ما بچه جنوب شهریم سفرهای را بینان نمیگذاریم/داستان افرادی که نان هم به نسیه می گیرند
به گزارش پارس به نقل از شهروند ساعت به 10 نرسیده، از دور پیدا شدند؛ با موهای سفید و دستهای سفید. لباسهایشان بوی نان میداد و وقتِ راه رفتن قدمهایشان تند و کند میشد. گفته بودند که بیایند و آنها هم تنورها را خاموش کرده بودند و آمده بودند.
کسی منتظر نبود. هیچکس فکر نمیکرد که یک روز در نقطهای از این شهر، فقر آنچنان گریبان مردم را بگیرد که نانوایانش گردهم بیایند تا غمِ نانِ سفرههای مردم را چاره کنند. دیروز همان روز بود. در جنوب تهران، در جنوب غربی تهران، همانجا که زندگی خیلی از آدمها زیر خط فقر میگذرد، یک نشست غیرمنتظره برگزار شد. یکصد و بیست نفر از نانوایان تهران گردهم آمدند تا برای سفرههای خالی مردم فکری کنند.
گردهمایی نانوایان جنوب تهران، در سومین روز از ماه رمضان در سالن یک آمفی تئاتر در منطقه18 برگزار شد. این جلسه یک دستور بیشتر نداشت: «هماندیشی برای حمایت از خانوادهها و افراد آسیبپذیر»، این جمله را بالای سِن با حروف درشت نوشته بودند و کنار آن هم جملات و احادیثی از بزرگان مثلا این حدیث از پیامبر اکرم(ص) که «هر کس میخواهد دعایش مستجاب و اندوهش برطرف شود به تنگدست مهلت دهد» یا این حدیث از امام صادق(ع) که «سه چیز است که محبت میآورد، قرض دادن، فروتنی و بخشش». شهردار منطقه که آمد و به نانواها سلام گفت، اصل مطلب را ساده کرد. وحید نوروزی، چشم در چشم نانواها دوخت و گفت: «در منطقه ما مردمی زندگی میکنند که به نان شبشان محتاجند. میدانم قدیمها این ضربالمثل بود. وقتی میخواستند کسی را در اوج گرفتاری و نداری مثال بزنند، میگفتند به نان شبش محتاج است. ما باورمان نمیشد کسی باشد که واقعا به نانِ شب محتاج باشد الان اما با شرایط اقتصادی موجود و افزایش فشارها افرادی هستند که واقعا به نان شبشان محتاجند.»
نوروزی گفت که «هر خانواده کمدرآمد تهرانی حداقل 16درصد از درآمد ماهانهاش صرف خرید نان میشود که ایندرصد البته برای خانوادههای ضعیفتر که نان، غذای اصلی سفرههای آنهاست، بیشتر از اینهاست. 16درصد درآمد یک خانواده کم درآمد میشود ماهی 100هزار تومان، این 100هزار تومان فقط پولِ نان دادن با وجود هزینه خورد و خوراک، اجاره، رفت و آمد و هزینههای آب و برق برای خیلیها آسان نیست.»
شهردار منطقه به نانواها گفت نمیخواهد ماجرای نانِ نسیه بردن مردم را برای آنها از نو بگوید که آنها بیشتر از هر کسی با روایتهای نداری و تنگدستی مردم آشنایند و وقتی از آنها پرسید که آیا حساب دفتری برای ثبت نانهای نسیه دارید؟ خیلیها گفتند: «داریم.» و وقتی پرسید: «هر روز افراد یا خانوادههایی هستند که نان نسیه بگیرند؟»، بسیاری از نانواها با صدای بلند گفتند: «هر روز هستند.» و بعضیهای دیگر هم میگفتند: «هستند اما این حرفها گفتن ندارد.»
