بحران مدیریت، مدیریت بحران
در شهری که حداقل زیرساختهای ایمنی را ندارد پیشبرد برنامههای مرتبط با ایمنسازی اهمیتی به مراتب بالاتر از صرف بودجه و اعتبارات در حوزه زیباسازی و حتی اجرای پروژههای عمرانی و راهسازی دارد..
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- شیده لالمی- بیش از یک دهه از زلزله بم میگذرد و همین یک هفته و چند روز پیش چند دقیقه بارندگی شدید آن هم در یکی از روزهای تابستان، زمانی که هیچکس انتظار بارش را نداشت، چند روستا را زیر آب برد و بخشی از مناطق شمالغربی تهران هم تحتتأثیر سیل آسیب دیدند. در همه سالهایی که از حادثه فراگیر و تکاندهنده بم گذشته، مسأله مدیریت بحران در ایران، موضوع بحث بوده است؛ در دولت و دستگاههای اجرایی، در مجلس شورای اسلامی و در شوراهای شهر و روستا. سالانه اعتبارات قابل توجهی به همین حوزه اختصاص داده شده، جلسات متعددی که نتیجه آنها مجموعهای از مصوبات و آییننامهها و دستورالعملها بوده، هر چند وقت یک بار تنی چند از مسئولان مصاحبه میکنند و میگویند برنامههایی برای ارتقای ضریب ایمنی جامعه دارند اما آسمان چند دقیقه میبارد و سیل آدمها را، خانهها را و زندگیها را با خود میبرد و بعد نوبت این است که همه فریاد نقد و نظر سر بدهند که «چرا مدیریت بحران ضعیف است؟»، «چرا ما در این حوزه پیش نمیرویم» و این نقد و نظرها چندماهی ادامه دارد و پس از آن وقتی تلخی حادثهای مثل همین سیل اخیر از یادها رفت، این حرفها هم به حاشیه میرود.واقعیت این است که مجموعه سازمانهای عریض و طویلی که البته همچنان در یک فرآیند موازی و نه تکمیلی در حوزه مدیریت بحران کار میکنند، کاری جز این ندارند که هر روز بیایند و برای اجرایی شدن طرح و برنامههایی که در این زمینه مصوبه شده راهکاری بیندیشند. آنها چنین میکنند، هر روز صدها متخصص و دهها واحد اداری درباره اینکه برای مدیریت بحران در ایران چه باید کرد کار میکنند. هر ساله برنامههایی هم اجرا میشود اما باز در بزنگاهی که حادثه میرسد نارسایی آنچنان بیرون میزند که همه متحیر میمانند که چه شد آن همه اعتبارات و کار و حرف و برنامه؟درباره اینکه چرا سیاستها و برنامههای ما در حوزه مدیریت بحران به نتیجه مطلوب نمیرسد، البته صاحبنظران و دستاندرکاران میتوانند بحثهای ریشهای و عمیقتری مطرح کنند اما از آنجا که پیگیری روندهای اجرایی این سیاستها بخشی از دستورکار رسانههاست، از منظر آنچه در این حوزه در جریان گردش کار دیده میشود میتوان به چند نکته اشاره کرد.
بیتوجهی به عنصر زمان
سالانه طرح و برنامههای متعددی برای ارتقای ایمنی شهرها و روستا پیشبینی میشود، برخلاف آنچه به نظر میرسد و عدهای تحلیل میکنند که در این زمینه با بیبرنامگی مواجه هستیم، اگر به دفاتر مطالعاتی و تحقیقاتی مراکز فعال در این زمینه مراجعه کنید دهها برنامه و استراتژی و کاربست در اختیار شما میگذارند که به دقت نقاط آسیبپذیر شهری، مخاطرات پیش رو و حتی راهکارها و برنامهها و الزامات هم در آنها پیشبینی شده است. بسیاری از برنامهها از نظر روششناختی و دانش تخصصی کاملا بهروز و قابل دفاع هستند اما یک نقص کلیدی درباره آنها وجود دارد و اینکه کسی برای اجرای آنها عجلهای ندارد. اگر قرار است در شهری مثل تهران پل طبقاتی صدر را در بازه زمانی مشخص و در کمترین زمان ممکن بسازند و تمام کنند چون این پل دیده میشود و مردم منتظرند تا روز افتتاح آن برسد به هر قیمتی که هست و با تزریق بودجه از منابع مختلف کار تمام میشود و مسئولان قیچی افتتاح را میبرند٪ همانطور که در دولت هم در ارتباط با پروژههای اجرایی مشابه چنین میکنند اما زمانی که پای اجرای برنامههای زیربنایی ایمنسازی تهران به میان میآید نهتنها انجام کار در کوتاهترین زمان ممکن اولویت نیست بلکه روند پرداخت بودجه و اعتبارات این حوزه هم با توجه به اینکه در زمره اقدامات به اصطلاح اضطراری و فوری قرار ندارد بهطور مستمر به تعویق میافتد. حال آنکه حادثهای در چند دقیقه میتواند شهر را زیر و رو کند و در بزنگاه حادثه همه به دنبال همان اقدامات اضطراری هستند که پیش از این کسی اضطراری برای آنها نمیدید. علاوه بر این به تعویق افتادن اجرای برنامههای مرتبط با حوزه مدیریت بحران از سوی هیچیک از نهادهای نظارتی چه مجلس و چه شوراها با دقت پیگیری نمیشود و کسی مجریان را به دلیل عقب افتادن برنامهها و تأخیر بعضا چند ساله در اجراییکردن قوانین موجود مواخذه نمیکند. چون هنوز حادثهای رخ نداده همه ترجیح میدهند به موضوعات جاری بپردازند و عملا موضوع مدیریت بحران به حاشیه میرود، این درحالی است که در شهری که حداقل زیرساختهای ایمنی را ندارد پیشبرد برنامههای مرتبط با ایمنسازی اهمیتی به مراتب بالاتر از صرف بودجه و اعتبارات در حوزه زیباسازی و حتی اجرای پروژههای عمرانی و راهسازی دارد.
