این چند خط رو بعد از تماشای قصه ها در جشنواره ی 92 نوشتم :

 1- تنها نکته ی صادقانه ی فیلم «قصه ها» به کارگردانی خانم رخشان بنی اعتماد آنجاست که سیستم اداری کشور را "هرت آباد "می داند، بله سرکار خانم اینجا هرت آباد است که اگر نبود فیلمی را که شما بدون مجوز و قاچاقی ساخته اید را به اسم تکریم هنرمندان! با سلام و صلوات راهی جشنواره نمی کردند.

2- فیلم را در سینما بهمن دیدم و خوشحالم که بخشی از جمعیت (شاید یک سوم سالن) هنوز فیلم به پایان نرسیده سالن را ترک کردند، قصه ها 120 دقیقه ای پربازیگر است و شاید تنها برای کسانی مفهوم باشد که تمام کارهای قبلی کارگردان را به دقت دنبال کرده باشند.

3- یک راننده تاکسی زن مرده، دختر همسایه ای خوش بر و رو که به دام فاحشگی افتاده و بچه ای در بغل دارد، مادری که 9 ماه است کارخانه ی محل کارش تعطیل شده و حقوق نگرفته، پسری که به دلیل اغتشاشات! (حداقل 10 بار در فیلم استفاده می شود) در زندان است، کاگرانی که مدت هاست حقوق نگرفته اند، مرد معتادی که صورت زنش را با آب جوش سوزانده است، پیرمرد بازنشسته ای که از او خواسته شده برای تایید بیمه ی درمان عورتش را نشان بدهد؛ کارمندی که دو زنه است و از اولی دو تا کره دارد و از دومی میخواهد موهایش را مشکی پر کلاغی کند و از هول شهوت رفتن پیش دومی وسط ساعت اداری ارباب رجوع را دودر می کند، کارگری که 9 ماه است حقوق نگرفته و زنش قبلا صیغه ی یک حاجی بازاری بوده و حالا حاجی بازاری برای زنش نامه نوشته، مستند سازی که دوربینش را نیروی انتظامی ضبط می کند ،دانشجوی ستاره داری که 3 سال مهندسی مکانیک خوانده و حالا راننده ی در اختیار یک مرکز بازپروری زنان معتاد و hiv+است و... .

4- اینها اجزای بیانیه ی سیاسی 120 دقیقه ای ست که رخشان بنی اعتماد در آن از این 35 سال زندگی در این هرت آباد ! عقده گشایی کرده ،فیلمی مناسب کن و گلدن کلوپ ادامه ی راه مخملباف ... .

5- داستان نداشتن، دیالوگ های مطول (مثلا دیالوگ 15 دقیقه ای باران کوثری و پیمان معادی که حسابی روی مخ مخاطب است)، بازی نه چندان خوب ستاره های پرشمار به جز فرهاد اصلانی -از نکات دیگر فیلم است.

6 در سالی که رئیس جمهور صریحا از اهالی سینما می خواهد فیلم امید بخش بسازند، حمایت عجیب و غریب مسئولان سینمایی از فیلمی اینچنینی و غیرقانونی خود دلیل دیگری بر هرت آبادی بودن است...