یکصد و بیست نانوایی که دیروز آمده بودند، انتظار شنیدن حرفهای متفاوتی را داشتند اما شاید خیلیها انتظار نداشتند بشنوند: «خیلی از این افراد خودشان به نانوایی نمیآیند. روی آمدن ندارند، شما این را میدانید، بچههایشان را میفرستند، اگر شما این نان را به این بچه ندهید و به هر دلیل غفلت کنید و آن خانواده را نشناسید، آن خانواده و بچهاش باید سر گرسنه به بالین بگذارند. خواستیم به اینجا بیایید تا از شما بخواهیم به ما کمک کنید که بچهای، خانوادهای به دلیل اینکه نمیتواند نان بخرد، شب گرسنه نخوابد. ما از شما خواستیم به اینجا بیایید تا همفکری کنیم که چه باید بکنیم؟»
دست رد به سینه کسی نزدیم
نانواهای جنوب تهران، نانواهای پیر، نانواهای جوان در پاسخ به پرسش «چه باید کرد؟»، حرفهای عجیبی زدند. یکی از آنها که شاید یکی از پیرترین نانواهای حاضر در جمع بود، همانجا که نشسته بود، طوری که همه بشنوند گفت: «چرا میگویید به مردم نان بدهید. همه نانواها به مردم نان میدهند. کدام نانوا هست که کسی بیاید و از او نان بخواهد و ندهد؟ ما کی دست رد به سینه مردم زدیم؟ مگر یک لقمه نان چه ارزشی دارد؟ ما کی گفتیم که نان نسیه نمیدهیم؟ ما بچههای جنوب شهریم. نان بپزیم و بگذاریم سفره مردم خالی باشد؟ آنها که نسیه نمیدهند اهل اینجا نیستند حتما، از ما نیستند حتما.»
اما صدای دیگری هم از سوی دیگر بلند شد که« ما کارگریم، اجاره داریم همه ما که صاحب نانوایی نیستیم، میآیند، دلمان نمیخواهد دست خالی بروند اما دستمان هم بسته است، کاری نمیتوانیم بکنیم؟
نوروزی گفت که این جلسه برای شنیدن همین حرفهاست که اگر نانِ نسیه دادن به مردم به نانوایان فشار آورده، بخشی از بار این هزینهها از محل کمک خیران جبران شود. او گفت ماه رمضان امسال شهرداران نواحی را به نانواییها میفرستند تا هم خانوادهها و افراد آسیبپذیر و احتمالا تحت پوشش نانواییها را شناسایی کنند و هم اینکه اگر لازم است، از محل کمکهای مردمی که به شهرداری ارسال میشود، پولِ نان نسیهبران را بدهند، نه فقط تا پایان ماه رمضان، او گفت تا پایان امسال.
نان میبرد، یخ میآورد
چه کسی باور میکرد که در نقطهای از این شهر سالهاست آدمهایی زندگی کنند که نانِ ساده برای سفرههای خالیشان نسیه میبرند؟ شاید هیچکس. همین روزها هم هستند آدمهایی در گوشه و کنار تهران، مثلا در همین شورای شهر که برایشان همچنان عجیب است که هزاران نفر از آدمهای شهر محتاج نان شبند و میگویند که «نیست!» حالا اما زندگی آدمهایی که نان را، همین نان ساده را با دستهای خالی و صورتهای سرخ نسیه میبرند از پرده برون افتاده، آنقدر که هم مدیران را دست به کار کرده و به «چهکنم» گفتن انداخته و هم نانواها را به خط که بیایند و بنشینند و فکری به حال سفرههای بینان کنند.
راه چارهِ را نانواها خوب میدانند. همانها که دیروز پیش از ظهر، تنورها را خاموش کردند و با قدمهای کند و تند، از محلههای دور و نزدیک آمدند تا کسی بینان نماند. نانواهای جنوب تهران، نانواهای پیر، نانواهای جوان هرکدام یه یک شیوه، هرکدام از یک راه نان را سر سفرههای خالی میرسانند، یک نفر با مُهرِ دستساز، یک نفر با وساطت مسجد، یک نفر از طریق همسایهها و یک نفر هم با یخ.
«یک نفر دستش تنگ بود. مدتی نان برد، تا اینکه شد حدود 100 نان. نتوانست پولش را هم بیاورد بدهد. یک روز برای ما یخ آورد، بعد شد هر روز. یخ میآورد و نان میبرد و من به خاطر همان یخ میگفتم، یخ میآورد من هم نانش میدهم.» نانوایی که یخ میگیرد و نان میدهد، محمد رضا محمدی نانوای نانِ بربری شهرک مفید است که میگوید: «مردم اینجا ضعیفند. یک روز کار میکنند 10 روز میخورند. اغلب بچههایشان میآیند پول دو نان را میدهند میگویند 6 تا. ما هم چیزی نمیتوانیم بگوییم. اگر ندهیم شکمشان گرسنه است. چه کار کنیم؟ همین امروز صبح پسری آمد دو تا گرفت، دو شب قبل هم آمده بود سه تا گرفته بود.»
