پرداخت میشود.
برنامهریزی برای درمان سوء مصرف مواد در قدیمیترین بیمارستان روانپزشکی کشور
نقوی به اقدام دیگری که در ماههای اخیر برای ارتقاء خدمات بیمارستان روزبه انجام شده اشاره و اظهار میکند که این کار برنامهریزی برای راهاندازی یک بخش ویژه درمان سوءمصرف مواد بوده است. البته اساتید این مرکز قبلا هم در ارتباط با مساله سوءمصرف مواد اقدامات بسیار مهم و اساسی داشتهاند. در واقع اغلب تحولات مهمی که در درمان اعتیاد در سطح کشور در دهههای اخیر صورت گرفته، توسط بعضی از اساتید روانپزشکی که در بیمارستان روزبه فعالیت میکنند، برنامهریزی و هدایت شده است. اما راهاندازی بخش جدید فرصت بسیار خوبی خواهد بود برای این که ما شیوههای جدید ارائه خدمت به بیمارانی را که سوءمصرف مواد دارند، طراحی کنیم و به کار بگیریم تا سرمشق مراکز درمانی دیگر در سطح کشور قرار گیرند.
چند درصد مبتلایان به اختلالات روانپزشکی، سوء مصرف مواد دارند؟
در اینجاست که موضوع برای عکاس جوان همراهم جذاب میشود و از رییس بیمارستان روزبه میپرسد که چند درصد افراد مبتلا به اختلالات روانیپزشکی از سوءمصرف مواد رنج میبرند و نقوی اینگونه پاسخ میدهد: مساله سوء مصرف مواد از معضلات بسیار مهم کشور ماست و با وجود این که قدمهای بزرگی برای مقابله با آن برداشته شده هنوز آسیبهای سنگینی به سلامت روان جامعه ایرانی وارد میکند. سوء مصرفها هم خودشان اختلال روانی محسوب میشوند و هم با سایر اختلالات روانی رابطه تنگاتنگی دارند. کسانی که دچار بیماریهای روانی مثل افسردگی، اختلالات اضطرابی یا مشکلات شخصیتی هستند، اغلب گرایش بیشتری به مصرف مواد دارند و از طرف دیگر کسانی که از مواد اعتیادآور استفاده میکنند، اغلب در کنار سوء مصرف مواد یک یا چند اختلال روانی دیگر هم پیدا میکنند.
او ادامه میدهد: بخشی که به زودی در بیمارستان روزبه آغاز به کار خواهد کرد، برای بیمارانی در نظر گرفته شده که علاوه بر سوءمصرف مواد، اختلال روانی دیگری هم دارند. تمرکز این بخش بر ارائه خدمات سرپایی خواهد بود، اما امکان بستری بیماران هم در موارد لزوم وجود خواهد داشت. تلاش بر این خواهد بود که بر پایه موازین علمی مجموعه روشهایی که میتوانند برای کمک به بیماران مبتلا به سوء مصرف سودمند باشند، از جمله رواندرمانیها، درمانهای دارویی و حمایتهای اجتماعی، در قالب برنامههای جامع درمانی در این بخش به کار گرفته شود.
چند هفته انتظار برای یک ویزیت
شاید برای شما خوانندگان این گزارش هم اتفاق افتاده باشد که در گذر از کنار یک بیمارستان عادی، خیل چادرهایی را ببینید که خانوادههایی را که برای درمان به تهران یا شهرهای بزرگ میروند در خود جای دادهاند. شاید هم خودتان این موضوع را تجربه کرده باشید و برایتان جالب باشد که بدانید وضعیت مراجعه از شهرستانهای دور و نزدیک به یک بیمارستان روانپزشکی چگونه است. این سوالی ست که از رییس این مرکز پرسیدم و او در پاسخ میگوید: بیمارستان روزبه به عنوان یک مرکز دانشگاهی پرسابقه محل مراجعه یا ارجاع بیماران زیادی است که از نقاط دور و نزدیک کشور به این مرکز میآیند. در حدود یک سوم از مراجعات سرپایی و همین نسبت از بستریهای این مرکز از سایر استانهای کشور بوده است. حجم مراجعات به طور کلی بسیار بالاست و متاسفانه هموطنان ما گاهی باید چندین هفته در انتظار نوبت بمانند.