نامشخص بودن نقش نهادهای نظامی در مدیریت بحران
در ایران آنقدر درباره موازیکاری سازمانها و تداخل حوزههای عملکردی فعالیت آنها گفته شده که دیگر طرح این موضوع که سازمانهای مسئول و مرتبط با یک موضوع در آن حوزه عملکرد موازی دارند، آنقدر کلیشه شده است که همه فراموش کردهاند این موضوع فراتر از تحلیل و نقد و نظر، یک فرآیند فرصتسوز، سرمایهسوز و فرسایشی است. در همین حادثه اخیر یکی از اعضای شورا پس از سرکشی از محل حادثه سیل در منطقه کن تهران اعلام کرد که به دلیل اینکه روز جمعه بوده و حادثه به شب کشیده تعدادی از سازمانها گفتهاند: فردا پیگیری میکنیم و مسئولی در صحنه حاضر نشده است! این موضوع فراتر از اینکه نشان میدهد سوء مدیریت تا کجا گریبان حوزه مدیریت بحران را گرفته، گویای یک نکته دیگر هم هست و آن اینکه فرماندهی این حادثه تا چه اندازه در هماهنگی نیروها و به کار گرفتن آنها در مواقع بحران و اساسا فهم موضوع بحران اخیر ضعیف عمل کرده است. اگر سازمانها در ساخت تونل و راهسازی و زیباسازی شهری میتوانند حرکتهای انفرادی و بخشی داشته باشند اما حوزه مدیریت بحران تنها حوزهای است که جز با هماهنگی همهجانبه و به کار گرفتن توان و امکانات موجود نمیتواند کارنامه موفقی داشته باشد و با وجود این نهتنها هنوز مجموعه سازمانهای مرتبط با این حوزه هماهنگی لازم برای عملیات اجرایی مشترک را ندارند که حتی در گردش کار مدیریت بحران حوادث نقش عناصر کلیدی چون نیروهای نظامی ازجمله سپاه و بسیج هم تعریف نشده و درواقع باید گفت نادیده گرفته شده است. در هیچ کجا به برنامههای حوزه مدیریت بحران به نقش و تکالیفی که نیروهای نظامی در این زمینه در کنار سایر نیروهای امدادی و... میتوانند ایفا کنند، پرداخته نشده درحالیکه این نیروها به دلیل مجموعه تجهیزاتی که در اختیار دارند و همچنین نیروهایی که از نظر جسمانی و اقدامات تشکیلاتی ورزیده، آموزش دیده و هماهنگ هستند میتوانند و باید در شرایط بحران یکی از عناصر کلیدی و تأثیرگذار باشند اما نه در قوانین و نه حتی در آییننامه هیچ اشارهای به نقش و تکالیف نیروهای نظامی در مواقع بحران نشده است. فراتر از مسأله نقش نیروهای نظامی در مدیریت بحران، این کاستی و نادیده گرفته شدن توان قابل توجهی که در این بخش وجود دارد نشان میدهد که نظام مدیریتی و برنامهریزی مدیریت بحران در سطح کلان کشوری تا چه اندازه در همافزایی و اجماع توان نیروهای داخلی محاسبات نادرست و ناقصی داشته است.
همین چند هفته پیش از حادثه اخیر و بارشهایی که منجر به سیل شد، رئیس سازمان مدیریت بحران شهر تهران در مصاحبهای گفته بود: «بررسیها نشان میدهد سیل بهعنوان یکی از مخاطرات بالقوه احتمال وقوع بیشتری در تهران دارد چرا که ساخت و سازها و تغییرات و مداخلههایی که در طبیعت و وضع جغرافیایی تهران انجام شده و همینطور تغییرات آب و هوایی به سمتی میرود که احتمال وقوع سیل را در تهران با وجود مسیلهای متعدد این شهر افزایش میدهد.» این حرفها نشان میدهد هر چند ما در پیشبینی حوادث پیش رو همچنان نارساییها و ضعفهایی داریم اما سازمانهای متولی حوزه مدیریت بحران از اصل مخاطرات و وضع موجود پیشبینی نسبتا دقیقی دارند اما اینکه چرا همین سازمانها نمیتوانند در راستای ایمنسازی فضاهای شهری قدمهای موثرتری بردارند و برنامهها و پیشبینیها در همین حوزه شناخت متوقف میشود و به اجرا نمیرسد دقیقا همان نقطه تفاوت بین مدیریت در کشورهای درحال توسعه با کشورهای توسعهیافته است. آنها یک برنامه عملیاتی را در کوتاهترین زمان ممکن اجرا میکنند و ما برای سادهترین مسائل دهها طرح جامع و پیوست و کاربست داریم اما بخش بزرگی از آنها یا هیچوقت به اجرا نرسیدهاند یا اجرا شدند و در حال بازنویسی و تکمیل شدن هستند یا اینکه پس از طی سالهای طولانی مطالعه و گزارشنویسی حالا اجرای آنها آغاز شده اما از نظر سرعت پیشرفت کار از زمان پیشبینی شده و مورد انتظار نه فقط ماهها که سالهاست عقب هستند و تا روزی برسد که این برنامهها بهطور کامل عملیاتی شود عملا فضای جدیدی در شهرها ایجاد شده که برنامههای جدیدی را طلب میکند و چهبسا پیشبینیهای گذشته برای وضع جدید کارآمدی لازم را هم نداشته باشد..
ارسال نظر