عنوان اولین پزشکی که طب سنتی را آکادمیک در ایران دنبال کرده، بهانه خوبی است تا در روز پزشک سراغ دکتر ثاقبی برویم.
به گزارش پارس به نقل ازخبرگزاری مهر پای حرف هایش که می نشینم، نمی دانم، کنار یک پزشک نشسته ام یا یک استاد اخلاق که حرف هایش عجیب به دل می نشیند. این پزشک، بیمارانش را به روش سنتی و اسلامی درمان می کند. پزشکی که فقط طبابت نمی کند بلکه با تمام وجود برای مراجعانش مایه می گذارد. حتی ممکن است برای بیماری که وارد اتاق می شود تا یک ساعت وقت بگذارد و با دقت به تمام حرف هایش گوش دهد. گاهی شماره خود را به بیماران می دهد تا از احوالشان جویا شود و ببیند درمانشان چطور پیش می رود و پیگیر مراحل درمان است. چیزی که امروزه کمتر درجامعه ما رواج دارد. پای صحبت های این دکتر دوست داشتنی که حکایت های زیادی برای گفتن دارد نشستم. دکتر ثاقبی اولین کسی است که در ایران دانشکده طب سنتی را تاسیس کرده و برای اولین بار از بانوان پزشک برای رشته زنان استفاده کرده است.
مسائل دینی لازمه یک زندگی سالم است
دکتر سید احمد ثاقبی متولد ۱۲ اردیبهشت ۱۳۲۷ است و افتخار می کند که در سالروز مبارک میلاد حضرت زهرا سلامالله علیها به دنیا آمده است. متخصص داخلی است و سالهاست در حوزه طب سنتی - اسلامی فعالیت و تحقیق می کند.
۱۵ ساله که میشود، جلسات مذهبی را بین دوستان خودش برگزار می کند و به خاطر اینکه بچه ها سمت تفریحات ناسالم زمان شاه نروند، به طور کامل شنا را یاد می گیرد تا در رودخانه بابل که تفریح می کنند از آنها مراقبت کند. «قبل از اینکه وارد رودخانه بشویم برای دوستانم صدقه می گذاشتم. همزمان به درس و خورد و خوراکشان هم اهمیت می دادم. آن زمان اگر می خواستند، می توانستند با کمی پول به بابلسر و لب دریا بروند ولی محیط آنجا روحیه شان را خراب و ناسالم می کرد.»
ساواک میدانست کدام حمام میروم!
بار اولی که کنکور می دهد، میتوانست در یک رشته غیر پزشکی در شیراز و حتی تهران قبول شود؛ اما علاقه زیادش به پزشکی باعث میشود تا دوباره بخواند؛ بنابراین هرچه خانواده اصرار می کنند که برو قبول نمی کند و صبر میکند تا اینکه سال بعد پزشکی تهران و مشهد قبول می شود و عازم مشهد میشود.
سال ۴۶ به مشهد می آید و از همان ابتدا به شناسایی محیط های مذهبی و فرهنگی می پردازد. در دورانی که هنوز ۱۱ سال به انقلاب مانده بود! او می گوید: «حرم را تکیه گاه روحی و روانی خودم قرار دادم نزدیک حرم خانه گرفتم و برنامه ام این بود که قبل از اذان به حرم مشرف شوم. در خوابگاه های دانشجویی آن زمان خیلی آلودگی اخلاقی زیاد بود و زندگی با آنها سخت بود. رستوران ها هم آن زمان وضعیت مناسبی نداشت. حتی یک دقیقه نمی توانستم این فضاها را تحمل کنم؛ بنابراین در خانه ای که گرفته بودم با توجه به تجربیاتی که در خانه پدری داشتم خودم یک غذایی درست میکردم که بعضی وقت ها پخته نبود و گاهی هم میسوخت! خب به هرحال هر کس بخواهد فکر و روح و اعتقاد الم داشته باشد، باید غرامتش را هم بپردازد. هیچکس را در مشهد نمیشناختم و درپی یافتن دوستانی از جنس خودم بودم.» همزمان هم کار خانه میکرده و درس میخوانده هم دنبال مسائل فرهنگی هم بوده «سعی میکردم در خودم زمینه های مذهبی را روشن نگه دارم؛ مثلا همیشه نماز صبح هایم را حرم بخوانم یا روزهایی که کلاس نداشتم، پای تفسیر میرزا جواد آقای تهرانی میرفتم.»
سالهای ۴۷ به بعد اوج مراقبت رژیم پهلوی از مذهبی ها بود. بعدها پس از انقلاب، متوجه می شود در تشکیلات ساواک پرونده دارد تا این حد که می دانستند به کدام حمام می رود و با کدام دلاک از چه چیزی صحبت می کند!
استاد های کراواتی می آمدند کلاس اخلاق
نزدیک سالهای ۵۷ مشغول کار در بخش داخلی بیمارستان امام رضای مشهد میشود و فضا را با دوستانش طوری تغییر می دهند که به قسمت آنها می گفتند فیضیه دانشگاه! «مثلا گاهی دوساعت می ایستادم که شیفت پرستار تمام بشود تا پنج دقیقه ای با او درباره مسائل اعتقادی حرف بزنم.»