نقوی درباره وضعیت اقامتی این افراد توضیح میدهد که اگر بیماری نیاز به بستری فوری داشته باشد منتظر نگه داشتن او در محیطی به جز بیمارستان کار درستی نیست. در این موارد سعی میکنیم با کمک ستادی که برای هدایت بیماران وجود دارد، بیمار را برای پذیرش به مراکز درمانی دیگر راهنمایی کنیم. هر چند به علت تراکم مراجعات در اکثر مراکز درمانی این کار اغلب نتیجهبخش نیست. در مورد بیمارانی که بستری کردن آنها فوریت کمتری دارد یا مراجعان سرپایی که از شهرهای دور و نزدیک مراجعه میکنند و انجام بررسیها و اقدامات درمانی آنها ممکن است چند روزی طول بکشد، وجود محلی برای اقامت موقت بیماران و همراهانشان میتواند برای آرامش و آسایش آنها سودمند باشد که متاسفانه چنین امکاناتی فعلا موجود نیست. اما در این زمینه گفتگوهایی با شهرداری منطقه داشتهایم و بناست با کمک شورای سلامت شهرداری منطقه 11 در قالب برنامهای مشترک، مکانهای مناسبی برای اقامت موقت مراجعان 13 بیمارستانی که در این منطقه وجود دارد تدارک دیده شود.
میانگین مدت اقامت بیماران در بیمارستان روانپزشکی
از رییس بیمارستان پرسیدم که در حال حاضر متوسط میزان اقامت بیماران در اورژانس و بخشهای بیمارستان چقدر است؟ که او پاسخ داد: میانگین مدت اقامت بیماران در بخش اورژانس در حدود پنج روز و در بخشهای عادی در حدود 28 روز است. در طول سالهای گذشته ما سعی کردهایم مدت اقامت بیماران را در بیمارستان که زمانی 45 روز یا بیشتر بود تا حد ممکن کوتاهتر کنیم. ولی حقیقت این است هنوز این مدت خیلی طولانی است و باید کوتاهتر شود. زیرا با تسریع در ترخیص بیماران ما خواهیم توانست به تعداد بیشتری از بیمارانی که مشکلات حاد روانپزشکی دارند، ارائه خدمت داشته باشیم.
نقوی ادامه میدهد: طولانی بودن مدت توقف بیماران در بیمارستان دلایل مختلفی دارد؛ مثلا یک عده از بیماران از طرف دستگاه قضایی ارجاع شدهاند یا بیخانمان و فاقد سرپرست هستند که تا زمان تعیین تکلیف ناگزیریم آنها را در بیمارستان نگه داریم. در مورد برخی از بیماران هم مشکلات تشخیصی یا مقاومت نسبت به درمانها وجود دارد که طولانی شدن مدت بستری اجتنابناپذیر است. بیماریهای شدید روانی اغلب مراحل حادی دارند که ضمن آنها ممکن است بیمار نیاز به بستری داشته باشد. در طول این دورهها اغلب بیمار به شدت بیقرار میشود، ممکن است باورهای هذیانی پیدا کند، دچار توهمات شنوایی و بینایی شود و از خوردن غذا و دارو امتناع کند. در یک چنین شرایطی ما بیمار را بستری میکنیم و با استفاده از روشهای موثر از جمله درمانهای دارویی علایم حاد بیماری را کنترل میکنیم. تلاش ما بر این است که علایم شدید و نگرانکننده هر چه سریعتر مهار شوند.
او توضیح میدهد که به جز در این مراحل حاد که بستری کردن بیماران اجتنابناپذیر است، درمان بیماران روانی بهتر است در قالب خدمات سرپایی و در شرایطی که بیمار در کنار خانواده و در جامعه حضور دارد صورت گیرد. برای تحقق این هدف، ما برنامههایی را مدون کردهایم تا در طول مدت بستری از طریق آموزشهای لازم بیماران و خانوادههایشان را برای ادامه درمان به صورت سرپایی آماده کنیم. در عین حال در همین مدت از طریق برنامههای کاردرمانی و تفریحدرمانی تواناییهای بیمار را برای بازگشت به اجتماع تقویت میکنیم و در مواردی که لازم باشد سعی میکنیم از طریق حمایتهای اجتماعی محیط زندگی بیمار را هم برای پذیرش او مساعدتر کنیم. اجرای موفق این برنامهها مستلزم این است که بخشهای ما به تعداد کافی به نیروهای روانپرستار، روانشناس و کاردرمانگر و مددکار اجتماعی مجهز باشند. در حالی که متاسفانه در حال حاضر ما از لحاظ نیروی انسانی به شدت در مضیقه هستیم و این مساله توان ما را برای ارتقای کیفیت خدماتمان و ارائه خدمت به بیماران روانی مطابق با موازین علمی روز محدود میکند.
