فشار همسالان و انگیزه قتل در نوجوانی
به گزارش پارس به نقل از شرق کیان متهم به قتل در نوجوانی است. او اکنون ٢٥ سال دارد اما در زمان قتل ١٧ ساله بود. به دنبال مشاجرهای که حتی علت آن را نمیدانسته به هواخواهی دوستش وارد دعوا شده، بدون اینکه بداند چه میکند و پیامدهای رفتارش چه میتواند باشد مرتکب قتل نوجوانی دیگر به نام کیوان شده و از آن زمان تاکنون هشت سال طلایی زندگیاش را در زندان بهسر میبرد. این داستان غمانگیز یک تراژدی دوگانه است. تراژدی اول کشتهشدن نوجوانی بیگناه و تراژدی دوم، تباهشدن زندگی نوجوانی دیگر در زندان و احساس عذاب وجدان و اضطراب هرروزه مرگ و مجازات. در دوره نوجوانی، از نظر تکاملی اتفاق عجیبی میافتد. میل و نیاز به استقلال یکباره شکل میگیرد و نوجوان همه تلاشش را برای رهایی از وابستگی به پدر و مادر به کار میگیرد. بیشترین تأثیرپذیری از دوستان که در اصطلاح روانپزشکی به «فشار همسالان» شناخته میشود، مربوط به این دوره است. نوجوانان از همسنوسالهایشان بیشتر تأثیر میگیرند تا از پدر و مادر یا معلمشان. گذار از هر دوره تکاملی به دوره بالاتر با تحمل سختیها همراه است. پیداکردن هویت و نیاز به استقلال ویژگی طبیعی دوران نوجوانی است. از طرفی دیگر میل به دیدهشدن و موردتأیید قرارگرفتن در این دوره به اوج خود میرسد. شاید بدترین اتفاقی که برای یک نوجوان میتواند بیفتد، طردشدن از جمع دوستانش است. در بررسی نوجوانانی که رفتارهای آسیبرسان به خود یا دیگران داشتهاند، مشخص شده مهمترین علت آن «ضایعشدن» در جمع همسالان بوده است. این واقعیت «فشار همسالان» همیشه بد نیست. در موارد زیادی خودشکوفایی و پیشرفت نوجوانان به همین دلیل ایجاد میشود. هر ویژگی تکاملی اگر از مسیر صحیح و سازنده خود خارج شود، ایجاد بحران میکند. فشار همسالان مانند هر ویژگی تکاملی دیگر نیاز به مدیریت دارد. در درجه اول باید این مسئله به جای انکار به عنوان یک واقعیت روانشناختی پذیرفته و سپس به پختهترین شکل با آن برخورد شود. گاهی نوجوان برای اینکه توسط گروههای دیگر همکلاسی موردتمسخر قرار نگیرد، بهناچار خودش را وارد گروهی میکند و رفتار خودش را با افراد آن گروه هماهنگ میکند. یکی از سازوکارهای دفاعی ناخودآگاه «جداسازی» است. یعنی انسانها را به «خوبها» و «بدها» تقسیم کنیم و نتوانیم ویژگیهای مثبت و منفی را با هم ببینیم. سازوکار «جداسازی» در دوره نوجوانی شیوع زیادی دارد. آنها انسانها را به دو دسته تقسیم میکنند: دوستانشان و غریبهها. دوستان خوب هستند و غریبهها بد. بنابراین اگر دوست خواستهای داشته باشد، صرفنظر از درست یا نادرستبودن آن، باید انجام شود. این ویژگی در دختران بیشتر دیده میشود.
