به گزارش پارس به نقل ازاز وقتی موتور را خریده بودم سوارش نشدم تا بالاخره گواهینامه رو گرفتم. موتورمو برداشتمو با یک حرکت نمایشی از خونه زدم بیرون. به اولین چهار‌راه که رسیدم پلیسی که مسلح به سلاح تابلوی ایست بود سر راه اینجانب سبز شد. منم پیش‌دستی کرده و قبل از اینکه آقا پلیسه لب مبارک رو بجنبونه بگه: «مدارک» گفتم: «‌سلام صبح بخیر» و با اعتماد به نفسی بالا هرچی مدرک همراهم بود از گواهینامه گرفته تا کارت خرید موتور، بیمه‌نامه، کارت ملی، شناسنامه، کارت سوخت، کارت کتابخونه مدرسه، کارت اعتباری مترو و... به همراه لبخندی ملیح همه را درجا تحویل دادم تا دستش بیاد چقدر در رعایت مقررات دقیقم. اما آقا پلیسه مهربون نه گذاشت و نه برداشت و خیلی قاطعانه گفت: «اولاً لطف کن اون دو سه تا دندون‌های یکی در میان مفقوده رو استتارکن. مگر خبر از گران شدن ثانیه به ثانیه لوازم بهداشتی نداری؟ کم مونده‌ همین مسواک ننه مرده را هم تو به لیست بلند بالای کالای لوکس اضافه کنی. دوماً من که مدارک نخواستم؟ اگه فکر کردی می‌تونی سر من کلاه بذاری کور خوندی؟ من خودم کلاه دارم ‌خوبشم دارم و بهش افتخار هم می‌کنم لازم به زحمت شما نیست تو برو سر خودت کلاه بذار». من که هنوز فرصت نکرده بودم لب‌های تا بنا گوش بازشده ‌رو ‌جمع و جور کنم‌، با دستپاچگی گفتم: «من غلط بکنم از این غلطا بکنم نه قربان عمراً از این غلط‌ها بلد نیستم، من اصلاً اهل کلاه به سر گذاشتن نیستم، یعنی تو ذاتمون نیست. ننجونم خدا بیامرز از بچگی گوشم را می‌پیچوند و نصیحتم می‌کرد که بچه جون همیشه کار خوب بکن و دوتا کار را هم اصلاً نکن یکی کلاهبرداری و یکی هم کلاه گذاشتن سر مردم. نه جناب پلیسه این کارا به ما نیامده من اهل کلاه گذاشتن نیستم». آقا پلیسه، باچشم غرّه نگاهم کرد و

 

گفت«کلاه نمی‌گذاری؟ مگه دست خودته ؟مث اینکه تو باغ نیستی یا شایدم خودتو زدی به اون راه. باشه الان نشونت میدم» و فوراً دفترچه جریمه رو به دست گرفت و سه سوته نوشت، ویژژژژجریمه رو.. بعد وقتی که دید همینطور ساکتم و گیج و منگ دارم ِبّر و ِبّر‌نگا‌ش می کنم، فهمید که به قول معروف دوزاریم نیفتاده، غرید: «تو خجالت نمی‌کشی با این کله کچل همینطوری میای تو خیابون؟ و بعد با یک حرکت سریع چنان برگ جریمه را از دفترچه جدا کرد که صدای جررررر پاره شدنش منو به خودم آورد. با دستپاچگی گفتم:« چناف ‌سربان (جناب سروان) چرا چریمه(جریمه) کردی؟ آخه کله کچل که جرم نیست. بابام گفته برای اینکه در آینده دچار ریزش مو نشم یه چند ماهی موهای سرم را بتراشم ما که از اجدادمان میراثی جز تاسی چیز دیگری به ارث نبر‌ده‌ایم. راستش تا اون جایی که یادم میاد پدرم و پدر بزرگم و پدرِ پدربزرگم و پدرِ پدرِ پدر بزرگم و پدرِ پدرِ پدرِ...» که ناگهان آقا پلیسه غرید: « اوهوی ی ی ی، بسه دیگه، یکبار گفتم برو کلاه بذار، نفهمیدی هنوز؟ حالا برگرد خونه و گرنه دفعه دیگه اینجوری بیایی بیرون موتورت رو توقیف می‌کنم.» با اینکه متوجه نشدم چرا باید سرخودم کلاه بگذارم گفتم: «با اینکه کلاه گذاشتن و کلاهبرداری خیلی بده، چون شما می‌گید چشم.‌» جریمه مبارک را گرفتم و برگشتم خونه تا فکر کنم شاید معمای پیچیده کلاه را حل کنم. راستی شما بفرمائید آقا پلیسه چرا اصرار داشت که سِراون کلاه نگذارم و سِرخودم کلاه بگذارم؟ با اینکه همه می‌دونیم کلاه گذاشتن و کلاهبرداری کار ناپسند یه. شما می‌دونید؟ من که هنوز متوجه نشدم.باقی بقایتان!