گشتی میان فرشتهها
در بازدیدمان به بخش اطفال هم سری میزنیم . در حین ورودمان پسرک نوجوانی که روی نیمکت داخل بخش نشسته، بلند میشود و صلوات میفرستد. من و همراهانم به تبعیت از او صلوات میفرستیم. کارکنان این بخش میگویند: سعی میکنیم اطفال را کمتر بستری کنیم تا در کنار خانوادههایشان باشند اما در مواردی که اختلال شدید باشد مجبور به بستری کودکان هستیم. اما امکاناتی مانند کلاس موسیقی و... را برای آنها گذاشتهایم. وقتی وارد یکی از اتاقهای بخش کودکان میشوم، میبینم که به همت یکی از بیماران همه نشستهاند و گیتار میآموزند.
شایعترین سن بروز اختلالات روانی
از رییس بیمارستان روزبه میپرسم که اختلالات روانپزشکی از چه سنی آغاز میشوند و شایعترین این اختلالات در کودکان و بزرگسالان کدامند؟ او پاسخ میدهد که بعضی از اختلالات روانپزشکی از ابتدای تولد وجود دارند یا در سنین کودکی ظاهر میشوند. بعضی دیگر در سنین نوجوانی و جوانی و بعضی در دوره میانسالی و سالمندی. شایعترین مشکلات روانپزشکی در دوران کودکی اختلالات اضطرابی، اختلال پرتحرکی و بیتوجهی، افسردگی و اختلالات رشد روانی هستند.
او ادامه میدهد: در افراد بزرگسال ممکن است، اشکال بسیار متنوعی از اختلال روانی بروز کند که بعضی از آنها شدیدتر و بعضی خفیفتر و سبکترند. شایعترین اختلالات روانی در افراد بزرگسال اختلالات اضطرابی، اختلالات خلقی بهخصوص افسردگیها و اختلالات سوء مصرف مواد هستند. اختلالات روانی هم از لحاظ شدت و وسعت مشکلاتی که برای بیمار ایجاد میکنند و هم از لحاظ سیر بیماری با یکدیگر بسیار متفاوتند. بعضی از اختلالات مثل اسکیزوفرنیا که معمولا با اختلال در تفکر و آشفتگی در رفتار همراه است، سیر مزمنی دارند، به این صورت که بعضی از علایم آنها به صورت مستمر ادامه پیدا میکند و بعضی علایم دیگر گاه و بیگاه عود میکند. بعضی اختلالات دیگر مثل افسردگی و اختلال دوقطبی ماهیت عودکننده دارند؛ به این معنی که فرد مبتلا ممکن است چند نوبت (گاهی کمتر و گاهی بیشتر) در طول زندگی، هر بار به مدت چند هفته تا چند ماه دچار بیماری شود و در فاصله این دورهها به شرایط قبل از بیماری باز میگردد.
نقوی به عوامل بروز این اختلالات هم اشاره کرده و میافزاید: عوامل مختلفی در ایجاد اختلالات روانی نقش دارند. در بعضی موارد، مثل اسکیزوفرنیا و اختلال دو قطبی، آمادگیهای سرشتی از جمله عوامل ژنتیک سهم بیشتری بر عهده دارند. نه به این معنی که یک ژن خاص مسوول ایجاد بیماری است بلکه به این معنی که حضور بعضی از ژنها شرایط را برای ابتلا به بیماری مساعد کردهاند. کسانی که این آمادگی را دارند اگر بعداً در معرض استرسهای بیولوژیک یا روانیاجتماعی قرار بگیرند ممکن است مبتلا به اختلال روانی شوند. در کنار عوامل سرشتی، عوامل محیطی نقش بسیار مهمی در ایجاد اختلالات روانی دارند. فشارهای روانی که در مراحل مختلف زندگی از بدو تولد تا بزرگسالی بر یک فرد وارد میشوند میتوانند او را در معرض ابتلا به بعضی اختلالات روانی قرار بدهند. هر کودکی با توجه به ویژگیهای مزاجی خودش باید در یک محیط پرورشی مساعد فرصت رشد روانی سالم را پیدا کند. محیطهای متشنج خانوادگی، سوء رفتارها، بیتوجهیها، اعتیاد والدین و نابسامانیهای دیگر خانواده، کودکان را برای ابتلا به بیماریهای روانی آسیبپذیر میکند.
