حادثه مهاباد و ساده انگاري هاي اجتماعي
اين حادثه درس هايي نيز در خود داشت که توجه به آن ها مي تواند در جلوگيري از تکرار اين گونه مسائل موثر باشد.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- حامدرحيم پور(خراسان)- تب حادثه مهاباد پس از گذشت تنها چند روز فرونشست. حادثه اي که دستمايه ضدانقلاب شد و با شايعه پراکني و داغ کردن ماجرا، تا جايي پيش رفت که چند نفر زخمي شده و يک هتل به آتش کشيده شد.
در اين ميان، از چرايي به وجود آمدن اين حادثه مانند قصور برخي مسئولان، ضعف اطلاع رساني، نبود اعتماد به رسانه و نقش شبکه هاي اجتماعي بسيار گفته شده است، اما اجازه دهيد از منظر ديگري نيز به حادثه بپردازيم و آن تأثيرپذيري عده اي از مردم از شبکه هاي اجتماعي است.
در اينجا لازم است مروري کوتاه بر يک مسئله شخصي که منجر به مسئله اي اجتماعي و امنيتي شده داشته باشيم:
دختر جواني در حادثه اي مشکوک از طبقه چهارم هتلي در شهرستان مهاباد آذربايجان غربي که به عنوان مهماندار در آن فعاليت مي کرده به پايين پرت مي شود و در دم جان مي بازد، اما هنوز چند ساعت از وقوع حادثه نگذشته، خبرهاي جهت دار و عجيبي از آن بر روي شبکه هاي اجتماعي ظاهر مي شود، روايت هاي کاربران اين شبکه ها که عمدتاً با استفاده از عنوان «اخبار منابع محلي و مطلع» شکل گرفته است، شروع به بيان جزئيات واقعه کرده و اقدام به خودکشي دختر جوان را براي فرار از مورد تجاوز قرار گرفتن توسط يک مأمور امنيتي عنوان کردند، اين شايعه که به سرعت در شبکه هاي اجتماعي گسترش پيدا مي کند در نهايت منجر به تجمع اعتراضي در برابر هتل تاراي مهاباد مي شود، معترضان با تحريک تعدادي از حاضران با نيروي انتظامي درگير مي شوند و تا آتش زدن هتل تارا و تخريب اموال آن پيش مي روند و درگيري هاي پيرامون آن منجر به زخمي شدن برخي معترضان و نيروهاي انتظامي مي شود. اما با تحقيقات انجام شده، مشخص مي شود که موضوع کاملاً شخصي بوده است و با بررسي ۲۵ پيامک رد و بدل شده بين متهم و متوفي معلوم مي شود که اين دو نفر از قبل با يکديگر ارتباط و به قولي قصد ازدواج نيز داشته اند. متهم، متخصص طراحي داخلي ساختمان بوده است که در زمينه ارتقاي استاندارد هتلداري فعاليت مي کرده است و نه تنها بازرس يا مأمور امنيتي نبوده است، بلکه هيچگونه وابستگي به دستگاه هاي دولتي نيز نداشته است.
تمام ماجراي حادثه مهاباد همين بود که گفته شد و در حال حاضر نيز بررسي پرونده در قوه قضاييه جريان دارد. اما اين حادثه درس هايي نيز در خود داشت که توجه به آن ها مي تواند در جلوگيري از تکرار اين گونه مسائل موثر باشد.
جداي از کوتاهي مسئولين در اطلاع رساني به موقع و نقش پررنگ شبکه هاي اجتماعي و جايگاه تاثير گذار اين عضو جديد خانواده رسانه ها، آن چه در اين ميان کمتر به آن پرداخته شده است، زود باوري و ساده انگاري مردم در پذيرش هرگونه شايعه و خبر مخدوش منعکس شده در سايت ها و شبکه هاي اجتماعي است. پديده اي که در موارد و حوادث ديگر نيز مشاهده شده است.
به نظر مي رسد شبکه هاي اجتماعي اگر براي هر هدف ديگري خوب باشند براي اطلاع يافتن از اخبار موثق منبع معتبري تلقي نمي شوند و اگر مردم بدون تحقيق و بررسي يک شايعه را باور کردند، بايد خودشان را به دليل قضاوت عجولانه و بدون تدبير ملامت کنند چرا که تحقق يک «ساده انگاري اجتماعي» و شيوع آن مي تواند تبعات بدي داشته باشد. صحبت از قصور، خيانت، بي تدبيري و يا بي اخلاقي يک فرد و يا يک مسئول نيست که اگر بود، بايد در جاي خودش مواخذه و مجازات شوند، اما نگراني از اين بابت است که اين پديده ساده انگاري و زودباوري اجتماعي تا جايي تکرار شود که منجر به نتايجي خطرناک و غيرقابل جبران در مکان ها و زمان هاي مختلف گردد، چنان که پيش از اين در حادثه اسيدپاشي اصفهان، دروغ پراکني ها و شايعه سازي ها تا جايي باورپذير شد که حتي برخي بانوان که در شهرهايي هزاران کيلومتر دورتر از اصفهان زندگي مي کردند نيز دچار تشويش شدند.
به هر حال اين نقطه ضعف اگر برطرف نشود، هر کس که از راه برسد، چه دوست باشد يا دشمن و چه بيگانه باشد يا خودي، باسواد باشد يا عوام و بي سواد بر امواج تأثيرپذيري از رسانه نامعتبر شبکه هاي اجتماعي و زودباوري عده اي از مردمي که به گوش هايشان بيش از چشم هايشان و به احساسات و عواطف هيجاني بيش از عقل و تدبير سوار مي شوند، آشوب فکري و فيزيکي مانند آنچه در حادثه مهاباد ديديم راه مي اندازند که ثمره آن جز نابودي اموال و امکانات يک شهر و زير سوال رفتن فرصت سرمايه گذاري و گردشگري مهاباد، چيز ديگري نبود.
ارسال نظر