نوجوانانی که اعتمادبهنفس کمتری دارند، بیشتر در معرض خطر فشار همسالان قرار میگیرند. گاهی همکلاسیها از نوجوانی که ضعیفتر است و اعتمادبهنفس کمتری دارد اخاذی و او را وادار میکنند از پدر و مادرش پول بگیرد و به بهانههای مختلف به آنها بدهد. پدر و مادرها باید نسبت به این رفتارهای آسیبرسان که توسط همسالان صورت میگیرد آگاه باشند و بهموقع و به سنجیدهترین شکل ممکن مداخله کنند. این نیازهای تکاملی به استقلال، احساس تعلق گروهی و میل به دیدهشدن و پذیرفتهشدن در نوجوان درست در دورهای صورت میگیرد که لوب پیشانی مغز و قدرت قضاوت و تحلیل و سنجش نوجوان به اندازه کافی رشد نکرده است. نوجوان هنوز با واقعیتهای انسانی و چگونگی سازگاری با آنها آشنا و آماده نشده است. ازاینروی یکی از حساسترین دورهها از نظر تکاملی دوره نوجوانی است. یک نوجوان بهسادگی فقط برای جلب رضایت و حمایت از دوستانش ممکن است وارد مشاجرهای شود که حتی علت آن را نمیداند و چهبسا این مشاجره به پیامدهای شدیدی مانند قتل منجر شود. نوجوانی که حرمت قتل را درک نمیکند و فقط برای طرفداری از دوستش به صورت ناخواسته و ناآگاهانه دست به قتل زده، قربانی پدیده «فشار همسالان» است. هرچقدر کودکانتان را از همان ابتدای کودکی جدیتر بگیرید و برای آنها شخصیت مستقل قائل شوید، اعتمادبهنفس بیشتری پیدا میکنند و احتمال اینکه در نوجوانی قربانی «فشار همسالان» شوند، کمتر است. البته جدیگرفتن کودک و نظرخواهی از او به هیچروی به معنای فرزندسالاری و لوسکردن کودک نیست. افتادن از هر دو طرف بام اشتباه است. کودکان نیاز به یک برخورد محبتآمیز و درعینحال قاطعانه دارند. هنر فرزندپروری این است که همانطورکه او را جدی میگیرید، به او محبت میکنید و برایش شخصیت مستقل قائل میشوید، به همان شکل برایش حدومرز بگذارید و قاطعیت و قانونمداری را از همان کودکی به او بیاموزید. نوجوانی که فشار همسالان را در مسیر سازنده آن تجربه و هویت مستقل خود را حفظ کند، آمادگی ورود به مراحل بعدی تکاملی و رشد و بلوغ فکری را پیدا میکند.
مجازات نوجوانان
ثانیا صرف تقدیم تقاضای مذکور به دیوان مانع اجرای حکم نبوده و ممکن است در فاصله زمانی تقدیم تقاضا و پذیرش آن حکم قصاص صادره اجرا شود؛ ثالثا متأسفانه در بعضی از موارد از جمله پرونده دختری به نام مریم در استان فارس پس از پذیرش اعاده دادرسی در دیوان و ارجاع پرونده به دادگاه همعرض کیفری استان و البته با هدایت انشایی رأی دیوان شعبه همعرض تقاضای موصوف را وارد ندانسته و ضمن رد آن حکم قصاص سابقالصدور را تأیید کرده است و جالب اینجاست که دیوانعالی کشور هم حکم صادره را قابل تجدیدنظر در دیوان ندانسته است؛ یعنی در واقع با پذیرش یا گسترش چنین دیدگاهی همه روزنههای امید ناشی از اصلاح مقررات کیفری بسته شده و مجددا سرنوشت تعداد زیادی از محکومیت مشابه به اعدام و قصاص با ابهام مواجه شده است، البته در این بین نباید از تغییر حکم قصاص در بعضی از شعب همعرض دادگاه کیفری استان به دیه یا بعضی از مجازاتهای جایگزین غافل بود؛ شایسته است با وضع قوانین روشن صریح و مترقی به گونهای عمل شود که اولا تکلیف متهمان یا محکومان زیر ١٨ سال یک بار برای همیشه روشن شود، ثانیا از وجود اختلاف نظر و رویههای مختلفالاثر جلوگیری شود، ثالثا تعامل بهتر و بیشتری بین مقررات موضوعه و موازین بینالملل ایجاد شود که در این راستا میتوان از پویایی فقه شیعه و فتاوای فقهای معاصر بهره برد.
ارسال نظر