او اختلال پرتحرکی و بیتوجهی را از مشکلات نسبتا شایع دوران کودکی دانست که اغلب باعث افت تحصیلی و سرخوردگی کودک میشود و میگوید: اگر این اختلالات به موقع تحت درمان مناسب قرار بگیرد معمولا به خوبی کنترل میشود. اما در بسیاری از موارد به دلیل عدم آگاهی خانواده، کودک از درمان بهموقع محروم میماند و در نتیجه ممکن است به انواع مشکلات ثانوی از جمله افسردگی، اضطراب و سوء مصرف مواد مبتلا شود. دوران نوجوانی مقطع بسیار مهمی از زندگی است و نوجوانانی که التهابهای این دوره را در غیاب مراقبتهای تربیتی صحیح در محیط خانه و مدرسه تجربه میکنند در معرض ابتلا به سوء مصرف مواد و اختلالات روانی دیگر قرار میگیرند. پناه بردن به مصرف مواد در بسیاری از موارد چه در نوجوانها و چه در افراد بزرگسال روشی است که اشخاص برای رفع مشکلات هیجانی خودشان انتخاب میکنند. در حالی که راه حل درست استفاده از خدمات مشاورهای و مراقبتهای روانپزشکی است.
نقوی ادامه میدهد: حوادث تلخ زندگی مانند فوت نزدیکان، جدایی والدین، ابتلا به بیماری مزمن و ناتوانکننده جسمی، شکست عاطفی، طلاق، بیکاری، ورشکستگی و امثال اینها هم میتوانند نقش بسیار مهمی در ابتلا به بیماریهای روانی از جمله افسردگی و اضطراب داشته باشند. اگر کسانی که در معرض این گونه فشارها قرار میگیرند بتوانند از حمایتهای روانی - اجتماعی لازم برخوردار شوند، احتمال ابتلای آنها به بیماری روانی کاهش پیدا میکند.
رییس بیمارستان روزبه درباره میزان شیوع اختلالات روانی تصریح میکند: این اختلالات در همه جوامع از جمله در کشور ما شیوع قابل توجهی دارند. مطالعات همهگیرشناسی در کشور ما نشان داده است که حدود یک چهارم تا یک سوم از افراد جامعه دچار نوعی مشکل روانپزشکی هستند. با توجه به شیوع بالای اختلالات روانی، افزایش آگاهیهای مردم در باره این اختلالات برای ارتقای سلامت روان جامعه بسیار اهمیت دارد. متاسفانه ما شاهد این هستیم که نه تنها در بین افراد عادی جمعه بلکه حتی در اشخاصی که تحصیلات عالیه دارند انواع باورها و برداشتهای نادرست درباره بیماری روانی وجود دارد که مواجهه درست و منطقی با مسایل این بیماران را تهدید میکند.
بیماری که سحر و جادو تلقی میشود!
نقوی به باورهای نادرست مردم درباره اختلالات روانی اشاره و اظهار میکند: مثلا بسیاری از مردم از تنوع بسیار زیاد بیماریهای روانی آگاه نیستند و تصور میکنند همه بیماریهای روانی کم و بیش از یک جنس هستند و خصوصیات مشابهی دارند. بسیاری اساساً بیماری روانی را به معنی واقعی بیماری نمیدانند بلکه ممکن است آن را نوعی جنزدگی یا حاصل طلسم و جادو تلقی کنند و یا آن را نتیجه ضعف اراده یا سستی ایمان شخص بدانند. این در حالی است که طبق مطالعات علمی اختلالات روانی، درست مثل بیماریهای جسمی، نتیجه نابسامانی در عملکرد بخشی از موجودیت انسان هستند و با شیوههای مناسب مداخله بسیاری از موارد میشود آنها را مهار کرد.
