غارنشینان شهر تهران!/عکس
کارتون خوابها اگرچه امروز درسطح شهر کمتر به چشم میآیند، اما گذری کوتاه بر زندگی آنها در یک غار، زاویه دیگری از واقعیت آنها است.
به گزارش پارس به نقل از باشگاه خبرنگاران کارتن خوابها مدتهاست که دیگر در معابر و انظار عمومی زیاد دیده نمیشوند و خیلی از آنها توسط شهرداری جمع آوری شدهاند، اما این اقدام آن طور که باید تاثیر گذاری لازم را نداشته است، زیرا بسیاری از کارتن خوابها، به مناطق حاشیه ای و جنوب شهر کوچ کرده و در پناه کوهها، در غارها و قلههای تاریخی که هیچگاه توسط هیچکس شناسایی نشده و به چشم نمیآید، زندگی میکنند.
جالب اینجاست که کارتن خوابها به صورت افراد عادی در بین شهروندان و در سطح شهر تردد میکنند و هیچ شهروندی از شرایط زندگی این افراد اطلاعی ندارد، غافل از اینکه زندگی آنها به صورت مخفی و چراغ خاموش، آسیبهای اجتماعی زیادی را از جمله دزدی، زشت کردن چهره بصری شهر و... در سطح شهر گسترش میدهند.
عمق و درد و رنج این کارتن خوابها که به گوشهای رفته و به چشم نمیآیند، بهانهای شد که به یکی از مناطق جنوبی شهر که محل زندگی آنهاست، برویم و چند دقیقهای با تعدادی از آن ها به گفتگو بنشینیم.
نخستین کارتن خوابی که تمایل به گفتگو داشت، سید بود که خود را از قدیمی ترین کارتن خوابهای آنجا معرفی میکرد.
او میگفت:
بیشتر از 8 سال است که کارتن خواب هستم و اعتیاد دارم و به خاطر کارتن خوابی نمیتوانم اعتیادم را ترک کنم.
10 سال پیش تصادف کردم و به دلیل پرداخت دیه تمام پس اندازه و پول پیش خانهام را دادم و مجبور به سکونت در آنجام شدم.
او درباره سطح تحصیلات کارتن خوابهای این منطقه میگوید: تا سیکل درس خواندم و در شهرداری کار میکردم، اما به دلیل تصادف و گرایش به اعتیاد، کارتن خواب شدم، خیلی از کارتن خوابهای اینجا تحصیل کرده هستند، حتی در قسمت کانال کنار رودخانه، یک مهندس کارتن خواب زندگی میکند.
سید مشکلات زیادی را که با آنها دست و پنجه نرم میکند را اینگونه تعریف کرد:
علاوه بر سرقت تمام وسایلم توسط دیگر کارتن خوابها، بیماریام تلخ ترین خاطره دوران کارتن خوابی من است، حدود 5 ماه پیش در فصل سرما مریض شدم و چون پول نداشتم، به دکتر مراجعه نکردم، به همین خاطر حالم به وخامت رفت و چند هفته بدون هیچ کمک و درمانی با مرگ دست و پنجه نرم میکردم. حتی یکی از دوستانم مرا رو به قبله کرده بود، تا راحت جان دهم، او دلش برای خانوادهاش تنگ شده است ولی....
سید که حالا خانوادهاش سرو سامان گرفتهاند، با حسرت زیادی درباره آرزوهایش با ما درد دل میکند.
پاکی را خیلی دوست دارم، اما هیچوقت نمیتوانم پاک بمانم، به همین خاطر زیاد نزدیک خانوادهام نمیروم. دیشب پسرم به من زنگ زد بود که بابا نوه دار شدی، حداقل بیا و نوهات را ببین، اما به دلیل اعتیاد و کارتن خوابیم و از روی شرم، نتوانستم برای دیدن نوهام به بیمارستان بروم.
*بشارت کارتن خوابی با زخم چرکین
ولی بشارت که در بین دیگر کارتن خوابها به عنوان ولی تنها معروف بود و زخمی عمیق و چرکین روی دستش مشاهده میشد، دومین نفری بود که حاضر به مصاحبه با ما شد.
