به گزارش پارس به نقل از تابناک با تغییر رویکردهای مسئولان به جمعیت و جایگزینی سیاست فرزندآوری با سیاست کاهش جمعیت، تازه مسئولان با اشکالی مواجه شدند که مدت هاست تبدیل به عادت بسیاری خانواده های ایرانی، به ویژه خانواده های کمتر سن و سال دار شده و هرم جمعیتی کشورمان را با تغییراتی آشکار مواجه کرده و موجب شده که از کشوری با جمعیت اغلب جوان، به سرزمینی با پیک جمعیتی میانسال تبدیل شده و زنگ هشدار فرارسیدن دوران کهنسالی ایران را به صدا در آورد.

همین گزاره کافی بود تا به رسم مالوف، همه دنبال مقصر بگردند و سعی داشته باشند که با اقدامات سریع، همه چیز را جبران کنند. با این رویکرد بود که وضع حمل به روش سزارین از جمله متهمان تک فرزندی شناخته شد و محدود سازی آن در دستور کار قرار گرفت؛ آنقدر محدود که ظاهرا برخی می‌ترسند حتی در مواقع ضروری نیز از این روش استفاده کنند و با این ترس، جان برخی مادران را به بازی می‌گیرند!

این ترس را می‌شود به وضوح در اتفاقی که به تازگی در قروه (استان کردستان) رخ داده دید، لمس کرد و از درکش درد کشید؛ آنجا که می‌بینیم نتیجه مراجعه یک زائو به بیمارستان، مرگ مادر با رنج فراوان، تولد نوزادی با عارضه‌ای خاص، پدری که در چند شهر سرگردان شده و حالا اسیر پرونده ای گشته که در چند اداره رسیدگی به آن را خواستار می‌شود و در نهایت پاشیده شدن کانون خانواده‌ای است که ظاهرا ممنوعیت سزارین استحکام آن را هدف گرفته بوده!

آن گونه که خبرگزاری آنا در شرح ماجرا می‌نویسد، داستان از آخرین روزهای بهمن ماه سال گذشته و با مراجعه بیماری جوان به نام «روژین میهمی» به بیمارستان شهید بهشتی قروه آغاز شده است و علت مراجعه، درد زایمان بوده که تا ساعت ها بعد از مراجعه بیمار، طبیعی تلقی می‌شود و واکنش درمانی نمی‌گیرد. همین موضوع موجب می‌شود که همسر بیمار از کادر درمانی درخواست کند که نوزادشان را به روش سزارین به دنیا بیاورند که ظاهرا این درخواست دخالت در کار درمان شناخته شده و واکنش تندی می‌گیرد.

عجیب اینجاست که از پیش از ظهر روز 25 بهمن تا صبح فردای آن روز، همچنان زن جوان درد می‌کشد و کادر درمانی هیچ تغییری در تصمیم خود نمی‌دهد تا اینکه ساعت 8:30 دقیقه 26 بهمن ماه، یکی از پرسنل بیمارستان با عجله نامه‌ای را جهت گرفتن رضایت برای عمل سزارین به یونس (همسر روژین) می‌دهد ولی مرد جوان چون دیگر ناله‌های همسرش را نمی‌شنید و او را هم در این مدت ندیده بود، ابتدا عواقب و عوارض عمل را نمی‌پذیرد اما در نهایت درماندگی وی باعث می‌شود تا آن برگه را بطور مشروط امضا کند. امضایی که چند دقیقه بعد با دیدن فرزند نورسیده به طور موقت به فراموشی سپرده می‌شود.

یونس درباره آن روز می‌گوید: پس از انتظار یک ساعته، سرانجام در اتاق عمل باز شد و دور از چشم بقیه اعضای خانواده‌ام، همسرم را با عجله به اتاق‌آی سی یو بردند. حدود یک ساعت پس از آن در حالی موفق به دیدار همسرم شدم که پرستاران با دستگاه ساکشن از ریه روژین خون و لخته خون تخلیه می‌کردند و وقتی با اعتراضات مکرر من و سوالات پی در پی مبنی بر چرایی خونریزی ریه روژین رو به رو شدند گفتند نگران نباش این خون نیست بلکه دارو است و با این جملات مرا قانع کردند اما بعدا به من گفته شد که احتمالا زمان کار گذاشتن لوله اکسیژن باعث پارگی نای همسرم و خونریزی شده بود.

این در حالی است که به گفته یونس، سر نوزاد روژین نیز بر اثر وکیوم بزرگتر از حد معمول شده بود (تقریبا دو برابر) و البته ممکن است عوارض دیگری در انتظار این نوزاد باشد که هنوز بروز نکرده است.