او در پاسخ به اینکه این تصورات اشتباه چه تبعاتی را برای بیماران در پی دارد، میگوید: این تلقیها عملا باعث میشود که بسیاری از کسانی که دچار مشکلات روانپزشکی میشوند، نه تنها از خدمات درمانی لازم محروم بمانند، بلکه فشارهای مضاعفی را علاوه بر رنج بیماری متحمل شوند. واقعیت این است که بیماریهای روانی مثل بیماریهای جسمی حاصل نوعی نابسامانی در ابعادی از موجودیت انسان تحت تاثیر عوامل درونی و بیرونی هستند. اگر فردی دچار یک بیماری قلبی، ریوی یا گوارشی شود علایمی پیدا میکند که معمولا ما نسبت به آنها با ابراز همدردی و دلسوزی واکنش نشان میدهیم. اما اگر همین فرد به دلیل آسیبی که به ذهن و روان او وارد شده دچار اختلال روانی شود، ممکن است پرخاشگر شده یا حتی افکار یا رفتارهای غیر عادی پیدا کند. در چنین شرایطی اطرافیان اغلب به جای این که به فکر حمایت از بیمار باشند، با او کشمکش پیدا میکنند و ممکن است او را از خود برانند. به این ترتیب، بیمار روانی در شرایطی که نیاز به حمایت و پشتیبانی اطرافیانش دارد، مورد بیتوجهی یا حتی آزار آنها قرار میگیرد.
برچسبهایی که بیماران روانی بر دوش میکشند
نقوی ادامه میدهد: متاسفانه فرهنگ ما از گذشتههای دور شامل عناصری بوده است که دیدگاهی منفی را نسبت به اختلال روانی رواج میدهند. هنوز گاهی شاهد این هستیم که در رسانههای جمعی بیماری روانپزشکی بهانهای برای تحقیر و تمسخر افراد در نظر گرفته میشود. این نوع نگاه نسبت به بیماری روانی سبب میشود که بیماران بابت بیمار بودن خودشان احساس شرم داشته باشند، در روابط اجتماعی آسیب ببینند و از جستجوی کمکهای درمانی یا پذیرش و پیگیری برنامههای درمانی خودداری کنند. این مساله به خصوص در شرایطی اهمیت بیشتر پیدا میکند که اکثر مردم اطلاعات دقیق و درستی درباره تنوع بسیار زیاد اختلالات روانی ندارند، معمولا بیماری روانی را با انواع شدید آن برابر تصور میکنند. در حالی که انواع شدید اختلالات روانی که ضمن آنها بیمار علایمی مثل هذیان و توهم پیدا میکند، تنها نسبت کوچکی از طیف وسیع اختلالات روانی را تشکیل میدهند. اکثریت بیماران روانی که اختلالات سبکتری مثل اضطراب و افسردگی دارند بار برچسب اهانتآمیزی را به دوش میکشند که به ناروا بر گروه کوچکی از بیماران روانی تحمیل شده است.
او در اینجای صحبتش به تلقی غلط دیگری در جامعه اشاره میکند و میگوید: برخی تصور میکنند که بیماران روانی خودشان مسوول ایجاد مشکلاتشان هستند. خیلی از خانوادهها از بیمارشان انتظار دارند که خودش به تنهایی مشکلش را حل کند و علایم اختلالی مثل افسردگی را با تقویت اراده و کنترل افکار، احساسها و رفتار خودش برطرف کند. حال اگر نتواند، او را سرزنش میکنند. این گونه برخوردها با بیمار روانی به جز این که در او احساس گناه ایجاد کند و اعتماد به نفس او را پایین آورد، معمولا نتیجه دیگری ندارد. البته اشخاص میتوانند با افزایش آگاهیها و شناخت بیشتر از خودشان و تقویت مهارتهایشان به ارتقای سلامت روان خودشان کمک کنند، اما زمانی که یک اختلال روانی شکل گرفته باشد، معمولا کمک گرفتن از افراد متخصص برای رویارویی با مشکل ضروری است.