در اوایل انقلاب یک سری تند رویهایی ایجاد می شود و سالهای انقلاب فرهنگی حرکت های تندی اتفاق افتاد که دکتر ثاقبی مخالف آنها بود «ما در مشهد سعی کردیم بی دقتی نکنیم و نیروهایمان را نگه داشتیم و کلاس اخلاق گذاشته بودیم؛ تا جایی که آقای خامنه ای که آمده بودند مشهد، تعجب کردند و گفتند: شما برای دکترها کلاس اخلاق گذاشتید؟ آن هم صبح ماه رمضان که همه می خوابند؟ استاد های کراواتی هم به کلاس اخلاق می آمدند چون ما شرایط را فراهم میکردیم که اصولی را یاد بگیرند که رژیم شاهی به آنها یاد نداده بود.»
باعث شدم رشته زنان در ایران دکتر زن بگیرد
درسال ۶۵ رییس دانشکده پزشکی مشهد میشود؛ در حالی که مسئله پزشکی زنان به طور جدی دغدغه ذهنی او بوده. «این مسئله من را آزار میداد. برای همین با ۴ نفر از خانم های پزشکی عمومی که تازه درسشان تمام شده بود صحبت کردم تا بیایند رشته زنان؛ اما در اول امر آنها ابا داشتند و می گفتند نه نمی شود و نمی توانیم آنقدر خواهش و اصرار کردم و بحث های اعتقادی و فرهنگی با آنها شد تا اینکه حاضر شدند به رشته زنان بیایند. قانع کردن آنها که تمام شد، باید همسرانشان را راضی میکردیم و باز یک دوره هم با همسرانشان صحبت کردیم تا راضی شدند بعد از آن باز عده ای گفتند که اینها باید بروند محضر یک قرارداد ببندند که اگر در نیمه تحصیل درسشان را رها کنند، تمام پول دوره تحصیل که دولت هزینه کرده را برگردانند. این خانم ها هم گفتند ما که این هزینه را نداریم از طرفی هم نمیدانیم چه مشکلاتی پیش خواهد آمد. بنابراین من خودم رفتم محضر برای این چهار نفر ۲۰ میلیون تومن سفته امضا کردم. اما ۲۰۰ هزار تومان هم دستم نداشتم؛ ولی توکل کردم و گفتم باید این کار بشود. آن زمان اساتید رشته زنان که همگی مرد بودند گفتند ما به اینها درس نمی دهیم که بیایند جای ما را بگیرند. خلاصه با تطمیع و برخوردهای دیگر که خیلی سخت بود مجبورشان کردیم توی کلاسها راهشان بدهند.»
دائم مراقب بوده که درس بخوانند و به نتیجه برسند «قبول که شدند خیلی خوشحال شدم. حکم زدم برای یک بیمارستانی که تا چند وقت کار کنند و بعد هم فرستادمشان یزد تا از نظر علمی قوی تر بشوند و مدتی که گذشت اینها را برگرداندیم تا استخدامشان شوند. وقتی اسختدامشان کردیم هشت نفر را گذاشتم زیر دستشان تا نیروسازی کنند؛ چون دیگر خودشان استاد شده بودند. چند وقت که گذشت، دیدم کار شکننده است این باید کشوری و سراسری بشود. اینطوری خیلی کند پیش می رود با آقای دکتر «عبدخدایی» و دکتر «فروتن» که آن زمان نماینده های مشهد در مجلس بودند صحبت کردیم طرحش را دادیم و دفاع کردند و به لطف خدا تصویب شد که رشته زنان از آن دوره به بعد فقط خانم گرفته بشود.» تمام این اتفاقات پنج سال طول می کشد. پنج سالی که دکتر ثاقبی از آن به سالهای نفس گیر یاد میکند.
به دنبال تاسیس اولین دانشکده طب سنتی
سال ۶۸ بود که می بیند طب کلاسیک به تنهایی توانایی درمان و پاسخ مناسب و همه جانبه ندارد؛ مثلا برای بعضی بیماریها نمیتواند کاری بکند؛ مگر اینکه روند تسریعش را کند کند. «می دیدم خیلی ها با روشهای گذشتگان درمان می شدند و همیشه هم فکر میکردم که خدا مریضی هایی را گذاشته و راه شفا و درمان را نگذاشته؟ امکان ندارد. هرجا درد هست درمان هم هست و الان هم در طب اسلامی و سنتی هرجا نتوانستیم دردی را درمان کنیم، قطعا من نتوانسته ام؛ اما درمانش حتما هست.»