 از اینجا به بعد، مراجعه زائو به بیمارستان جای خود را به روند درمانی مادری می‌دهد که هیچ کسی به صراحت درباره چرایی دچار شدنش به مشکلاتی مانند خونریزی ریه سخن نمی‌گوید و تنها معلوم است که بی اکسیژن رسانی، امکان از بین رفتنش وجود دارد. داستانی دردناک که پدر جوان جزئیات فراوانی برای شرحش دارد؛ مثل سفر به همدان برای یافتن دارویی خاص که پزشک تجویز کرده و در قروه یافت نشده است. یا اعزام به سنندج بر طبق نظر پزشکان بیمارستان قروه.

آن گونه که یونس می‌گوید، در بیمارستان توحید در مرکز استان، به سرعت اقدامات اولیه انجام می‌شود و با حضور متخصص‌های مختلف تشخیص داده می‌شود که بیمار به «آمبولی مایع آمنیوتیک» گرفتار آمده و می‌بایست در بخش‌ آی سی یو بستری شود، ولی حیف که برای تشخیص خیلی دیر شده است و روژین دو روز بعد در این بیمارستان رخت از جهان بر می بندد.

حالا با شکایت همسر این زن جوان و آنطور که معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی کردستان می‌گوید، دادستان نظام پزشکی سنندج از برگزاری جلسه رسیدگی تخصصی به پرونده مادر کردستانی خبر داده است. 

یونس در این باره می‌گوید: همسرم ۲۲ ساعت بدون رسیدگی پزشکی در بلوک زایمان بیمارستان قروه تحت فشار بود. بعد از آن با تزریق آمپول‌های اضافه و تجویز قرص‌های محرک انقباضات بیش از حد، پزشکان سعی در انجام زایمان طبیعی داشتند.

این در حالی است که معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی معتقد است پزشکان سندرم نارسایی تنفسی را برای این مادر تشخیص داده‌اند اما علت نهایی مرگ این مادر پس از تشکیل کمیسیون‌های تخصصی اعلام خواهد شد و البته چون تنها فوت مادر باردار در بیمارستان قروه نبوده، منجر به شکل گیری یک جلسه استانی مرگ و میر مادران باردار شده که البته هر فایده ای هم داشته باشد، برای خانواده یونس بی اثر است.

حالا یونس از یکسو عزادار همسرش است، از سوی دیگر نوزادش را می‌بایست بی مادر تر و خشک کند و از همه بدتر، ناچار است مسیری را بپیماید که قرار است به دادخواهی اش منجر شود ولی خیلی طولانی تر از آنچه به نظر می‌رسد، نشان می‌دهد؛ آنقدر طولانی و پر هزینه که ممکن است یونس را از ادامه پیگیری بازدارد چراکه توان تامین هزینه های مرتبط با آن را ندارد.

آن گونه که وی می‌گوید، برای بررسی شکایتش در نظام پزشکی، -با وجود آنکه کارشناسان معتقدند نشانه های قصور پزشکی در پرونده به شدت واضح است،- باید مبلغی حدود دو میلیون تومان بپردازد چون تعداد افرادی که به عنوان پزشک و کادر درمان از آنها شکایت کرده‌ 15 نفر هستند.

البته این ادعا را معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی کردستان رد می‌کند چراکه مدعی است به ازای شکایت، چه از یک تن باشد و چه از یک مجموعه افراد، تنها واریز مبلغ 150 هزار تومان کفایت می‌کند و مدعی است که این عدد هم برای این دریافت می‌شود که از بروز «شکایت‌های متعدد و بی‌جا» جلوگیری شود!

اینجاست که از تدبیر قانون گذار شگفت زده می‌شویم و نمی‌دانیم که چگونه مسئولان رویشان می‌شود از مردی که همسرش را، مادر فرزند نورسیده اش را از دست داده، مبلغی برای بررسی شکایتش درخواست کنند؟ مبلغی که هرچه برای یافتن میزان و مکانیزم دریافتش جست‌وجو کنیم، چیزی دستگیرمان نخواهد شد ولی برایمان جالب است که به مانند دیگر تعرفه های نظام پزشکی، تا دریافت نشود، متاسفانه اقدامی صورت نخواهد گرفت! انگار نه انگار که بررسی روندی که یک زائو را به مرگ سوق داده، وظیفه امثال نظام پزشکی و وزارت بهداشت باید باشد!