بشارت درباره زخم روی دست و شرایط زندگیاش اینگونه میگوید:
سه هفته پیش که ضایعات جمع میکردم، شیشه دستم را برید، اما چون پول نداشتم، دکتر نرفتم، حمام کردن با آب کانال کنار اتاقکم هم باعث شد تا زخم روی دستم عفونت کند. گرم خانههای شهرداری برایم مناسب نیست، زیرا من به منحل زندگیام عادت کردهام، همچنین این گرمخانهها با محل جمع آوری ضایعات خیلی فاصله دارد و اگر در آنجا سکونت کنم، مجبورم برای برگشت به محل کارم کلی کرایه ماشین پرداخت کنم.
*کارتن خوابی خانوادگی
مردان تنها نیستند که به عنوان کارتن خواب در پناه این کوه سکونت دارند، بلکه خانوادهةایی هستند که با فرزند یا بدون فرزند به عنوان کارتن خواب در داخل غارها زندگی میکنند.
هادی یکی از همین سرپرستان خانوار است که به دلیل اعتیاد و شکست مالی به دامنه کوه پناه آورده و به همراه خانوادهاش در قالب کارتن خوابی، زندگی خود را میگذراند.
او که قبلا یک تولیدی لباس داشته، درباره وضعیت فعلیاش اینگونه درد دل میکند:
حدود 2 سال است که کارتن خواب هستم، قبل از کارتن خوابی یک تولیدی لباس داشتم که به دلیل اعتیاد و ورشکستگی مالی، تمام اموال خود را از دست دادم.
هادی که خشمی عمیق در چشمانش بود، ادامه داد: همسرم روزها به پارک پایین کوه میرود تا هم مورد آزار و اذیت دیگر کارتن خوابها قرار نگیرد و هم از گرمای طاقت فرسای این بالا در امان باشد.
اوایل زندگی در اینجا برای فرزندانم سخت میگذشت اما رفته رفته به این وضع عادت کردند، هرچند همسرم که خواهان بهتر زندگی کردن فرزندانم بود، آنها را به بهزیستی تحویل داد.
هادی برای اینکه چرا به گرمخانه نمیرود، دلیل دارد، او میگوید: گرمخانه مردها را از ما خیلی دور است و گرمخانه زنانهام که اصلا در منطقه وجود ندارد و به همین خاطر نمیتوانم زنم را تنها رهایش کنم.
*واپس زدههای اجتماعی نیازمند توانبخشی، نه جمع آوری!
کارتن خوابها به طور کلی به دو گروه تقسیم میشوند:
گروه اول افرادی هستند که به دلیل اعتیاد و ایجاد مشکلات متعدد برای جامعه و اعضای خانواده خود، طر شده و چون درآمد کافی ندارند، به کارتن خوابی روی میآورند، اما گروه دوم را بیماران روانی تشکیل میدهند که به دلیل نامناسب با فضای اجتماعی و به تبع آن قطع ارتباط با اطرافیان خود به تدریج به کارتن خوابی گرایش پیدا میکنند.
مجید صفاری نیا، رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی ایران درباره بیماریهای روانی مختلفی که باعث ایجاد پدیده کارتن خوابی در جامعه میشود، معتقد است:
بیماری این نوع بیماران، اسکیزونی و از نوع کاتاتونیک آن است که فرد در یک سیر تخریب قرار میگیرد و ارتباطش با خانواده و دوستانش قطع میگردد، این افراد نیازمند بستری شدن در مراکز روانی هستند که با توجه به پر هزینه بودن مراکز خصوصی و محدودیت مراکز دولتی، بسیاری از خانوادهها از بستری کردن بیماران خود در سر باز میزنند و همین امر باعث می شود تا این بیماران به کارتن خوابی گرایش پیدا کنند.
*ساختن گرم خانه برای حل این معضل کافی نیست
کارتن خوابی پدیدهای تلخ اما واقعی در جامعه است که تا کنون اقدامات زیادی در جهت حل آن از سوی نهادهای مختلف صورت گرفته است، اما آنچه شاهد آن هستیم، جابجایی این معضل از نقطه به نقطه دیگر است و چیزی تغییر نکرده است، بهرت است مسئولان علاوه بر اسکان و دادن غذای گرم به کارتن خوابها اقدام دیگری از قبیل بازپروری، توان بخشی، برخورد با پاتق سازی کارتن خوابها، کاهش و نا امیدی در آنها و همچنین برنامه ریزی برای تغییر دید افراد جامعه نسبت به کارتن خوابها با فرهنگ سازی مناسب را در دستور کار خود قرار دهد.
ارسال نظر