تاخت و تاز رمالان و دعانویسان در غیاب نظارتهای جدی
نقوی میافزاید: برداشت نادرست دیگری که متاسفانه هنوز در بخشهایی از جامعه ما وجود دارد و مانع از رسیدگی مناسب به مشکلات روانپزشکی میشود، این باور عامیانه و خرافی است که بیماری روانی نتیجه نفوذ ارواح خبیثه و اجنه است. متاسفانه بسیاری از بیماران و خانوادههایشان هنوز برای حل مشکلاتشان به جای مراجعه به مراکز درمانی نزد اشخاصی که خودشان را دعانویس و رمال و جنگیر معرفی میکنند، میروند و نه تنها منابع مالی و فرصت درمان درست را از دست میدهند، بلکه مشکلات بیشتری به مشکل بیماری اضافه میکنند. باید توجه کرد که اختلالات روانپزشکی ارتباط نزدیکی با انواع آسیبهای اجتماعی از جمله فروپاشی خانواده، خودکشی، خشونت، بیمبالاتیهای جنسی و جرایم و جنایات مختلف دارند. بنابراین درمان بهموقع و صحیح بیماریهای روانی نه فقط از جهت کمک به خود بیماران، بلکه علاوه بر این برای پیشگیری از انواع آسیبهای اجتماعی و حفظ سلامت عمومی جامعه هم حائز اهمیت است.
در این زمینه گاهی شاهد وجود مراکز فاقد صلاحیت هستیم، مراکزی که بیماران را با روشهای نادرست نگهداری میکنند. درباره این مراکز و نحوه نظارت بر آنها از نقوی میپرسم که میگوید: وزارت بهداشت قاعدتاً باید از طریق دانشگاههای علوم پزشکی بر همه فعالیتهایی که با عنوان ارائه خدمت به بیمار روانی صورت میگیرد، نظارت داشته باشد. اما متاسفانه این نظارت بیعیب و نقص نیست.
او ادامه میدهد: از همه اسفبارتر فعالیت اشخاصی است که با عناوینی از قبیل دعانویس از ناآگاهیهای مردم سوء استفاده میکنند. با توجه به این که مراجعان ما از مناطق مختلف کشور و از گروههای متفاوت اجتماعی به این مرکز میآیند، بیماران زیادی را میبینیم که پیش از مراجعه به روانپزشک مراجعاتی به دعانویس داشتهاند. این مراجعات طبعاً به جز اتلاف وقت و سرمایه هیچ سودی برای بیماران و خانوادههایشان ندارد، بلکه به واسطه تاخیر در شروع درمانهای واقعی بیمار را در معرض خطرات بیشتر قرار میدهد. انتظار میرود که نهادهای نظارتی از این گونه فعالیتهای غیر قانونی و مخرب ممانعت به عمل آورند.
رییس بیمارستان روزبه تاکید میکند که بخشی از فعالیتهایی هم که در بعضی مراکز خصوصی تحت عنوان درمان اعتیاد یا مراقبت شبانهروزی از بیماران روانی انجام میشود، بسیار دور از موازین علمی و اخلاقی است. فردی که به دلایل مختلف دچار سوءمصرف مواد یا سایر اختلالات روانی شده، به هیچ بهانهای نباید از حقوق اولیه انسانی محروم شود. متاسفانه گاهی خانوادههایی که از مراقبت بیمارشان به ستوه آمدهاند، به مراکزی رو میآورند که بیماران را در ازای دریافت مبالغ نسبتا کمی در شرایط بسیار نامناسب نگهداری میکنند، از امکانات اولیه بهداشتی محروم میکنند و حتی مورد ضرب و شتم و اذیت و آزار قرار میدهند. نهادهای نظارتی باید قاطعانه در برابر فعالیت چنین مراکزی که متاسفانه تعدادشان کم نیست بایستند و از حقوق بیماران روانی دفاع کنند.
