خواستگار اجارهای
وقتی برگه آزمایش را در دست گرفتم، نفهمیدم چگونه خودم را به خانه رساندم. انگار از شدت خوشحالی پرواز میکردم. مدام پایم را به کف اتوبوس میکوبیدم و دوست داشتم عقربههای ساعت مانند تندباد حرکت کند. آن قدر از لذت مادر شدن هیجان زده شده بودم که فریاد زنان وارد حیاط شدم و فریاد کشیدم مژده بدهید من مادر شده ام.
به گزارش پارس به نقل از خراساناما همه این شادیها تنها بایک چشم بر هم زدن به کوهی از غم تبدیل شد. با نگاه سرد و بیروح و توأم با خشم همسرم مواجه شدم که با چهره ای برافروخته فریاد کشید «تو چه غلطی کردی؟ باید سقطش کنی!...» دیگر چیزی از حرفهایش نمیفهمیدم. انگار آسمان دور سرم میچرخید. حیرت زده فقط نگاهش میکردم. آرام در گوشه حیاط نشستم و اشکهایم سرازیر شد...
زن ۲۴ ساله در حالی که عنوان میکرد، آبروی خود و خانوادهام را در قمار یک دوستی خیابانی باختم و آینده فرزندم را به باد فنا سپردم، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: در خانوادهای بزرگ شدم که پدرم از جایگاه و منزلت اجتماعی خاصی برخوردار بود و هیچ کار غیراخلاقی را از من و خواهرانم انتظار نداشت به همین دلیل هم ۲ خواهر بزرگترم با همسرانی باایمان و خوش اخلاق ازدواج کردند به طوری که زندگی عاشقانه آنها زبانزد عام و خاص بود. در این شرایط من هم در دبیرستان تحصیل میکردم و هیچ گاه پاسخ مزاحمان خیابانی را نمیدادم؛ اما نفهمیدم چگونه شد که در پی یک نگاه خیابانی دلم لرزید و با گرفتن شماره تلفن سروش بزرگترین اشتباه زندگیام را مرتکب شدم. سروش با چرب زبانی و فریبکاری، خود را جوانی باایمان و موجه جلوه میداد تا این که مدتی بعد از ارتباطهای خیابانی، او به همراه زن میانسالی به خواستگاریام آمد. آن زن که نقش مکاری و حیلهگری را به خوبی ایفا کرد، گفت: مادر سروش هستم و از شهرستان به مشهد آمدم تا پس از ازدواج پسرم به شهرستان بازگردم چرا که پس از مرگ شوهرم من برای سروش جای پدر را پر کردم و هم اکنون نیز در این شهر غریب هستم. زن جوان ادامه داد: با آن که خانوادهام مخالف این ازدواج بودند اما با اصرارهای من به ناچار مراسم عقد را برگزار کردند و چند روز بعد هم زندگی مشترک ما آغاز شد. ۲ ماه بعد از این ماجرا وقتی سروش متوجه شد من باردار شدهام رفتارش به کلی تغییر کرد و آرام آرام از من فاصله گرفت. او زمانی که فهمید حاضر نیستم فرزندم را سقط کنم مرا رها کرد و به مکان نامعلومی رفت. در این شرایط به سختی توانستم مادر سروش را پیدا کنم اما آن جا بود که متوجه شدم او مادر سروش نیست و تنها در قبال گرفتن مبلغی پول به خواستگاریام آمده است و هیچ شناختی از او ندارد. اکنون دخترم به دنیا آمده است و من هنوز نتوانستهام برایش شناسنامه بگیرم و...
ارسال نظر