در طب سنتی و اسلامی بیماریها به «مرض» ،«سقم» و «سام» تقسیم بندی میشوند. دکتر ثاقبی میگوید: «آن که در مرحله سام است پایان راه است. بعضی اختلالات هم هست که در حوزه سام قرار میگیرد که باید مراقبت شود تا فرد این مسیر را با سختی کمتری طی کند. چون دیگر درمانی ندارد؛ اما برای بعضی بیماریها نه یک روش نه دو روش حتی تا ۷۰ روش هم گفته شده که راه درمان وجود دارد!»
از دکتر ثاقبی می پرسم چه چیزی باعث شد که این روشهای گذشته که درست هم بوده، از صحنه جامعه حدف بشوند و او می گوید: «با پیشرفت صنعت چون فکر میکردند فلان کشور خارجی قدرت ساخت فلان ماشین را دارد؛ پس در زمینه پزشکی هم اگر حرفی بزند، درست است. حرف اعتقادی هم بزند، درست است! جامعه شرق مات این جریانات شد و تسلیم شد و این باعث شد هرچه بوی کهنگی میداد را دور بریزد.»
«از حدود ۲۶ سال پیش که این جریان را در مشهد شروع کردم تا اینکه در سال ۸۶ دانشکده طب سنتی در تهران تاسیس شد. استاد «ناظم»، استاد «عبادیانی» و اساتید دیگر که زحمت بسیار کشیدند. از طرفی هم این حرکت نیازمند اساتید و تدوین مطالب بود. از یک طرف باید قدم قدم این مسیر را طی میکردیم و اگر می خواستیم قد علم کنیم با یک نامه می شد همه چیز را معلق کرد! از همان زمان درمطبهایمان را می بستند و دادگاهی می کردند و این مصیبت هنوز که هنوز است ادامه دارد! چیزی که همه دنیا به آن رسیده و برایش هزینه های سرشاری میکند؛ ولی ما اینجا هنوز درگیر این مسائل هستیم.»
خارجی ها می گفتند بیا آنجا؛ اما داخل دادگاهی می شدم
در بازه ای که دکتر ثاقبی در طب سنتی فعالیت میکرده پیشنهاداتی برای مهاجرت و شرایط بهتر به ایشان می شود. «سال ۶۷ از ژاپن آمده بودند دنبالم که بروم آنجا تحقیقات را در زمینه طب سنتی انجام بدهم که گفتم مردم خودم بیشتر نیاز دارند؛ این در حالی بود که همان زمان درگیر جواب دادن به اعتراض های بعضی ها درباره روشهای سنتی بودیم و مدام باید جواب پس میدادیم و دادگاه می رفتیم. دوسال بعد از فرانسه آمدند و خانه من را توی عکس نشان دادند و گفتند خانه ات روی این تپه کنار بیمارستان است. بیا آنجا کار کن. از چین هم می آمدند و اصرار داشتند که بروم؛ اما به همه جواب منفی دادم چون لازم بود اینجا باشم.»
جهل و حسادت دو عامل مخالفت با طب سنتی
می گوید آدم ها نسبت به هر چیز جهل داشته باشند، با آن دشمنی می کنند. گویا طب سنتی و مسیرش هم از این قاعده مستثنی نبوده: «یک زمانی یک عده مخالفت صریح می کردند و هرکس کار طب سنتی می کرد را از کار بیکار می شد و بگیر و ببند شده بود و یک عده دیگر هم می گفتند، اگر این جریان پا بگیرد، باعث میشود مریض از دستش برود و جای دیگر نتیجه بگیرد. حتی یکی بود که میگفت من رفتم سالها تخصص گرفته ام تو میخواهی با دوتا تکه گیاه و تیغ حجامت و چند بار ماساژ درمان کنی پس من چه کار کنم؟»
بعد از اینکه دانشکده طب سنتی را تاسیس می کند، به سراغ طب اسلامی هم می رود تا آن را احیا کند. به همین دلیل با سمینار طب الرضا از مدعوینی از سراسر کشور که در رابطه با مسائل طب اسلامی کار کرده بودند دعوت می کند و به طور رسمی کارشان را شروع می کنند.
تازه اول راهیم
دکتر ثاقبی درباره قابلیت تحقیق در طب سنتی می گوید : «یک سری بیماری جدید هست که زمان ابن سینا نبوده پس باید تحقیق کرد و روش درمانش را به دست آورد و طب سنتی این قابلیت را دارد که در این باره تحقیق کند؛ اما اصلا اجازه تحقیق نداشتیم. تازه الان اجازه هایی به ما می دهند. مقاله ای بود تحت عنوان نقش حجامت در تعدیل سیستم ایمنی که این را هشت سال در معاونت پژوهشی بلاک کرده بودند و اجازه تحقیق نمی دادند! اما ما مقاومت و صبر کردیم. حتی از کانادا از اتاق عمل زنگ میزنند و میگویند که ما می دانیم که باید زالو بیندازیم اما نمیدانیم باید کجای بیمار بگذاریم که من با تلفن گفتم چه کار کنند؛ اما اینجا به خاطر زالو جلوی درمان را می گیرند. این سایش ها خیلی اذیت کننده است!»