در محله فلاح سادات، «علی نقی قدرتی»، نانوای محله هفتهای 100هزار تومان نان نسیه به مردم میدهد و به «شهروند» میگوید: «چهار پنج خانواده هستند که ثابت هستند و مرتب از ما نان میگیرند. عدهای هم عبوری میآیند. کاری نداریم که مالِ محله ما نیستند فقیر باشند، بیسرپرست باشند، بچهدار باشند نان میدهیم، چاره نداریم؟ نانوا هستیم، نانوا هم زحمتکش است و هم منتکش. مردم از روزگار که میکشند، از نانوا هم بکشند؟»
«حمزه اسدی»، نانوای باغ فردوس هم به شاگردانش سپرده که در این مواقع چه باید بکنند: «به آنها گفتهام که نان را بدهید. کسانی که خودم میشناسم همیشه نان میگیرند و میروند. چه خودم باشم چه نباشم به کارگران هم گفتهام خانم فلانی آمد سه تا نان بده پولش را داده به من. به کارگران نمیگوییم مردم پول نمیدهند، خجالتزده میشوند. یک وقتی جوانی میکنند و به رویشان میزنند، بد است.»
«رضا بهاءالدینی»، از دیگر نانواهای منطقه و پدر شهید از مُهری حرف میزند که عدهای از خیران و نانواها ساختهاند و در نانواییها حکم پول را دارد: «بعضیها مراجعه میکنند که صلواتی نان بگیرند و میگیرند. یک مهر هم ساختهایم که دست تعدادی از خانوادههاست که یتیم دارند یا از نظر اقتصادی ضعیف هستند، آنها میتوانند با این مهر از نانواییها نان بگیرند، غیر از نان، میتوانند از تعدادی از مغازهها روغن و برنج و خواروبار بگیرند و هزینهها را جمعی از خیرین حساب میکنند.»
جلسه دیروز نانوایان تهران با حرفهای دیگری ادامه پیدا کرد. نانوایان از مساجدی گفتند که در برخی محلهها 100 خانواده را سرپرستی میکنند. آنها از خیرانی گفتند که مخصوصا این روزها، نان یک روز، یک تنور یا چند تنور را نذر میکنند و صلواتی به مردم میدهند و دست آخر هم گفتند که آمادهاند برای اینکه در یک حرکت جمعی، طوری عمل کنند تا خانهای بینان و سفرهای خالی نماند. همانطور که به گفته خودشان سالهاست که این راه را رفتهاند و این بخشی از زندگی آنهاست، بخشی از فرهنگ آنها و شاید بخشی از فرهنگ منش مردم در جنوب شهر تهران، آنها که شبیه خودشان هستند.
روز که به میانه رسید، نشست نانواها هم تمام شد.«لباس سفیدها» رفتند پشت تنورهای داغ تا نان بپزند، نان ظهر و نانِ شب، نانِ افطاری رمضان برای سفرههایی که چند ساعت دیگر، وقتی اذان مغرب را بگویند در خانهها باز میشود و مبادا که خالی باشد؛ «خاک بر سر ما اگر خالی باشد...» پیرمرد این را که گفت دستی به موهای سفیدش کشید، چیزی در نگاهش لرزید و همینطور که ميرفت، بلند بلند میگفت: « فکر میکردم فقط همین چند نفرند که ندارند پول نان بدهند... میگویند 200هزار نفرند... خاک بر سر ما که 200هزار نفر در این شهر گشنه باشد...ای خدا به خداوندیات من نمیدانستم... این دیگر نان نیست... این دیگر...»
او میرفت و موهایی پای تنور نانوایی سپید کرده بود و قدمهايش تند و کند ميشد؛ چونان انسانی حیران که باور نکرده بود آنچه به گوش شنیده بود از نان، از غمِ نان.
ارسال نظر