نقوی میگوید: مساله نگرانکننده دیگر اقداماتی است که در برخی از مراکز مشاوره خصوصی که با مجوز سازمان سازمان نظام روانشناسی و مشاوره فعالیت میکنند، صورت میگیرد. متاسفانه این مراکز در شرایطی خود را درگیر ارائه انواع خدمات درمانی به بیماران روانی کردهاند که هیچ نظارتی از جانب وزارت بهداشت به عنوان متولی سلامت کشور بر عملکرد آنها وجود ندارد. البته همکاران روانشناس بالینی میتوانند در ارائه خدمت به بیماران روانی مشارکت موثری داشته باشند، اما فعالیتهای درمانی چه از نوع بیولوژیک و چه از نوع رواندرمانی باید تحت نظارت وزارت بهداشت صورت گیرد، در غیر این صورت ممکن است بیماران روانی از مداخلههای نادرست و غیراصولی آسیب ببینند. رواندرمانیها بخش مهمی از خدمات مورد نیاز بیماران روانی هستند و باید صرفاً در قالب یک برنامه جامع درمانی در مراکزی که وزارت بهداشت فعالیت آنها را به رسمیت شناخته و بر عملکرد آنها نظارت دارد، صورت گیرند.
بیمارستانهای عمومی به کمک روانپزشکی بیایند
از او میپرسم با توجه به موضوعی که مطرح کردید، آیا نیاز به گسترش مراکز درمانی روانپزشکی احساس میشود؟ که او میگوید: بهترین شیوه برای توسعه خدمات سلامت روان در کشور این است که تمرکز اصلی بر خدمات غیر بستری باشد. ما با توسعه خدمات سرپایی به شیوه استاندارد، تأسیس مراکز روزانه و تقویت برنامههای توانبخشی میتوانیم نیازمان به افزایش تعداد تختها را که عملا بسیار پرهزینهتر است، کاهش دهیم. البته ما به افزایش تعداد تختهای روانپزشکی هم نیاز داریم، اما قسمتی از این نیاز باید از طریق اختصاص تعدادی از تختهای بیمارستانهای عمومی به بیماران روانی تأمین شود. زیرا بسیاری از بیماران روانی به ارزیابیهای جامع تشخیصی و مراقبتهای طبیعی هم نیاز دارند که در فضای بیمارستان عمومی با سهولت و کیفیت بهتری فراهم میشود.
او تاکید میکند که توسعه مراکز تک تخصصی روانپزشکی تنها در صورتی میتواند مفید باشد که این مراکز صرفا به عنوان مکانهایی برای جداسازی بیماران از اجتماع و کنترل آنها با استفاده از داروهای آرامبخش و مهار فیزیکی در نظر گرفته نشوند. بلکه امکانات لازم برای مراقبت همه جانبه از بیماران روانی با استفاده از خدمات رواندرمانی فردی، گروهدرمانی، کاردرمانی، تفریحدرمانی و مددکاری اجتماعی در این مراکز وجود داشته باشد. در هر مرکز روانپزشکی باید فضای کافی و نیروهای تخصصی مجرب با کمیت و کیفیت لازم برای ارائه این خدمات وجود داشته باشد. تأمین چنین شرایطی مستلزم یک تغییر نگرش عمده در مسئولین نظام سلامت نسبت به شیوه طراحی مراکز خدمات روانپزشکی و اصلاح روشهای پرداخت حقالزحمه به شاغلان بخش سلامت به طور کلی و کارکنان حوزه سلامت روان به طور خاص است تا امکان جذب و فعالیت نیروهای تخصصی کیفی در این مراکز به نحو مطلوب فراهم شود.
دوباره به حیاط بزرگ بیمارستان میروم. در گوشهای از حیاط که با نردههایی سبز رنگ و پر از درخت، زنان و مردان از هم جدا شدهاند؛ یکی از بیماران با دیگری که در آن طرف نردههاست، سخن میگوید؛ دلم میخواست بدانم چه میگویند اما...
در حیاط اینجا زنان و مردان تنها، یا در جمعهای چند نفره نشستهاند، یا ساکتند یا صحبت میکنند، اما معلوم است که با دیدن ما خودشان را تکانی میدهند و سلام میکنند. برخی از مردان جلو میآیند و با عکاس همراهم و مدیران بیمارستان دست میدهند. بعضیها سیگار میکشند و خیره به ما نگاه میکنند. اما حالا فکر میکنم این آدمها آنگونه که فکر میکردم خاکستری نیستند، رنگ دارند، روح دارند؛ روحی به لطافت رنگ صورتی لباسهایشان ...
ارسال نظر